Sunday, December 30, 2012

دو فیلم‌ پراثر خارجی بر پرده سینمای قبل از انقلاب: فضای فرهنگی تنگ بود یا باز؟


الان که فکر می‌کنم بنظرم می‌رسه حکومت - پیش از انقلاب - ترسی نداشت از اینکه بعضی فعالیت‌های فرهنگی، اثر مثلا مخرب امنیتی داشته باشه بر اوضاع سیاسی آن زمان
دو فیلم، در دو مقطع مختلف بر روی پرده سینماهای آن روزگار ایران رفت که در زمان خود دانشجویان و روشنفکران آن زمان را بسیار به خود جذب کرد: اولی فیلم مشهور "در بارانداز" بود کاری از الیا کازان (۱۹۵۴) که ۸ جایزه اسکار را ربوده بود. البته این کار سال‌ها پس از ساخت‌اش (اواخر سال‌های دهه ۴۰ شمسی) در تهران - بنظرم بر پرده سینما بلوار - به نمایش درآمد. فیلم که بر اساس داستان عدالت‌خواهی کارگران در برابر مافیا شکل گرفته بود، با بازی مارلون براندو و کارل مالدن در چشم سینما دوستان بسیار درخشید. دومی فیلم "جولیا" بود از شاهکارهای فرد زینه‌مان (۱۹۷۷) که نزدیک به انقلاب ۱۳۵۷ بسیار مورد توجه و استقبال محافل دانشجویی واقع شد. این فیلم نیز که ۳ جایزه اسکار را از آنِ خود کرده، از عهده‌ی تصویرسازی و القای فضای ضد نازیسم در کشورهای تحت اشغال آلمان - زمان هیتلر - به خوبی برآمده بود، اما بازی‌های درخشان جین فوندا و ونسا رد گریو تماشاگر را به، از خودگذشتگی و انقلابی‌گری تحریک می‌کرد و از این منظر خیلی تاثیرگذار بود
***
فقط این دو فیلم نبود. اگر چه فیلم‌های درجه ۳ ایتالیایی و آمریکایی و هندی نیز به وفور یافت می‌شد اما اهل‌اش می‌توانست در جشنواره فیلم تهران - که از سال ۱۳۵۱ یرقرار شده بود - فیلم‌های گرانبهایی را به زبان اصلی بیابد (فیلم‌هایی از فلینی، آنتونیونی، اسکورسیزی، پازولینی، فورد کاپولا، لینچ، زفیرلی، آلتمن، روسلینی ...). فضای فرهنگی کشور در عرصه‌های دیگر نیز از جمله تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی رغبت‌برانگیز بود. اما کتاب: آثار نوشتاری پر اثر (هر آنچه امروز انتشارشان ممنوع است) زیاد در دسترس قرار داشت
 ***
نمی دانم حس و فضای فرهنگی جامعه تغییر کرده - که به باور من کرده - یا روحیه و رغبت من عوض شده - که حتما شده - اما نتیجه‌اش این شده که سالهاست نظم فرهنگی‌ زندگی‌ام برهم خورده است و شاید نبودِ دلِ خوش هم از دلایل‌اش باشد. بهر حال توصیه می‌کنم به آنهایی که اگر دو فیلم اشاره شده را ندیده‌اند، به گونه‌ای آنها را تهیه کنند و ببیند، به زبان اصلی یا دوبله: آیا براستی فضای فرهنگی پیش از انقلاب با همه کاستی‌هایش و ویژه‌گی‌های مثبت‌اش "تنگ" بود یا "باز"؟
 

Saturday, December 29, 2012

می‌خواهند دوباره گول‌مان بزنند: ما ملت از یک سوراخ چند مرتبه باید گِزیده شویم؟


چرا علم الهدی، آن امام جمعه بی‌چاک و دهان مشهد و از نوکران درجه یک خامنه‌ای، به این نتیجه رسیده است که "نسبت‌هایی مانند «فتنه‌گر» و «فتنه‌انگیز» به میرحسین موسوی و مهدی کروبی «ناروا» و «تهمت» است" * آیا او یک شبه خواب نما شده یا ضربه‌‌ای به مغزش اصابت کرده است؟ او همانی‌ نیست که پیش از این در جریان تجمع حامیان حکومت در روز ۹ دی ۱۳۸۸، معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دهم را «مشتی گوساله و بزغاله» خوانده بود؟

چه اتفاقی در جریان است که حبیب‌الله عسگراولادی مسلمان در چرخشی کاملا محسوس در مواضع سیاسی‌اش"روز پنج‌شنبه، هفت دی ضمن حمایت از اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران، گفت که اعتقاد دارد میرحسین موسوی و مهدی کروبی از رهبران منتقد حاکمیت ایران را نباید به راحتی از دست داد" ** او و یاران موتلفه‌ای‌اش مگر همان‌هایی نیستند که در جریان انتخابات و طی سه سال گذشته بارها از مواضع علی خامنه‌ای در مورد موسوی و کروبی پشتیبانی کردند؟

بوی تند گول زدن مردم به مشام می‌رسد! به خیال خام خودشان، می‌خواهند کم‌کم فضا را تلطیف کنند! حاکمان جمهوری اسلامی اما برای برپایی سیرک انتخاباتی خرداد ۹۲، حاضرند دست به هر مکر و تزویری بزنند تا به این نمایش مسخره رنگ و جلا و رونق دهند، کاری که طی ۳۰ سال گذشته بارها تکرار شده است: آیا ما ملت از یک سوراخ چند مرتبه باید گِزیده شویم؟

* http://www.radiofarda.com/content/f9-alamolhoda-mousavi-karoubi-iranian-presidential-election-2009/24811099.html
** http://www.radiofarda.com/content/f9-asgaroladi-hashemi-mousavi-karoubi-iranian-presidential-election/24810849.html  

Friday, December 21, 2012

انتخاباتی که قرار است، طی آن نوکران خامنه‌ای جابجا شوند: دور باطل؟


نام‌اش انتخابات است اما در حقیقت، انتصابی‌ست از سوی علی خامنه‌ای! اینطور که امامان جمعه و ایادی دستگاه رهبری از تریبون‌های تبلیغاتی حکومت، راجع به رییس جمهور آینده جار می‌زنند، او یعنی همانی که قرار است نام‌اش از صندوق‌ها بیرون کشیده شود، باید نوکر بی‌اختیار رهبر باشد و این، موضوع تازه‌ای نیست. قبل‌تر نیز محمد خاتمی در اواخر دوران هشت ساله ریاست جمهوری‌اش، با زبان دیگری به این نکته اشاره کرده بود

اما تجربه انتخابات سال ۸۸ و حوادث پس از آن نشان داد که اگر شخص نامزد ریاست جمهوری چنین بنمایاند که قصد دارد، مستقل از رای و نظر رهبری و ولی فقیه، کشور را اداره کند، دستگاه عریض و طویل بیت رهبری و نیروهای امنیتی و انتظامیِ گوش‌ به فرمان خامنه‌ای‌ها چنین اجازه‌ای به او نخواهند داد و برای حفظ صندلی قدرت رهبر - که با آمدن فردی نسبتا مستقل، پایه‌های آن به لرزه در خواهد آمد - از کشتار و قتل عام مردم از یک سو و تحمیل بی‌سوادترین و ناکارآمدترین افراد بر مسند دستگاه‌های اجرایی، قانون‌گذاری و قضایی، هیچ دریغ نخواهند کرد

آنطور که به نظر می‌رسد حکومت دوباره قصد دارد برای گرم کردن تنور انتخابات با مکر و حیله مردم را به پای صندوق‌های رای بکشاند. از اپوزیسیون‌سازی‌ در میان "خودی" های حکومتی تا زدن تشر به احمدی‌نژاد توسط افراد مختلف وابسته به نظام و احتمال به محاکمه کشاندن تنی چند از منفوران داخل حکومت، و احتمال بخشش و آزادی تعدادی از محکومان سیاسی از ترفندهایی‌ست که دستگاه امنیتی کشور زیر نظارت رهبر و بیت او، بکار بسته یا بزودی بکار خواهد بست. صرفنطر از اینکه چه کسی قرار است کاندید شود و یا از صندوق‌ها سر برون آورد، مهم اینست که این پرسش را دائم با خود زمزمه کنیم که آیا شرکت در هر انتخاباتی با ساختار فعلی حکومت (وجود رهبری خودکامه، شورای نگهبان، دخالت‌های نظامیان و ...) و با وجود پر بودن زندان‌ها از فعالان سیاسی، اجتماعی و دانشجویی و نیز نبود نظارت دستگاه‌های بین‌المللی، افتادن در دور باطل نیست؟ 
 

Thursday, October 25, 2012

چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند: خامنه‌ای دارد کشور را یواشکی ‌می‌فروشد

آخرین سخنرانی: کاری از مانا نیستانی

خبرها حکایت از مذاکرات پنهانی نمایندگان خامنه‌ای با آمریکایی‌ها دارد! علی خامنه‌ای هنرپیشه قابلی‌ست و تماشاچیان‌اش نیز در گوشه و کنار کشور مردمی ساده دل! او در فیلمی که سالهاست آنرا اکران کرده‌‌اند و ورژن‌های جدیدش هر روز به بازار می‌آید، دائم به آمریکا فحش میدهد، اما زیر زیرکی دارد با آنها گفتگو می‌کند

این موضوع را هم هاشمی رفسنجانی می‌داند و هم احمدی‌نژاد می‌فهمد: نگاه کنید به سخنان چند ماه اخیر این هردو دست‌اندرکار حکومت از تریبون‌های مختلف. هردوی آنها از مذاکره با آمریکا دم زدند تا یا به رهبر بفهمانند که آگاهند در پس پرده بیت چه خبر است و یا گوی سبقت را از او بربایند در ایجاد رابطه با آمریکا! اما این هردو از سوی خود رهبر و نیز طرفداران‌اش مورد هجوم و تعرض رسانه‌ای به سرکردگی حسین شریعتمداری قرار گرفتند

بعید نیست دعواهای اخیر بین قوا را نیز او از طریق یکی از نوکران‌اش - صادق لاریجانی - ترتیب داده تا بتواند افکار عمومی را منحرف کند و ماموریتی که به سایر نوکران‌اش مانند ولایتی، طائب، حسین شریعتمداری و اصغر حجازی سپرده پنهانی به ثمر برساند: علی خامنه ای دارد کشور را یواشکی به ثمن بخس بفروش می‌رساند که اگر اینطور نبود خیلی علنی و مثل بچه آدم، ضرورت گفتگو و ایجاد رابطه با آمریکا را در انظار عمومی مطرح می‌کرد، نه اینکه در جلو صحنه دشنام دهد و در پشت معکوس آن عمل را انجام می‌دهد: مصداق شعر معروف حافظ که می‌فرماید:" واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند، چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند"! بهر حال جای خرسندی‌ست که دست‌شان رو شده است و ملت باید تکلیف‌اش را با او و همدستان‌اش روشن کند

Wednesday, October 24, 2012

در فیلم "زورو" شمش‌های طلا نتوانست خودکامه را نجات دهد، در ایران چطور؟

واردات این‌همه شمش طلا از ترکیه، نشان از بحران عمیق اقتصادی در کشورمان ایران دارد. رژیم جمهوری اسلامی زده است به سیم آخر. این سیاست یعنی همه تخم مرغ‌ها را در یک سبد نگه‌داشتن! به باور من با توجه به اینکه نبض بازار طلا نیز همانند بسیاری از کالاهای استراتژیک دیگر در دستان گروه اداره‌کننده اقتصاد دنیاست، لذا هرگونه نوسان منفی قیمت جهانی طلا، که می‌تواند از طریق اعمال سیاست‌های بین‌المللی رخ دهد، حتما به زیان مردم ایران که صاحبان اصلی این ثروت است، تمام خواهد شد

 زمانی که از این‌ میزان شمش طلا گفتگو به میان می‌آید، آدم یاد فیلم "زورو" می‌افتد که خودکامه‌ی فیلم با بهره‌کشی از مردم، حبس و شکنجه آنها و تصاحب و چپاول ثروت ملت - که به انبوهی از شمش‌های طلا - مبدل شده بود - سرانجام نتوانست همانند تمامی خودکامگان و زورگویان در تاریخ، خود را از چنگ عدالت رهایی بخشد و عاقبت به‌خیر شود! آیا سیاست تازه اقتصادی رژیم مبنی بر واردات طلاهای ترکیه، می‌تواند علی خامنه‌ای و رژیم جمهوری اسلامی را از خطر سقوط برهاند؟ آیا براستی باید منتظر ظهور یک "زورو" باشیم؟ 

Tuesday, October 23, 2012

میرکاظمی، هماهنگ‌کننده کشتار مردم در تظاهرات پس از انتخابات: بزرگترین بدهکار بانکی

 آیا می‌دانستید سید حسن میرکاظمی، همان‌ست که در ترک موتورسواری اسلحه در دست در حمله و سرکوب مردم بی‌دفاع که به عنوان اعتراض به نتیجه انتخابات سال ۸۸، به خیابان‌ها آمده بودند، نقش هماهنگ‌کننده‌ی بخش اعظمی از لباس‌شخصی‌ها را به عهده داشته است: ماه زیر ابر نخواهد ماند و جنایات او که پاداش‌اش تاراج میلیاردها از ثروت ملت است، بزودی در دادگاه ملت برملا خواهد شد. لازم به یادآوری ست در همان زمان عکس او رسانه‌ای شد و چهره‌اش مورد شناسایی مردم قرار گرفت

میرکاظمی با اسلحه کمری در دست، بدنبال شکار مردم

حال اصل خبر بدهکاری او: به گزارش سایت بازتاب،  سید حسن میرکاظمی، معروف به حسن رعیت، که از حلقه نزدیک به محمود کریمی می باشد، در بسیاری عرصه ها از حرکتهای خیابانی تا ارزی و بانکی و... دست دارد و با گردن کلفتی به فعالیت خود ادامه می دهد. این فرد تنها به بانک کوچکی مثل بانک کشاورزی، ده ها میلیارد تومان بدهی دارد و بنابر گزارش بدهی های معوقه این بانک، فقط یک شرکت وی، به بانک کشاورزی 22 میلیارد تومان بدهی معوقه داشته که ارزش این بدهی ها با افزایش قیمت دلار، دست کم سه برابر شده است. این شخص مدیر عامل کارخانه دنیای فلز، پارسیان فلز البرز، لوح فشرده پارس و ... می باشد. از سید حسن رعیت تا سه سال قبل به عنوان بزرگترین بدهکار بانک کشاورزی نام برده می شد؛ به طوری که بدهی وی به بانک کشاورزی، بیش از 175 میلیارد تومان تخمین زده شده است
  عکس او همراه وزیر صنایع احمدی‌نژاد
  تصویر سند بدهی‌های او به بانک کشاورزی

منبع خبر بدهی سید حسن میرکاظمی
http://baztab.net/fa/news/16496

Sunday, October 21, 2012

بازدید رییس جمهور تقلبی از اوین، ممنوع


در پی اظهارات محسنی اژه‌ای، مبنی بر "به مصلحت نبودن بازدید احمدی‌نژاد از زندان اوین" چند سناریو متصور است

یک - حکومتیان، علاقه‌ای ندارند که فرصت "خود عزیزی" در برابر مردم را به احمدی‌نژاد بدهند چرا که بر این باورند احمدی‌نژاد در ماه‌های پایانی ریاست جمهوری قصد بهره‌برداری تبلیغاتی دارد از هر آنچه که برای مردم حساسیت برانگیز است و به نوعی همدردی با خانواده زندانیان سیاسی را القا می‌کند

دو - احتمالا کسانی که - به عنوان زندانی سیاسی اما نور چشمی پاره‌ای از مقامات بلند‌پایه - ادعا می‌شود در اوین بسر می‌برند، در زندان نیستند و با بازدید احمدی نژاد دست مسولان قوه قضاییه و دستگاه امنیتی رژیم برای احمدی‌نژاد رو خواهد شد، بویژه آندسته از زندانیانی که بستگان‌شان در جناح به‌شدت مخالف احمدی‌نژاد فعالیت دارند
سه - آنقدر وضعیت داخل زندان‌ها خراب است، که حتا رییس جمهور نزدیک به رهبر، حق آگاه شدن از آنچه در آنجا می‌گذرد را ندارد و به همین لحاظ، نباید بهانه‌ای بدست احمدی‌نژاد برعلیه مخالفان‌اش بدست دهد

چهار - چون قوه قضاییه گمان می‌کند، احمدی‌نژاد قصد دارد طی این بازدید باسمه‌ای، به اطرافیان و نزدیکان خود چنین القا کند که سرنوشت آنها برای وی مهم است، از این بازدید ممانعت می‌کنند. احمدی‌نژاد در چند سال گذشته، همواره عوام فریبانه تلاش کرده است، به همدستان خود ثابت کند که نسبت به سرنوشت آنها دغدغه خاطر فراوانی دارد، و نمی‌گذارد خونی از دماغ‌شان بریزد
پنج - همه‌ی این بازی‌ها جنگ زرگری است بین ارکان مهم رژیم، در روند اپوزیسیون‌سازی برای روزهای حساس آتی! این طرح (تحمیل دو نامزد مثلا بد و بدتر) مدتهاست که از طریق اتاق فکر دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی رژیم مطرح و بطور جدی در دستور کار قرار دارد
***
بهرحال مواضعی که این روزها در برابر احمدی‌نژاد اتخاذ می‌شود، به رغم اینکه تماما نشان از درافتادن بخش اعظم اصول‌گرایان با او دارد، اما به باور من از آن بوی چهره‌سازی تازه‌ای از رییس جمهور تقلبی به مشام می‌رساند: باید با مراقبت به چنین چهره‌سازی‌ای که محبوب‌سازی نیز می‌توان بر آن نام نهاد، نگریسته شود، تا ناگهان خود را بر سر میز بازی‌ امنیتی رژیم نیابیم

Saturday, October 20, 2012

نیک‌آهنگ جان دست مریزاد: "آسایش روانی جامعه" موهبتی که هیچگاه قدرش دانسته نشد

سیر تکاملی ریال: طرحی از نیک‌آهنگ کوثر 

به بهانه انتشار کاریکاتوری از نیک‌آهنگ کوثر (کاریکاتور سیر تکاملی ریال) و در پی آن انتشار نوشته‌ای تند و انتقادی نسبت به آن کاریکاتور، وادار شدم چند خطی هم من قلمی کنم! درست است که ارزش ریال در زمان پهلوی‌ها نسبت به دوران قاجارها نصف گردید، اما آن کجا و ۵۰۰ برابر بی‌ارزش شدن‌اش در این‌روزها کجا! به باور من مفهومی که این کاریکاتور می‌رساند، ثبات ارزش ریال است در یک‌دوره از ابتدا تا انتهای آن. نوشته‌ی متعصبانه دوست عزیزمان نسبت به کاریکاتور مورد بحث و نسبت به وضعیت اقتصادی  دوران پیش از انقلاب، متاسفانه به‌گونه‌ای ناخواسته مُهر تاییدی‌ست بر شرایط فعلی کشور و ملت! به گمان‌ این نگارنده از جاده انصاف خارج می‌شویم، اگر کفه ترازوی‌مان را یکسویه و تنها با نگاه بر نقاط تاریک و منفی پُر کنیم

خوب، هی می‌گوییم شاه بد بود. همو بود که مصدق عزیزمان را با کمک دستگاه‌های اطلاعاتی غرب از صدارت به زیر کشید. خواهران و برادران شاه ظالم و دزد و اطرافیان‌اش چابلوس و مفت‌خور بودند! رشوه‌خواری رواج داشت. اختلاس هم حتما بود. سانسور بود. ساواک و شکنجه و زندانی سیاسی و اعدام هم الاماشاالله و و و
آری این‌ها همه وجود داشت که تماما قابل نقد است و تک تک‌شان اگر در دادگاهی صالحه طرح شوند، می‌توانند جرمی محسوب گردند، اما آیا انسان‌های پاک، نیکوکار، درستکار، سالم، دردآشنا، خردمند و باتدبیر، کم بودند که با همت خود، اما در بستری که در همان نظام برای‌شان فراهم شد، بر مصدر امور قرار گرفتند و به کشور و ملت خدمت کردند و از برکت وجودشان اندک ثباتی بوجود آمد، به ویژه در زمینه اقتصادی که موضوع کاریکاتور مورد بحث است؟ 

 اگر قبل از انقلاب، هیچ کار مفیدی هم صورت نگرفته باشد، وجود فقط همان‌ یک موهبت بزرگ "آسایش روانی جامعه" که هیچگاه روی پریشانی به خود ندید، و هیچگاه نیز قدرش دانسته نشد، میتواند به نظام گذشته نمره قبولی دهد و  نظام فعلی را رفوزه اعلام کند! آیا ستمی که در دوره کنونی می‌کشیم ورنجی که می‌بریم دارای پشتوانه‌ی معقول و منطقی است یا  فقط برای حفظ صندلی قدرت است! آیا ندیده‌ایم، نشنیده‌ایم و یا نخوانده‌ایم که: در گذشته کِی مردم همواره در حالت ترس و نگرانی از فردای خود بسر می‌بردند؟ کِی دغدغه بنزین و گوشت و مرغ و میوه و دارو و نان و گرانی و بیکاری برای عموم و در چنین سطح وسیعی وجود داشت؟ کِی فضای جنگ و خونریزی و بیچار‌گی بطور همیشگی و دائم تن‌ها را می‌لرزاند و با جان و روان ملت بازی می‌کرد؟ کِی دلار، چنین نوسانات وحشتناکی داشت و زندگی تک تک شهروندان را دستخوش نوسان می‌کرد؟ کِی گروه گروه از بهترین فرزندان این آب و خاک، به دلیل شرایط دشوارِ حاکم، کشور را ترک می‌کردند؟ آیا فراموش کرده‌ایم همان‌هایی هم که در خارج دانشی آموخته بودند و قصد ماندگاری داشتند، به تشویق همان نظام بد سیاسی و توسط مردانِ همان شاه در آن روزگار، به مملکت بازگردانده می‌شدند! ما را چه می‌شود که فقط بدی‌ها را می‌بینیم؟ به خودمان نباید نهیب بزنیم که بیشترِ دغدغه‌ها در پیش از انقلاب، از جنسِ نبودِ آزادی‌های سیاسی بود، نه اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی که امروز همه‌ی این دغدغه‌ها را باهم یک‌جا داریم!؟ اما فراموش هم نکرده‌ایم که در گذشته نیز شرایط بد اقتصادیِ ناشی از ضعف طرح‌ها و نبود برنامه‌هایی که قادر باشند ورود ناگهانی دلارهای نفتی را مدیریت کنند، عده‌ای را در تنگنا قرار داده بود، اما این‌همه دغدغه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در سطح خانواده و اجتماع به‌گونه‌ای فراگیر و همه‌جانبه، هیچ‌گاه بدین شکل وجود نداشت
 
 در همان بستر فرهنگی و سیاسی تنگ و تاریک قبل از انقلاب، اما آنقدر فضا فراهم شده بود تا بزرگترین متفکران و اندیشمندان اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و سرآمدان علوم در سرزمین‌مان شکوفا شوند و امکان بروز یابند. همان‌هایی که هنوز به عنوان افتخار کشورمان ازشان یاد می‌کنیم. همان‌هایی که در همان فضای خفقانی، به عنوان استادان بزرگ دانشگاه‌ها اجازه خدمت به کشور را داشتند. همان‌هایی که سالهاست - پس از انقلاب - جای‌شان را به کسانی داده‌اند که مدارک‌شان تقلبی از آب در آمد! از آنهایی می‌گویم که دیگر در میان جوانان‌مان در مراکز دانشگاهی کمتر یافت می‌شوند! آنهایی که یا در میانسالی، دق‌مرگ شدند، یا خانه نشین‌شان کردند، یا به خدمت خارجیان درآمدند و یا در گوشه‌ای در زندان‌ عمر می‌گذرانند! در کجای تاریخ یک‌صد ساله‌ی اخیر سراغ دارید که اینگونه به کارِ کارشناسانه، برنامه‌ریزی، بودجه نویسی، کیفیت، بهینه‌سازی، تدبیر، مدیریت و خلاصه ابزار اداره‌ی کشور و ملت بی‌اعتقادی وجود داشته باشد؟ آیا قبل از انقلاب تشکیلات اداری مانند امروز بی در وپیکر بود؟ آیا در اداره امور، این چنین، خان خانی وجود داشت؟ آیا به این میزان تعدد مراکز تصمیم‌گیری رشته‌ی کار از هم می‌گسست؟ آیا این همه حرف‌های یامفت و غیرعلمی از تریبون‌های ریز و درشت توسط عده‌ای بی‌سواد و واپسگرا و در تضاد با یکدیگر شنیده می‌شد؟ آیا این همه منبردار صد من یک غاز که خزعبلات، تحویل خلق‌الله دهند، دیده می‌شد؟ آیا این تعداد نابخرد و بی‌سیاست در اداره امور سهیم بودند؟

 آری کاریکاتور "سیر تکاملی ریال" نیک‌آهنگ، کاری‌ست زیبا، متفکرانه و ماندنی، دست مریزاد! اما در این رهگذر در تعجب‌ام از بعضی‌ از دوستان - که عزیزمان هم هستند - چنین برخورد غیرمنصفانه‌ای که بر همه چیز گذشته‌مان مُهر باطل می‌زنند! سوال اینست که آیا هنوز وقت آن نرسیده که به همه‌ی واقعیت‌ها - چه تلخ و چه شیرین - درهم، یک‌جا و مخلوط باهم بنگریم؟

Saturday, October 13, 2012

آیا خامنه‌ای نمی‌دانسته هزینه میلیاردها دلاری پروژه‌های هسته‌ای، مقرون به صرفه نیست؟


جمهوری اسلامی طی یکماه گذشته در چندین نوبت اعلام آمادگی کرده است که در زمینه هسته‌ای آمادگی انعطاف دارد. بار نخست سعید جلیلی دبیر شورای امنیت ملی، بار دوم علی اصغر سلطانیه نماینده ایران در سازمان بین‌المللی انرژی هسته‌ای، بار سوم محمود احمدی‌نژاد رییس جمهور، و بار آخر نیز رامین مهمان‌پرست سخنگوی وزارت امور خارجه به صراحت مقرون به صرفه نبودن اقتصادی عملیات غنی‌سازی ۲۰ درصدی (اعترافی دیرهنگام) را اعلام کرده‌اند و به نظر می‌رسد غرب منتظر است تا علی خامنه‌ای ولی فقیه مسلمین جهان و رهبر جمهوری اسلامی، به این به‌صرفه نبودن پروژه هسته‌ای اعتراف کند! اما در این رهگذر سوالی مطرح است: آیا بالاترین مقام جمهوری اسلامی - که ادعاهای خود و اطرافیان‌اش گوش فلک را کر کرده است - نمی‌دانسته که راه اندازی این همه سایت برای غنی‌سازی اورانیوم و سایر امور هسته‌ای با هزینه‌های میلیارد دلاری، مقرون به صرفه نیست!؟

در پیوند با اینکه پروژه‌های هسته‌ای مقرون به صرفه نیست چند احتمال وجود دارد

یک: به هیچ کارِ کارشناسانه‌ای در کشورمان اعتقادی وجود ندارد و کارها دِیمی و با مدیریت هیاتی انجام می‌شود. به عبارت روشن‌تر امور، باری به هر جهت اداره می‌شود و از تحلیل دورنما و چشم‌انداز ناشی از تصمیمات خبری نیست
دو: کار کارشناسی انجام می‌شود و طی آن تمامی امکانات، محدودیت‌ها، فرصت‌ها و تهدیدها در نظر گرفته شده و نتیجه نیز، آن است که پروژه اجرا نشود، اما از سر خودخواهی و حفظ قدرت، کار معکوس را برمی‌گزینیم که در این صورت می‌توان نتیجه گرفت، منافع ملی و حقوق ملت از اهمیت بسزایی برخوردار نیست
سه: آنقدر بریز و بپاش و دزدی و بخور بخور در راه‌اندازی پروژه‌های هنگفت از این دست وجود دارد، که همه به فکر جیب خود هستند و با تدارک و تامین لوازم بنجل و از رده خارج شده، با قیمت های چند برابر، اینکه کمیسیون و حق دلالی‌ای نصیب دست اندرکاران و رانت‌خواران گردد، کفایت می کند
چهار: همیشه باید زور بالای سرمان باشد، تا کاری را که نتیجه‌اش رویارویی با جامعه بین‌المللی‌ست ملتمسانه به کناری نهیم و اعلام کنیم انجام آن به صرفه نیست! بیشتر تصمیمات حاکمان رژیم طی ۳۳ برقراری حاکمیت جمهوری اسلامی به ویژه ۷ سال اخیرهیجانی و از سر تعصب بوده است که آخرین آن یعنی همین تصمیم هسته‌ای در اثر فشار، دارد متوقف می‌شود
***
آنچه که مهم است اینست که در مخرج مشترک تمامی حالت‌های اشاره شده، بی‌سوادی، بی‌سیاستی، نابخردی و سومدیریتِ حاکمان رژیم جمهوری اسلامی کاملا مشهود است و نتیجه‌ آنست که این ثروت عظیم - متعلق به ملت ایران - چنین بیهوده از بین رفته است و می رود! مجموعه‌ی این زیان‌ها شامل هزینه‌های راه‌اندازی پروژه‌های ریز و درشت و ساخت سایت‌های زیرزمینی، هزینه‌های ناشی از تاثیرات تحریم‌ها بر کشور و ملت، هزینه‌های مربوط به عدم‌النفع اجرا نشدن پروژه‌های نیمه‌کاره گازی و نفتی و سرانجام هزینه‌هایی که در اثر تقدیم امتیازات بی‌حد و حصری خواهد بود که باید بابت چنین عقب‌نشینی‌ای به غربی‌ها اعطا شود، می‌باشد! تازه این گوشه‌ای از گندکاری آقایان است، اما این باور وجود دارد که روزی پیش خواهد آمد که صد‌ها برابر این زیان در رابطه با سایر پروژه‌های نظامی، نفتی و صنعتی برملا خواهد شد 

Friday, October 12, 2012

خامنه‌ای و تحریک اسراییل به حمله به ایران از طریق نصرالله: آخرین ترفند برای جلوگیری از فروپاشی؟


با خبری که امروز رسانه‌ای شد مبنی بر ایرانی بودن هواپیمای بدون سرنشین بر فراز خاک اسراییل، توسط حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان، این گمانه‌زنی می‌تواند تبدیل به یقین شود که خامنه‌ای، ماجراجویی‌های تازه‌ در تحریک حمله اسراییل به تاسیسات هسته‌ای ایران را، به نفع استمرار حکومت جمهوری اسلامی می‌پندارد

این‌طور به‌نظر می‌رسد که حاکمان جمهوری اسلامی، برای بقای خود حاضرند منافع ملی را زیر پا گذاشته و هرگونه پیامدهای جنگ از جمله کشته شدن، علیل شدن و آوارگی بی‌شماری از هموطنان و از بین رفتن ساختارهای حیاتی که طی سالیان و با پول این ملت بوجود آمده است، برای‌شان اهمیت ندارد

اما در این میان نباید فراموش کرد که علاوه بر به خطر افتادن منافع ملت ایران، بسیاری دیگر از ملت‌های منطقه در صف قربانیان این جنگ خواهند بود. بهر حال توهم اینکه حمله اسراییل به ایران باعث نجات رژیم جمهوری اسلامی از سقوط و فروپاشی شود، خیالی بس باطل است، چرا که اگر چنین تصور می‌شود که مردم ایران در جنگی که ولی فقیه فرمانده آن باشد، به وحدت ملی در زیر پرچم چنین رژیمی خواهد رسید، اشتباه محاسبه رژیمیان خواهد بود. به باور من، اکثریت مردم ایران  در هیچ جنگی، از رژیم فعلی حاکم بر ایران، پشتیبانی نخواهند کرد

Tuesday, October 9, 2012

هشدار تازه وزارت اطلاعات به مدیران: بوی حبس و شکنجه و خون از آن به مشام می‌رسد


وزارت اطلاعات ایران هشدار داد که آمریکا در صدد است "برخی مدیران میانی و حتی عالی‌رتبه جمهوری اسلامی" را به سمتی سوق دهد که انگیزه خود را برای مقابله با فشارهای بین المللی از دست بدهند

به گمان من چنین هشداری نشانه‌هایی از پیش دستی رژیم برای سرکوب مردم است که به این نتیجه رسیده‌اند، سیاست‌های خرد و کلان رژیم نابودی کشور را در پی دارد. این قضیه هیچ ربطی به هیچ کشور خارجی از جمله آمریکا ندارد. ترفند رژیم همواره بدین گونه بوده است که هر حرکت اعتراضی صنفی، اجتماعی و سیاسی را به دشمنی فرضی ربط دهد و کم‌کاری، نابخردی، آلودگی مالی و بی‌سیاستی رهبران رژیم را از این طریق ماست‌مالی کند
***
این وزارتخانه همچنان  می‌گوید که آمریکایی‌ها در تلاش هستند شرایطی ایجاد کنند که "مطالبه برای تغییر راهبردهای سیاست خارجی به‌ویژه در بحث هسته‏‌ای از درون دولت آغاز شود" یا "اختلافاتی درون نظام بر سر چگونگی ادامه مسیر و میزان هزینه منطقی که باید پرداخت" در بگیرد

به باور من بخش‌هایی از دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور که ماموریت تجزیه و تحلیل اطلاعات را به عهده دارند، با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی رژیم، دریافته‌اند که مشکلات عدیده‌ای که رژیم با آن دست به گریبان است احتمال دارد هر آن مبدل به نافرمانی در سطح مدیران عالی و میانی و انفجار اجتماعی شود
***
دستگاه اطلاعاتی ایران در بخشی دیگر از مطلبی که منتشر کرده، در مورد برنامه ریزی های آمریکا برای "تبدیل نارضایتی های اقتصادی به ناامنی" هشدار داده و مدعی تلاش "جریان فتنه" برای سوء استفاده از "بحران های کارگری" و "وضعیت معیشت مردم" شده است

بسته شدن بسیاری از کارخانجات تولیدی و به تبع آن بیکاری کارگران و حقوق معوقه بازنشتگان و کارگران و گرانی سرسام‌آور اجناس ناشی از سقوط ریال این روزها منجر به اعتراضات پراکنده شده است، اما به نظر می‌رسد روند اعتراضات رو به فراگیری گذاشته است
***
از هم‌گسیختگی دستگاه های اجرایی، قانون‌گذاری، قضاوت و سایر نهادها کاملا مشهود است! اینکه احمدی‌نژاد و دار و دسته‌‌اش بطور علنی انگشت اتهام خود را رو به نهادهای تحت مدیریت رهبر نشانه رفته است و رفسنجانی در لفافه مشکلات موجود را از چشم رهبر می‌بیند و نوری‌زاد در آخرین نامه‌ی خود، بیت رهبری از جمله همدستی طائب و مجتبی خامنه‌ای و سرداران ریز و درشت سپاه را در به لبه پرتگاه کشاندن کشور، موثر می‌داند و از سوی دیگر محمد اصفهانی صدای اعتراض خود را به پارازیت اندازی رژیم بلند کرده است و اصناف مختلف اعتراضات خود را بدون محابا و با تجمع در برابر ادارات دولتی و وزارتخانه‌ها، افزایش داده‌اند نباید این تردید را به خود راه داد که از تجزیه و تحلیل‌ اطلاعاتی دستگاه امنیتی رژیم، نتیجه‌ی وحشتناکی برای رژیم حاصل شده که منجر به این تهدید شده است. به باور این نگارنده از چنین هشدار پیشگیرانه‌‌ای، بوی حبس و شکنجه و خون از آن به مشام می‌رسد

Wednesday, October 3, 2012

احمدی‌نژاد را دارند دراز می‌کنند: همه مقصرند، از همه بیشتر رهبر!


او در ملاعام و در همان نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ با صدای بلند و رسا و بدون اینکه تفسیربردار باشد اعلام کرد، نظر من به احمدی‌نژاد نزدیک‌تر است. این نماز جمعه همانی بود که علی خامنه‌ای دستور شلیک به مردم بی‌گناهی که متمدانه، به نتایج انتخابات اعتراض داشتند، را نیز صادر کرد

بسیاری از طرح‌ها و پروژه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتا فرهنگی که احمدی‌نژاد مجری اجرای آن بوده، توسط رهبرش به او دیکته شده است. کش دادن مذاکرات هسته‌ای، جلوگیری از باز شدن پرونده های سنگین مالی دست‌اندرکاران حکومتی، جداسازی جنسیتی در دانشگاه‌ها، حذف بخش‌های علوم انسانی از مفاد دانشگاهی و  حذف بسیاری از رشته‌ها، بگیر و ببندهای مطبوعاتی، حبس و بیکار کردن وکلای درجه یک دادگستری، حمله به و تخریب سفارتخانه بریتانیا، اعمال سیاست‌های اقتصادی ناکارآمد، حبس و تبعید و حصر منتقدان و معترضان، جلوگیری از محاکمه عاملان و آمران ماجرای کهریزک و سفارش به اعطای پست و مقام مهم‌تر به قاضی مرتضوی و بسیاری دیگر از این موارد که کشور را به این مرحله از بحران رسانده، تماما با مدیریت و پشتیبانی مستقیم خامنه‌ای‌ها صورت پذیرفته است

نظام حکومتی مستقر در ایران، طی سالیان نشان داده است که برای تطهیر رهبر، کسی یا کسانی باید قربانی شوند و مقصر اصلی همچنان در زرورق تقدس باقی بماند، اما این‌بار به نظر می‌رسد طور دیگری‌ باشد. علی خامنه‌ای که بی‌محابا خود را سپر بلای احمدی‌نژاد کرد و طی سه سال گذشته از تمامی طرح‌های او حمایت کرد و هر کجا که صدایی در انتقاد از او و نزدیکان‌اش که دستی در آلودگی داشتند، بلند شد در نطفه خفه کرد و از سوی دیگر احکام حکومتی صادر کرد و از این طریق نظریات خود را اعمال کرد و صدا و سیما را در جهت تضعیف و تمسخر معترضان و تبلیغ مقام شامخ ولایت فقیه راهبری کرد، اینک باید پاسخگوی ورشکستگی کشور در تمامی ابعاد باشد. حالا اما قربانی دانه درشت محمود احمدی‌نژاد بوده و نوبت او فرارسیده است! برای بحرانی که کشور را به لبه پرتگاه رسانده است، دارند اورا دراز می‌کنند: اما به باور من، همه مقصرند، از همه بیشتر رهبر

Monday, October 1, 2012

ادامه‌ی سقوط ریال می‌تواند منجر به سقوط رژیم شود


ساعت به ساعت ارزش ریال نسبت به ارزهای خارجی کاهش می‌یابد، بحرانی که حتا در روزهای پیش و پس از انقلاب ۵۷ دیده نشد. دولتی‌ها به سرکرده‌گی احمدی‌نژاد سعی می‌کنند این بحران را بدون ذکر شواهد مستدل - و فقط با ادا و اطوار در جلوی دوربین تله‌ویزیون - به یک گروه خاص مافیایی در درون کشور ربط دهند. جناحی از مجلسیان معتقدند که دست احمدی‌نژاد در این پروژه در کار است، و با این عمل کشور را به سوی پرتگاه هول می‌دهد. از بیت رهبری خبری نیست و سکوت مرگبار آنجا را فراگرفته است. پاره‌ای سقوط ارزش پول ملی را به دست‌هایی در خارج از کشور ربط می‌دهند. بانک مرکزی و رییس آن بهمنی، ماه‌هاست که می‌گوید برابری ریال با ارز‌های خارجی از هفته آینده، بهبود خواهد یافت اما هنوز از آن هفته‌ای که مورد نظر بهمنی‌ست خبری نیست. بسیاری از تحلیل‌گران بحران مالی اخیر را نشات گرفته از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل و در پی آن فشار‌های غرب در اجرای همان قطعنامه‌ها - کاغذ پاره ها - می‌دانند و در همین راستا اثرات بحران امروز را در زندگی مردم بین سه تا شش ماه آینده پیش‌بینی می‌کنند که به یک فاجعه تمام عیار مبدل خواهد شد و راه حل کاهش بحران را در عقب‌نشینی جمهوری اسلامی (نوشیدن جام زهر) از مواضع‌اش در مسائل بین‌المللی می‌پندارند. برخی نیز نابخردی‌های دست‌اندرکاران و ناکارآمدی دستگاه مالی و ارزی کشور را مقصر جلوه می‌دهند 

 اگرچه اعتقادی به انجام کارِ کارشناسانه‌ی علمی در نوک تصمیم‌گیری هرم قدرت در ایران وجود ندارد، اما می‌توان انتظار داشت تا معدود خردمندان در بدنه حکومت، تشکیل یک مجمع صالح و بی‌طرف اقتصادی را برای مشاوره پیشنهاد و تشکیل دهند، مگر اینکه درد تشخیص داده و درمان‌پذیر یا ناپذیر بودن آن به گفتمان گذارده شود! شاید ترس و واهمه از برملا شدن علنی یک فاجعه ملی (یک دلار آمریکا در آغاز ریاست جمهوری احمدی‌نژاد حدود ۹۰۰ تومان بوده است و در چند ماهه پایانی آن دارد به سمت ۴۰۰۰ تومان و شاید هم بیشتر حرکت می‌کند ) که می‌تواند نشان از سقوط همه چیز و همه کس داشته باشد، سبب شده است که کاری در این زمینه صورت نپذیرد (پاک کردن صورت مساله)؟

در جایی که همه روزه شاهد گستردگی فقر در میان مردمان‌مان هستیم، بسیاری از کارگران بیکار شده‌اند، بیشماری به خاطر تعویق در دریافت دستمزدشان، صدای اعتراض بلند کرده‌اند و بازنشستگان‌مان، ناامید از ادامه زندگی بسر می‌برند، آیا می‌توان انتظار داشت که استمرار بحران ارزش پول ملی ما، ابتدا به یک فاجعه ملی و سپس، به انفجار اجتماعی و نهایتا به سقوط حکومت رژیم جمهوری اسلامی منجر شود؟
برای یادآوری: معروف است که سقوط نظام عریض و طویل شوروی، از سقوط پول ملی‌شان آغاز شد 

Thursday, September 27, 2012

برقراری رابطه با آمریکا، با پسِ گردنی


با این رژیم جمهوری اسلامی باید با پسِ گردنی برخورد کرد! کار را به ورشکستگی مملکت کشانده‌اند و حالا به گ... خوردن افتاده‌اند! این همه فرصت سوزی فقط و فقط از یک سیستم پوسیده‌ی قرون وسطایی که مدیریتی نادان آنرا رهبری می‌کند، برمی‌آید و بس! آیا سالیان دور همین هاشمی رفسنجانی که امروز جزو لیست "بد"ها قرار گرفته است و بعضی از نزدیکان او که دستی هم بر قلم داشتند، آیا شرایط آبرومندانه‌ای را برای برقراری این رابطه پیشنهاد نکرده بودند؟ مگر در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی، بیل کلینتون رییس جمهور آمریکا موقعیتی فراهم نکرد تا یخ‌های رابطه‌ ذوب شود؟ آیا چون در آنزمان آقای خاتمی رییس جمهور بود، برقراری چنین رابطه‌ای کفر بود و گفتگو از آن از مصادیق ارتداد؟ آیا از میرحسین موسوی هم به همین دلیل ترسیدید که این رابطه - که ضرورت‌اش را سالیان است احساس کرده‌اید - در زمان ریاست جمهوری او و به نام او رخ دهد و تصور کردید، تاج چنین موفقیتی بجای اینکه بر سر شما گذاشته شود، بر سر او خواهد رفت؟

حالا ماه دارد از زیر ابر بیرون می‌آید: آقای خامنه‌ای روی سخنم با شماست! همین داستان تهدید غرب و کشورهای منطقه از سوی نظامیانِ شما و لاف‌هایی که در چند روز اخیر از خود بروز داده‌اند، به گمان من پوششی‌ بوده است برای عقب نشینی قطعی شما از مواضع نابخردانه‌تان و جلوگیری از آبروریزی بیشتر. به ناگاه برملا می‌شود که هیات مذاکره کننده ایرانی بر سر مسائل اتمی، توقف غنی سازی را پیشنهاد داده است. رییس جمهور محبوب‌تان، به‌روشنی درخواست برقراری رابطه می‌کند از آمریکا در وسط نیویورک - چیزی که این نگارنده در پاراگراف پایانی نوشتار قبلی به صراحت پیش‌بینی کرده‌ام - و شما منتظر هستید تا ببینید آیا این کار می‌تواند به شکلی صورت پذیرد که آبروی‌تان به خطر نیفتد! بزودی دست حمایت را از پشت بشار اسد هم بر خواهید داشت، مجبورید وا بدهید: گور بابای منافع ملی، شما فقط آبروی شما به عنوان ولی‌ِِامر مسلمین جهان و تنها عظمای آن کشور نباید خدشه‌دار شود

چه شده است آقای خامنه‌ای که در بدر به‌دنبال برقراری رابطه هستی با آمریکای بد و خونخوار و جهانخوار و شیطان بزرگ؟ آیا همیشه باید زور بالاسرمان باشد تا تکالیفی که با توفیق اجباری و از سرِشانس و اقبال بر عهده‌مان گذاشته شده است را درست انجام دهیم! همگان فهمیده‌اند که مقصر تمام گرفتاری‌های امروزِ کشور و مردم شخصِ شما هستید و لاغیر. پس بهتر است دیگر خود را به مظلوم‌نمایی نزنید و در سخنرانی‌های‌تان نمایش مضحک دشنام به آمریکا را تکرار نکنید: اگرچه بسیار دیر شده است و برقراری چنین رابطه‌ای به بهتر شدن اوضاع کشور و مردم و بویژه استمرار رژیم جمهوری اسلامی، کمک موثری نخواهد کرد، اما شهامت داشته باشید و بپذیرید که طی بیست و چند سال گذشته خطاهای فراوانی مرتکب شده‌اید، که مردم تاوان آنرا پس داده‌اند و تا مدت‌ها نیز جبران خسارات وارد شده بر این مُلک و ملت ناممکن خواهد بود


Saturday, September 22, 2012

نیویورک، نیویورک - تقاضای ۱۶۰ ویزا برای همراهان احمدی‌نژاد: آبروی‌شان را باید بُرد

عکسی آرشیوی از حضور احمد‌ی‌نژاد در سازمان ملل در یکی از سفرهای پیشین

فقرا و تنگدستان بدانند که در شرایط اقتصاد ورشکسته ایران، رژیم جمهوری اسلامی از ایالات متحده آمریکا، تقاضای ۱۶۰ ویزا برای سفر احمدی‌نژاد به نیویورک کرده که ظاهرا «۱۴۰ فقره آن مورد موافقت قرار گرفته است»*. آیا هیچ دستگاهی در درون رژیم وجود دارد که نتایج سفرهای قبلی احمدی‌نژاد به نیویورک را بررسی کرده باشد؟ اینهمه آدم قرار است در آنجا چه کنند؟ آیا سراغ دارید حتا در شرایط شکوفایی اقتصادی و جیب پر پول، اینطور از ثروت یک ملت به تاراج برود؟

عزیمت احمدی نژاد به نیویورک به تنهایی هم هیچ توجیهی ندارد چه برسد به اعزام چنین سیاه لشکری که بخش عمده آن برای تفریح و گردش است که بار سفر بسته‌اند! خدا وکیلی احمدی‌نژاد چه حرف مهم و تاثیرگذاری طی این هفت ساله تصدی ریاست جمهوری داشته و چه بیانات تعیین کننده‌ای را در چنته دارد که می‌تواند در جهت بهبود وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مردم داخل کشور چه از زاویه داخلی و چه در پیوند با مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی، تغییرات چشمگیری را به‌دنبال داشته باشد؟ تا آنجا که ذهن نگارنده یاری می‌کند احمدی‌نژاد همیشه در سازمان ملل، برای صندلی‌های خالی سخنرانی کرده و هیچ دستاوری برای ملت به ارمغان نیاورده به جز سوغات هاله نور که چندی نقل مجالس گردیده! جوک‌ها ساختند و لطیفه‌ها گفتند که باعث تفریح مردم شد برای مدتها و هنوز هم در گوشه و کنار اثرات آن لابلای کاریکاتورهای کارتونیست‌ها، قابل مشاهده است 

ریخت و پاش این دولت با پشتیبانی علی خامنه‌ای - که نوعی باج‌دهی در برابر تهدیدهای بی شمار احمدی‌نژاد بر علیه چپاول‌های دار و دسته بیت رهبری محسوب می‌شود - از سایر دولت‌های برآمده از حکومت جمهوری اسلامی، بیشتر و غیرقابل تصور بوده و از سوی دیگر راندمان و عملکرد آن به نسبت سایرین، خیلی منفی‌تر بوده است. همین دولت که با ژست و شعار طرفداری از قشر محروم به مردم تحمیل شد و رفتارهای عوام‌فریبانه و پوپولیستی از جمله سفرهای بی‌حاصل استانی از خود بروز داد در نخستین روزهای حیاتش قول معرفی دزدان دانه درشت‌ را داده بود و قرار بود نفت را به سفره مردم بیاورد، چنان توزرد از آب درآمد که، داستان‌های چپاول، اختلاس، دزدی، فامیل‌بازی، باج‌خواهی، باج‌دهی و ... خود این دولت، همراهان‌اش و وابستگان‌اش از یکسو و نابخردی‌های منجر به‌ سقوط کشور در ورطه قحطی و بدبخت کردن یک ملت از سوی دیگر، مثنوی هفت من کاغذ را می‌طلبد، که از اشاره به تک تک آنها از حوصله این نوشتار خارج است

    به باور این نگارنده، احمدی‌نژاد در لابلای سفرهایش - و حتا نامه‌هایی که سالها قبل به رهبران کشورهای قدرتمند می‌نگاشت - ماموریت دارد روزنه‌ای بیابد برای ذوب کردن یخ رابطه با آمریکا و به گمان من تعدد غیر منتظره سفرها نشان از تمایل شدید علی خامنه‌ای - بدون آبروریزی برای او - به برقراری چنین رابطه‌ای با دستان نوکر خود دارد : آیا این‌بار - که می‌تواند آخرین بار نیز باشد - حاصلی ببار خواهد آورد؟ از سوی دیگر ایرانیانی که در خارج از کشور بسر می‌برند و امکان حضور در نیویورک را دارند باید این فرصت را مغتنم شمرده و تلاش کنند تا با حضور چشمگیر و معترضانه خود در نیویورک نقش تاثیرگذاری در افشای نابکاری‌های رژیم جمهوری اسلامی ایفا نمایند، آری آبروی‌شان را باید برد


*  قول موافقت با ۱۴۰ فقره ویزا توسط آمریکا به نقل از سایت رادیو فردا به آدرس زیر
http://www.radiofarda.com/content/o2_ahmadinjad_visa_new_york/24716747.html

Monday, September 17, 2012

سایه شوم جنگ: عمر رژیم، کوتاه خواهد شد یا بلند؟

عکس تزیینی

رویدادهای این چند روزه را باید زیر ذره بین گذاشت و به آنها با تامل و تعمق نگریست. به نظر می‌رسد که دستانی چه در داخل کشور و چه در صحنه بین‌المللی دارد منطقه خاورمیانه را به سوی یک فاجعه بزرگ سوق می‌دهد

یکم: داستان تبلیغ بخشی از یک فیلم غیرحرفه‌ای و پرحرف و حدیث با عنوان "معصوميت مسلمانان" در یوتیوب که توهین‌آمیز به‌شمار آمد و از استرالیا تا اروپا - هر جا که مسلمانان زندگی می‌کردند - جنجال و خشونت به‌بار آورد و طی آن منجر به کشته شدن چند تن از دیپلمات‌های آمریکایی در لیبی شد. این حادثه باعث شد تا افکارعمومی غرب نسبت به خشونت مسلمانان حساس شود 
دوم: حملات اخیر طالبان به پایگاه‌های ناتو در افغانستان و از بین بردن بخش قابل توجهی از تجهیزات نظامی - که بخش عمده‌ای از این تجهیزات پایگاه هوایی متعلق به ایالات متحده آمریکا بود - اوباما و سیاست‌های خارجی کابینه او را در صحنه رقابت‌های انتخاباتی ضعیف جلوه داد 
سوم: رویداد بسته شدن شتاب‌زده سفارتخانه ایران در کانادا و قطع روابط سیاسی با جمهوری اسلامی که همچنان دلایل آن در هاله‌ای از ابهام پوشیده مانده است، گمانه‌زنی‌هایی را نسبت به بروز یک سلسله وقایع تازه تقویت نمود
چهارم: تبلیغات بیش از پیش حاکمان اسراییل پیرامون حمله به ایران و همدلی نامزدهای جمهوری‌خواهان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با آنها از یکسو و نکوهش سیاستمداران میانه‌روی فرانسه، آلمان و ایتالیا نسبت به آغاز جنگ از سوی اسراییل، نشان از اتخاذ تصمیمات تازه که سنگین‌تر شدن کفه ترازو به نفع بروز یک جنگ دارد
پنجم: اظهارات اخیر مسولان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مبنی بر وجود شواهدی بر دست داشتن ایران در طرح‌های نظامی هسته‌ای و تصویب قطعنامه جدید که می‌تواند تحرکات نظامی را در منطقه پر شتاب سازد 
ششم: تجدید قوای نیروهای محافظه کار داخل کشور که نشانه‌های آنرا دراستقرار قطعی قاضی مرتضوی متهم شماره‌ی یک جریان کشتار کهریزک بر مسند تامین اجتماعی، آزادی غیر منتظره قاضی حیدری‌فر دستیار ماجراهای کهریزک، از زندان که به تازگی نیز در ملا عام دست به اسلحه برده بود، اظهارات اخیر فرمانده سپاه که برای نخستین بار علنا و بدون واهمه از هزینه‌های بین‌المللی، به حضور نیروهای قدس در سوریه اعتراف کرد و به شکست کشانده شدن مذاکرات ۱+۵ از یکسو و ضعیف شدن روزافزون مواضع نیروهای معروف به اصلاح‌طلبان، که کم محلی حکومت به محمد خاتمی رییس جمهور پیشین واظهارات دیروز تابش نماینده نزدیک به اصلاح‌طلبان در مجلس شورای اسلامی، (عدم وجود چراغ سبز رهبر به حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات) عدم آزادی زندانیان سیاسی، ادامه حصر رهبران معترض به انتخابات ۸۸ و سانسور عکس میرحسین موسوی در کتاب‌های درسی را می‌توان از نشانه‌های آن جستجو کرد
***
این رویدادها که شماری دیگر نیز از جمله مانور اخیر نظامی نیروهای غربی و هم پیمانان‌ منطقه‌ای‌شان در تنگه هرمز در این برهه از زمان را می‌توان بر آنها افزود، همه و همه حکایت از وقوع یک سونامی سیاسی - نظامی تازه در صحنه بین‌المللی و داخلی دارد. آیا فشارهای یک‌ساله‌ی تحریم‌ها بر علیه جمهوری اسلامی نتوانسته است کارایی لازم را  داشته باشد و آیا فشارهای اقتصادی ناشی از همین تحریم‌ها، در روند تحریک موتور جنبش ملت ایران به شکست منجر شده است که تندروها از هر سو به تکاپو افتاده‌اند تا به سرعت، یک راه حل نظامی را پیشه کنند؟ از سوی دیگر اما بسیاری از صاحب‌نظران و تحلیل‌گران بر این باور استوارند که پیامدهای آتش جنگ با ایران منحصر به این کشور باقی نخواهد ماند و می‌تواند به یک فاجعه‌ انسانی در منطقه خاورمیانه منجرشود! اما دو سوال پایانی: ۱ - با رویدادهای آتی، عمر رژیم، کوتاه خواهد شد یا بلند؟ ۲ - آیا یک حرکت تازه از سوی جنبش ملت ایران همراه با صدای اعتراض از جمله پشتیبانی از کمپین "به خاطر صلح و آزادی" نمی‌تواند از بروز چنین جنگی جلوگیرد؟

Saturday, September 8, 2012

قطع روابط سیاسی کانادا با ایران به زیان چه کسانی‌ست؟

  تصویر بالا توسط یکی از مخاطبان سایت شفقنا از ورودی سفارت ایران در اتاوا - کانادا عکاسی شده است
صرفنظر از اینکه دلایل اقدام دولت کانادا مبنی بر تعطیل سفارتخانه خود در تهران و اخراج دیپلمات‌های ایرانی مقیم اوتاوا، دارای پشتوانه منطقی است یانه، این قطع ارتباط، تاثیری بر اقتصاد کانادا که مدتهاست - از بعد از کشته شدن زهرا کاظمی روزنامه‌نگار و عکاس ایرانی کانادایی در داخل زندان اوین که روابط دو کشور تیره گردید - مبادلات تجاری خود را با ایران به حداقل رسانده است، نخواهد گذاشت. در این میان اما بخش‌هایی دچار زیان بیشتری از سایرین خواهند شد
یک - ایادی امنیتی و اطلاعاتی رژیم که طبق ادعای دستگاه اجرایی کانادا و نیز بسیاری از رسانه‌های انگلیسی زبان و فارسی زبان، در جامعه مهاجران و پناهندگان ایرانی مقیم کانادا رخنه کرده‌اند و در ارتباط با بخش‌هایی از سفارت ایران رفت و آمد و سر و سری داشته‌اند
دو - چپاول‌گران ثروت ملت که با توجه به سهولت انتقال پول به کانادا، بخش عمده‌ای از اندوخته‌های خود را به سوی کشور کانادا که آنجا را مامن امنی برای ثروت نامشروع خودمی‌دانستند، روانه می‌کردند. شاهد این مدعا، ورود خاوری مدیرعامل سابق بانک ملی پس از کشف اختلاس ۳ هزار میلیارد تومنی به کانادا بوده است و بسیاری دیگر نیز از این دست می‌تواند وجود داشته باشند که متاسفانه حضورشان رسانه‌ای نشده است
سه - مهاجران ایرانی ساکن کانادا که نیازمند رفع مشکلات کنسولی خود بودند، از این پس به دردسر خواهند افتاد. این بخش به ناحق گرفتار چنین مشکلاتی خواهند شد و به مثابه تر و خشک سوختن در آتش خواهد بود
چهار - دستگاه دیپلماسی رژیم جمهوری اسلامی، شکست دیگری را در عرصه سیاست خارجی تجربه خواهد کرد. به رغم اینکه همواره دولتمردان جمهوری اسلامی، کشور کانادا و رویکرد‌های بشردوستانه و حمایت‌ از حقوق بشر توسط گروه‌های دولتی و غیر دولتی کانادایی را در عرصه بین‌المللی با اهمیت به‌شمار نمی‌آوردند، اما بدون تردید این رخداد  برای رژیم حاکم بر ایران چالش‌برانگیز خواهد بود
***
اما اینکه رویداد قطع روابط دو کشور، دارای چه انگیزه‌هایی در پشت پرده است، خیلی زود از پرده برون خواهد افتاد، ولی آنچه که مسلم است شرایط سیاسی داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی رژیم جمهوری اسلامی ایران روز به روز رو به وخامت بیشتری خواهد رفت

Friday, August 31, 2012

عکس‌های جالب اجلاس سران عدم تعهد: خارجی‌ها، خسته و بی‌توجه به سخنان تکراری

نگاه کردن بان‌کی‌مون به ساعت مُچی در میانه‌ی سخنرانی خامنه‌ای چه مفهومی دارد؟
 نمایندگان کشور آفریقایی سوازیلند، با چهره‌هایی خسته و سر در گریبان
پچ و پچ و چرت زدن گروه فلسطینی

 عکس‌ها مربوط است به اجلاس سران و نمایندگان کشورهای غیر متعهد در جلسه پنجشنبه نهم شهریور ۱۳۹۱ در تهران به هنگام سخنرانی علی خامنه‌ای: چنین به نظر می‌رسد که شرکت‌کنندگان خارجی از حرف‌های تکراری خسته شده‌اند و سخنرانی برای‌شان جذابیتی ندارد، اما مقامات ایرانی سراپا گوش

Thursday, August 30, 2012

میلیاردها هزینه و تعطیلی کشور: نمایشی بی‌حاصل، خسته کننده و حرف‌های تکراری


رژیم جمهوری اسلامی با این توهم که حرف‌هایش را نمی‌گذارند بگوش جهانیان برسانند، با دو هدف اجلاس سران کشورهای عدم تعهد برگزار کرد ۱ - همصدا یابی برای استمرار غنی کردن اورانیوم و ایجاد جبهه‌ای در برابر غرب برای کاهش فشارهای بین‌المللی بر حاکمان جمهوری اسلامی ۲ - یارگیری برای حل مساله سوریه و پابرجا نگاه داشتن بشار اسد در راس حاکمیت آن کشور. حال باید دید که خرج کردن میلیاردها هزینه در شرایط بحران اقتصادی کشور، تعطیلی چند روزه پایتخت و امنیتی کردن فضای کشور، می تواند دستاوردی در جهت اهداف رژیم ببار آورد؟
این دو هدف زمانی می‌توانست و می‌تواند حاصل شود که حاکمان تهران حرف و سخن تازه و غیر تکراری داشته باشند و طرحی نو ارائه نمایند و نیز روابط‌شان با کشورهای مهم غیر متعهدها و همسایگان بگونه‌ای باشد که نفوذ و اثرش قابل تکیه باشد. آنچه که طی برگزاری این اجلاس تا این لحظه مشاهده شده، گویای اینست که نه تنها حرف‌ها و سخنرانی‌ها، محتوای جدید و نویی نداشته، که هنگام سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی، عده‌ای چرت می‌زدند، تعدادی سر در گریبان داشتند و دبیرکل سازمان ملل به ساعت مچی‌اش نگاه می‌کرد! دعوت از رییس جمهور مصر و حضور محمد مرسی، از افتخارات مسولان جمهوری اسلامی محسوب می‌شد و این تصور می‌رفت که او پیرامون مسائل بین‌المللی به ویژه گرفتاری‌هایی که حکومت سوریه دست‌بگریبان آن است، با رژیم جمهوری اسلامی همصدا و هم‌سو خواهد شد، اما سخنرانی او آب پاکی را بر دستان هیات حاکمه جمهوری اسلامی ریخت! تا جایی‌که متن ترجمه سخنرانی او از رادیو و تلویزیون سانسور گردید و وارونه جلوه داده شد! او در سخنرانی‌اش، نظام بشار اسد را سرکوبگر قلمداد کرد. محمد مرسی که حکومت ایران حساب جداگانه‌ای برایش در میان مدعوین باز کرده بود، در طی سخنرانی خود از جنبش‌های منطقه‌ - بر خلاف خامنه‌ای که تاکید بر "اسلامی" بودن جنبش داشت - به عنوان "بهار عربی" یاد کرد و از همه چشمگیرتر، قبل از سخنرانی محمود احمدی‌نژاد، اجلاس را ترک کرد
از سوی دیگر عدم حضور رییس جمهور و نخست وزیر ترکیه، پرهیز پوتین از پیوستن به اجلاس و نیز پشیمانی رییس جمهور آذربایجان از آمدن به تهران اعتبار اجلاس و بدنبال آن اعتبار برگزارکنندگان آن را کمرنگ نمود
***
با توجه به مدل هزینه - فایده، به گمان این نگارنده چنین به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی به‌رغم این همه هزینه و بگیر و ببند، به هیچیک از اهداف‌اش حتا نزدیک نخواهد شد. جمهوری اسلامی دارای تاثیرگذاری برجسته بر کشورهای با اهمیت منطقه و جهان نیست. از آنجا که جمهوری اسلامی ایران مهارتی در جذب ندارد و از سوی دیگر در مواضع‌اش - همانگونه که در سخنرانی علی خامنه‌ای دیده شد - تغییر چشمگیری چه در مسائل هسته‌ای و چه در مسائل سوریه حاصل نشده است، احتمال بروز یک جنگ خانمان‌سوز و فشار اقتصادیِ بیشتر، کاهش نخواهد یافت و از طرف دیگر، در رابطه با مسائل سوریه، با توجه به اینکه، اِعمال دیدگاه‌های سه کشور ترکیه، عربستان و مصر که ماندگاریِِ بشار اسد بر راس دستگاه حاکمه سوریه را برنمی‌تابند، اهمیت بسزایی دارد، و نیز غیر قابل قبول بودن عملکرد بشار اسد که دنیا را بر علیه خود بسیج کرده است، نمی‌توان انتظار داشت که پافشاری تهران بر ادامه حکومت بشار اسد، به کامیابی حاکمان رژیم جمهوری اسلامی بینجامد! مهم‌ترین دستاورد اجلاس: عده‌ای در این میان، به نان و نوایی رسیدند مثل احمد نجفی کارمند معلوم‌الحال رادیو و تلویزیون

Friday, August 24, 2012

مهندس موسوی در سی سی یو: آیا او ممنوع‌الملاقات خواهد شد یا آزاد؟


اگر این امکان وجود داشت که با برپایی گردهمایی نمایندگان کشورهای غیر متعهد، درتهران، فشاری بر رژیم وارد شود تا ملاقاتی بین میرحسین موسوی و مهدی کروبی با دبیرکل سازمان ملل متحد صورت گیرد، می‌توان چنین برداشت کرد که بیماری قلبی وی این بهانه را به دست رژیم خواهد داد تا او را طی دو هفته آینده ممنوع‌الملاقات اعلام کند. از سوی دیگر شاید بتوان این گمانه‌زنی را تقویت کرد که حاد بودن بیماری سبب شود تا میر حسین موسوی پس از مرخص شدن از بیمارستان در خانه بستری شود و رژیم جرات ادامه حصر او را از دست بدهد. در هر حال آنچه که مسلم است این بیماری به یقین به لحاظ فشارهای روحی و جسمی‌ای است که طی سه سال گذشته - چه در بیرون از حصر و چه در حصر - برای وی پدید آورده است. باید اما منتظر بود تا در روزهای آتی، رویدادهایی که می‌تواند واکنش‌های داخلی و بین‌المللی به چنین رخدادی را در پی داشته باشد، مورد بررسی و تحلیل دقیق تر قرار داد. در آخر آرزو می‌کنم که این بیماری برای میرحسین موسوی خطرات جدی به همراه نداشته باشد

Tuesday, August 14, 2012

خانه‌های گِلیِ آوار شده، نتیجه‌ میلیاردها تومان هزینه‌‌ی سفرهای استانی احمدی‌نژاد

از پول‌هایی که از سفره‌ی مردم ایران بریده شده است و در سوریه و لبنان و ونزوئلا و ... به جیب هم‌پیمانان با دیکتاتور سرازیر شده که بگذریم، سوال اساسی اینست که میلیاردها تومان هزینه‌ی سفرهای استانی رییس جمهور که همواره با بوق و کرنا همراه بوده، کجا خرج شده است؟ ابقای خانه‌های گِلی در دورافتاده‌ترین مناطق محروم کشور - از جمله روستاهای آذربایجان - آیا نتیجه‌ی بخشی از مدیریت حاکمان نابخرد نیست؟ خانه‌هایی که در زلزله، آوار می‌شود بر سر مردم تنگدست - قربانیان نادانی مسولان - آیا نباید فریادرسی صدای‌شان را بشنود؟ اگر عُرضه‌ی برنامه ریزی برای پیشگیری فاجعه‌های از این دست را نداریم، حداقل به موقع به فریاد مردمی که زیر خروارها خاک هنوز نفسی برای زنده ماندن دارند، برسیم! اگر عُرضه یاری رسانی نداریم، از پیشنهاد کمک رسانی دیگران استقبال کنیم! اگر عُرضه‌ی مدیریت در جمع‌آوری مدد دیگران را نداریم، مرهمی باشیم بر زخم‌ها و دردهای مردم، گرفتاری‌ها را به روی خود بیاوریم! آقایان طبق معمول خود را به خواب زده‌اند، تا سوالاتی که مربوط می‌شود به چگونگی هزینه شدن صدها میلیارد دلار نفتیِ تحصیل شده در چند سال گذشته، را نشنیده بگیرند و بی پاسخ بگذارند: ثروتی که هیچ‌گاه آنطور که شایسته‌ی یک ملت ثروتمند است، برای این مردم هزینه نشده است

Saturday, July 21, 2012

چشمک خاتمی به خامنه‌ای آیا می‌تواند رژیم را از بحران به‌در بَرد؟


سابقه نشان می‌دهد که در دوسال گذشته حاکمانِ بر مسند، به حرف‌ها، طرح‌ها و درخواست‌های سید محمد خاتمی توجهی نشان نمی‌دهند و آنها را جدی نمی‌انگارند
محمد خاتمی رییس جمهور سابق ایران، پیش از انتخابات مجلس دهم، طرحی ارائه داد و طی آن برای خامنه‌ای شرط گذاشت که چنانچه رهبرانِ اعتراضات به تقلب در انتخابات، از حصر به‌در آیند و کلیه زندانیان سیاسی آزاد شوند، گروه‌های موسوم به اصلاح‌طلب، هم کاندید معرفی می‌نمایند و هم مردم را به شرکت در انتخابات تشویق می‌کنند
خامنه‌ای، نه تنها واکنشی به این اظهارات نشان نداد که حتا اطرافیان وی، از جمله حسین شریعتمداری، تنی از نمایندگان مجلس، امامان جمعه و چند فرمانده سپاه از تریبون‌های رسمی، خاتمی و اصلاح طلبان را به باد دشنام گرفتند و آنها را برای بازگشت به حکومت نالایق شماردند
پس از آن بود که اصلاح طلبان به لاک خود فرو رفتند تا هنگامه انتخابات که محمد خاتمی بدور از انتظار و با شیوه‌ای نامعمول به پای صندوق رای رفت و رای خود را که سپس‌تر اعلام کرد رای به جمهوری اسلامی بوده است، به صندوق انداخت. رای دادن خاتمی، حکومتیان را - که با کم محلی شگفت‌آور مردم در انتخابات روبرو شده بودند - به تکاپو واداشت و خبر حضور او را در آخرین ساعات انتخابات به صورتی عجولانه از طریق رسانه‌های دولتی بزرگنمایی کردند، تا شاید با این ترفند بتوانند، بخشی از مردم را به صحنه انتخابات بکشانند. بهر حال انتخابات پایان یافت، مردم بر وفای به عهد یعنی تحریم انتخابات، استوار ماندند و کم رونق‌ترین انتخابات مجلس در طی ۳۳ سال حکومت جمهوری اسلامی رقم خورد. در این میان اما، توجیهات بعدی خاتمی نیز نتوانست اثرات منفی رفتن‌اش را به پای صندوق رای، از افکار عمومی بزداید
اینک که حدود یکسال به انتخابات ریاست جمهوری مانده است، زمزمه‌های شرکت اصلاح‌طلبان در انتخابات به گوش می‌رسد. خاتمی در سخنان اخیر خود با اشاره به یکی از بیانیه‌های مهندس میرحسین موسوی، دارد به گونه‌ای به خامنه‌ای و نیز به جامعه تفهیم می‌کند که ما می‌توانیم در چارچوب قانون اساسی شراکت سیاسی موثرتری داشته باشیم و در این رهگذر هم به حفظ نظام در شرایط بحرانی فعلی یاری می‌رسانیم، و هم در برگزاری انتخابات آتی ریاست جمهوری نقش پررنگ‌تری ایفا می‌نماییم. این عشوه‌گری‌ سیاسی در حالی دارد صورت می‌گیرد که در ظاهر امر هیچ تغییری در وضعیت میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سایر دربندان سیاسی به چشم نمی‌خورد
به باور این نگارنده، اما نامه‌ی اخیر مجتبا واحدی مبنی بر خداحافظی از کروبی و خط کشی سیاسی میان خود و او، حاکی از دریافت‌های پیام‌ و تحرکات تازه‌ و گفتگو‌های پشت پرده‌ی معادلات سیاسی در داخل کشور است. اینطور به نظر می‌رسد که با توجه به مخمصه‌ای که حکومت در عرصه بین‌المللی دست بگریبان آن است و به سبب ادامه بن بست سیاسی داخلی، قفل‌ها ناگشوده مانده، بنابراین حکومت مذاکراتی را با نیروهای مخالفِ وفادار به نظام آغاز کرده است. برنامه‌ای که می‌تواند منجر به آزادی سران مخالفان از حصر و زندان و شاید بازگشت به فعالیت سیاسی باشد، ولی مشروط به شروطی. آخرین مقاله‌ی مجتبا واحدی که نامه‌ای‌ست خطاب به مهدی کروبی،شاید یکی از آن شروط باشد
در آخر سوالی مطرح است که آیا چشمک خاتمی به خامنه‌ای این بار خریدار دارد و آیا تحرکات تازه اصلاح‌طلبان می‌تواند کمر حکومت را که در زیر گرفتاری‌های ناشی از نادانی‌های رهبری و مدیران جامعه از یکسو و فشار جهانی از سوی دیگر خم شده است، دوباره سرپا سازد و ادامه حیات رژیم را تضمین کند؟

Wednesday, July 18, 2012

چه کسانی حاضرند زیر بیرق و تحت فرماندهی خامنه ای در یک جنگ احتمالی شرکت کنند؟


پدری دارد می‌میرد. از مدتها قبل مشخص شده است که بیماری او خوب شدنی نیست. به قول معروف دکترها او را جواب کرده‌اند! مادر خانه و بزرگترهای فامیل با هزار و یک سوال در ذهن روبرو هستند که تمایل و توان بر زبان آوردن‌اش را هم ندارند! آنها هنگامه‌ای را تصویر می‌کنند که پدر از دنیا رفته است و اگر هوشمندی لازم را داشته باشند سناریوهای محتمل را برای آینده در ذهن می‌پرورانند. این مقدمه گفتم تا به اینجا برسم که در زمان وقوع حادثه‌ای که انتظارش محتمل است، پیچیده‌گی‌های مغز انسان و ذهن او باعث می‌شود که هزار و یک فکر به کله‌ بیندازد، اگر چه از مخالفان آن اتفاق یا حادثه باشد. مثلا زبانم لال و خدای نکرده اگر جنگی اتفاق بیفتد، سوالاتی همانند آنهایی که در زیر آمده است مطرح است

آیا می‌توان شرکت گسترده جوانان را در انتظار داشت؟
آیا حاکمان همان شوری را که در جنگ با عراق، توانستند پدید آورند، در یک جنگ احتمالی دیگر می‌توانند احیا کنند؟
چنانچه قرار باشد چنین جنگی بر روی زمین اتفاق نیفتد و ارتش بیگانه پای به درون کشور نگذارد، آیا نیروی انسانی و حجم و تعداد نفرات چه میزان نقش خواهد داشت؟
آیا اساسا چنین جنگی طولانی خواهد بود؟
آیا در چنین جنگی، تنها مراکز مرتبط با مسائل هسته‌ای مورد هجوم خواهد بود یا مراکز حیاتی و زیربنایی دیگری از جمله مراکز صنعتی و تولیدی و نفتی و سازمان‌هایی مثل صدا و سیما و مخابرات و فرودگاه‌ها و مراکز نظامی و انتظامی نیز مشمول حمله می‌شوند؟
آیا پاچه‌خاران و خوش‌نشینان دربار خامنه‌ای فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند؟
 آیا گروه‌های سیاسی متمایل به رژیم اما معترض به حوادث پس از انتخابات و طرفداران‌شان، شرکت در جنگ و دفاع از میهن را تبلیغ خواهند کرد؟ 
آیا وضعیت اقتصادی اکثریت مردم باعث می‌شود که مغازه‌های خرده‌فروشی و مراکز فروش مواد غذایی مورد غارت و چپاول قرار گیرد؟
این‌ها سوالاتی‌ست که اینروزها بسیار مرا به خود مشغول کرده است! اما سوال اساسی‌تر اینست که چه کسانی حاضرند زیر بیرق و تحت فرماندهی خامنه ای در جنگ شرکت کنند؟

"کاغذپاره‌" ها و "آهن‌پاره‌" ها: بی‌خیالی و خود فریبی حاکمان یا مردم فریبی؟


احمدی‌نژاد چندین بار قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل را کاغذپاره نامیده است. کاغذپاره‌هایی که همزمان با سو مدیریت و نابخردی مدیران جامعه، کار مُلک و ملت را به اینجایی رسانده که می‌بینیم: فقر و قحطی و بیکاری
به تازه‌گی حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه، ناوهای هواپیمابر آمریکایی را آهن‌پاره خوانده. آهن‌پاره‌هایی که وجودشان باعث شده است روند صدور نفت به‌صورت عادی از تنگه هرمز جریان داشته باشد و تهدیدهای نظامیان جمهوری اسلامی توخالی انگاشته شود

چه رمز و رازی نهفته است به راستی در بکاربردن پسوند "پاره" در کلمات ترکیبی‌ای که سیاسیون و نظامیان رژیم جمهوری اسلامی در چنین شرایطی بکار می‌برند. آیا می‌تواند عمق بی‌خیالی مسولان، نسبت به تحرکات سیاسی و نظامی تاثیرگذار بر سرنوشت ملت ایران را بازگو کند یا نشاندهنده خودفریبی و نیز مردم فریبی‌ست؟
***
نشانه‌ها اصلن خوب نیستند و تمامن، دورنمای فاجعه‌باری - حداقل برای کوتاه مدت - برای ملت ترسیم می‌کنند: واشنگتن پست صحنه‌ی خلیج فارس را به روزهای منجر به آغاز جنگ جهانی توصیف کرده است. فشارهای اجتماعی از طریق نیروی انتظامی به مردم روزافزون شده است. درآمد کشور تقریبا به صفر رسیده است و مبادلاتی صورت نمی‌گیرد. تورم در تمام ابعاد زندگی مردم خود را به رخ کشیده و روز به روز کشور به پرتگاه نزدیک می‌شود. تیراندازی و تشنج و گرفتن زَهر چشم در خلیج فارس. زمزمه‌ی حرف‌های مفت و موهومات تحریک‌آمیز تازه مبنی بر ساخت زیردریایی اتمی. برملا شدن دزدی‌های تازه و اختلاس‌های کلان جدید. همچنان مسولان اما خود را بی خیال می‌نمایانند و بر طبل مقابله و مبارزه با جامعه بین‌الملل می‌کوبند، اما نکته‌ی بسیار بارز و مهمی را از دیده نمی توان پنهان داشت: ترس و نگرانی رژیمیان از شورش‌ گرسنگان و انفجار اجتماعی است و چرایی سخت‌گیری‌‌های اخیر نیروهای نظامی و انتظامی بر مسائل اجتماعی و خصوصی مردم، شاهد این مدعاست برای پیشدستی و جلوگیری از خیزش اعتراضی و قهرآمیز ملت 

Friday, July 13, 2012

همه‌اش خبرهای ممنوع‌الخروجی، قتل، اعدام، شکنجه، حبس، طلاق، قحطی: بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش


هیچ خبری امیدوارکننده نیست در فضای رسانه‌ای کشور و اگر هر از گاهی خبری تیتر نخست روزنامه‌ای می‌شود و یا بر روی آنتن‌های رادیو و تله‌ویزیون می‌رود که تا حدی کورسویی می‌توان از آن امید داشت، سپس‌تر معلوم می‌گردد که آن خبر کذب محض است و دروغی بیش نیست

 همسر و دختر ۱۲ یا ۱۳ ساله‌ی یک بانوی وکیل را که به جرم سیاسی در زندان به‌سر می‌برد، ممنوع‌الخروج می‌کنند، جوان ۱۶ ساله‌ای را از ۲۰ سانتی متری هدف تیر نیروی انتظامی قرار می‌دهند و جلوی چشم مردم می‌کشند، زنی را که وکلا در رسانه‌ها اعلام می‌کنند بی‌گناه است، اعدام می‌کنند، حمله می‌کنند به اتوموبیل‌های مردمی که برای تفریح به پارک رفته‌اند و داغان‌شان می‌کنند و نیرویی به کمک مردم نمی‌آید، صحبت از جنگ و بستن تنگه هرمز و حمله موشکی می‌کنند، کراواتی‌ها را تهدید به دستگیری و زندان می‌نمایند، به مراسم سالروز مرگ فلان فعال سیاسی یا فلان کشته شده اعتراضات ۸۸ حمله می‌کنند، از اعزام زندانی سیاسی بیمار به بیمارستان و درمانگاه جلو می‌گیرند، رییس جمهور از همه جا که کم می‌آورد به ادیان دیگر بند می‌کند و دروغ‌ پشت دروغ تحویل می‌دهد، گرانی و تورم و قحطی هم که همه روزه به عینه قابل لمس است برای مردم تنگدست و خلاصه تا دل‌تان بخواهد خبر ناامید‌ کننده است که از صبح تا شب به خورد خلق‌الله می‌دهند

 کار دیروز و امروز و پریروز نیست. ۳۰ سال است که گرد سیاه‌روزی بر سر این ملت و کشور پاشیده‌اند، بساط آه و ناله است و نفرین، اشک چشم است و دل پردرد، و آیا ما خودمان - یعنی ما ملت - چه میزان مقصرایم در این فضایی که برای‌مان ساخته‌اند؟ به‌راستی اگر تکان‌ای اساسی به خود ندهیم ۳۰ سال دیگر نیز همین بساط خواهد بود و در بر همین پاشنه خواهد چرخید: بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش


Monday, July 9, 2012

کمی دیر شده برای یک "بله": مسول پرداخت هزینه لشکر‌کشی به خلیج فارس کیست؟

عکس تزئینی
 
حتا اگر یک گلوله‌ در خلیج فارس شلیک نشود و نهایتن جمهوری اسلامی به خواسته‌های غرب تن در دهد، آیا هزینه‌های صدها میلیارد دلاری لشکرکشی غرب، نباید از کیسه ملت ایران پرداخت شود؟

به باور من، غرب به‌ویژه ایالات متحده آمریکا، استقرار این حجم بی‌سابقه از نیروهای نظامی در این سوی دنیا را فقط به ازای "بله" حاکمان رژیم به نمایندگان آژانس هسته‌ای برای بازدید از پارچین و توقف عملیات غنی سازی اورانیوم، در هر زمان که دلبخواه جمهوری اسلامی باشد، انجام نداده است و به یقین به نظر می‌رسد تنها یک "بله" کافی نباشد برای جبران هزینه‌هایی که غرب از بابت این لشکرکشی متحمل شده و دارد می‌شود. با آمدن پایگاه شناور آمریکایی "بونس" به خلیج فارس آیا شاید کمی دیر نشده است برای فقط گفتن یک "بله"؟ 

Thursday, July 5, 2012

باز هم اتهام دست‌درازی جنسی یک دیپلمات رژیم‌جمهوری‌اسلامی: این‌بار در آلمان


این چه بیماری‌ای‌ست که بعضی از اعضای دیپلمات رژیم جمهوری اسلامی، که به اصطلاح نماینده یک ملت محسوب می‌شوند، تا پای‌شان به خارج از کشور باز می‌شود، به‌گونه‌ای بی‌شرمانه دست درازی جنسی را پیشه می‌کنند و سبب آبروریزی ایرانیان می‌شوند؟
***
  به گزارش سایت بی بی سی فارسی، دادستان فرانکفورت پیرامون این اتهام گفته است حدود ۱۰ روز پیش دختر ۱۰ ساله‌ای هنگام بازی در پارکِ جلوی خانه خودش، مورد لمس و نوازش این دیپلمات قرار گرفته و بنا به ادعای مادر این کودک، دختر ۱۰ ساله احساس کرده است که این دیپلمات قصد بوسیدن دختر را داشته است. پس از یک‌هفته که این مادر و دختر سنگالی، دوباره دیپلمات ۴۵ ساله جمهوری اسلامی (معاون سرکنسول‌گری جمهوری اسلامی در فرانکفورت) را دیده‌ و شناسایی کرده‌اند، مراتب را به پلیس اطلاع داده که او ابتدا دستگیر گردیده و هم اکنون دستگاه قضایی آلمان در حال تحقیق از وی به اتهام آزار جنسی کودکان می‌باشد
***
این دومین بار در ماه‌های اخیر است که چنین رفتارهایی از جانب نمایندگان وزارت امور خارجه رسانه‌ای می‌شود. بار اول ماجرای زیرآبی رفتن دیپلمات ایرانی در یک استخر شنای مختلط و دستمالی چند دختر در حال شنا، در برزیل بود که منجر به اخراج آن کارمند از وزارت امور خارجه گردید
***
مهمترین نشان از چنین رفتاری در درجه نخست کمبود و عقده‌های جنسی‌ست که یک نوع بیماری‌ خطرناک محسوب می‌شود، اگرچه از دیدگاه مسولان کشور این نوع رفتارها به لحاظ تفاوت فرهنگی، ناراست قلمداد نمی‌شود و در درجه دوم نبود سیستم آموزش فراگیر در دستگاه دیپلماسی رژیم جمهوری اسلامی‌ست قبل از اعزام نمایندگان به کشورهای دیگر و سوم پررویی و طلبکار بودن دستگاه دیپلماسی رژیم است که بدون هر گونه تحقیق و تفحص، سعی در ماله کشی بر رفتار ناشایست نمایندگان جمهوری اسلامی در خارج از کشور می‌کند

Tuesday, July 3, 2012

مجلسیان کاره‌ای نیستند: حرکت‌های هیجانی مجلس، همواره زیان‌بار و نابخردانه


چه زمانی که پس از تقلب در انتخابات و حوادث سپس‌تر، شعار "مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی" سر دادند و چه آنجا که پس از تصویب طرح کاهش رابطه سیاسی با بریتانیا، مدیریت حمله لباس‌شخصی‌ها را از درون مجلس و با چراغ سبز علی خامنه‌ای به سفارتخانه و باغ قلهک، هدایت کردند و چه در تازه‌ترین واکنش به تحریم نفتی اروپا، با اعلام طرح دوفوریتی بستن خلیج فارس - که پروژه‌ای نخ‌نما به شمار می‌رود، چرا که از مدت‌ها پیش فرماندهان ریز و درشت نظامی، آنرا در مقاطع مختلف ابراز کرده‌اند، مثلا قرار است با اعلام این طرح بر قیمت چهانی نفت اثر بگذارند - همواره نتیجه‌ای معکوس و زیان‌بار برای کشور و ملت داشته است و خواهد داشت

از ابتدای مطرح شدن تحریم‌ها، سران رژیم آنرا بی‌اثر و به زیان مردم کشورهای تحریم‌کننده خواندند. محمود احمدی‌نژاد قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل را ورق پاره‌هایی بیش ندانست. دستگاه دیپلماسی کشور به نمایندگی سخنگوی آن قیمت جهانی نفت را پس از تحریم‌ها ۲۵۰ دلار در هر بشکه پیش‌بینی کرد. وزیر سپاهی نفت، وضعیت فروش نفت را عادی نامید و اظهار کرد ما مشتریان بسیاری در اقصا نقاط جهان داریم و کاهشی در فروش و درآمد نفت نخواهیم داشت. رییس بانک مرکزی از ذخیره ۱۵۰ میلیارد دلاری برای اداره کشور نام برد. امامان جمعه مردم را بردبار و مقاوم تصویر کردند و سختی‌ها و تورم را ناچیز انگاشتند. خلاصه هر کس که دستی بر ثروت ملت داشت و امکان تریبونی یافت، تحریم‌ها را بی‌اثر شمرد

سوال اینست که اینک ناگهان چه شده است که همه به تکاپو افتاده‌اند، و از تحریم‌ها شکایت و زاری سرداده‌اند و برای تحریم‌کنندگان خط و نشان می‌کشند، و عاقبت آنها را به خداوند حواله می‌کنند؟ آیا مسولان کشوری که از ۶ ماه پیش می‌دانسته است اول ژوییه آغاز جزا برای حکومت اسلامی خواهد بود باید از دو روز قبل برای جلوگیری از پیامدهای تحریم، جلسه تشکیل دهند و سناریو سازی کنند؟ ظاهرا با توجه به قیمت پایین نفت، وحشت، ارکان نظام را فراگرفته و کک به تنبان آقایان افتاده است

نمایندگان مجلس هیچگاه کاره‌ای نبوده‌اند و با سبک و سیاق موجود خودکامگی حاکم بر کشور و ساختار فعلی حکومت، عروسکی بیش نیستند. این موضوع را هم خودشان می دانند چون بهتر از هر کس دیگر از چگونگی نشستن بر صندلی نمایندگی آگاه هستند و هم سایر حکومتیان که خود ترتیب دهندگان چنین نمایش‌های حکومتی هستند و هم خارجیان که چنین تهدیدات تو خالی را قبل‌تر هم دیده‌اند، پس انتظار بی‌هوده‌ایست که این حرکات بتواند معادلات سیاست‌گذاری‌های جهانی را نسبت به مسائل ایران متاثر کند. این حرکات هیجانی پیشترها، مصرف داخلی داشت که همان اثر نیز کاملا زدوده شده است و شهروندان داخل کشور نیز به ریش آنها می‌خندند 

Saturday, June 30, 2012

کاوه ای پیدا نخواهد شد، امید // کاشکی اسکندری پیدا شود

"کاوه یا اسکندر"
از: زنده یاد مهدی اخوان ثالث
 به باور این وبلاگ‌نویس، این شعر بیشتر یک هشدار و اندرز است تا آرزو

موجها خوابیده اند، آرام و رام
طبل طوفان از نوا افتاده است
چشمه های شعله ور خشکیده اند
آبها از آسیا افتاده است

در مزار آباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمی آید به گوش
دردمندان بی خروش و بی فغان
خشمناکان بی فغان و بی خروش

آهها در سینه ها گم کرده راه
مرغکان سرشان به زیر بالها
در سکوت جاودان مدفون شده است
هر چه غوغا بود و قیل و قالها


آبها از آسیا افتاده است
دارها برچیده، خونها شسته اند
جای رنج و خشم و عصیان بوته ها
پشکبنهای پلیدی رسته اند

مشتهای آسمان کوب قوی
وا شده ست و گونه گون رسوا شده ست
یا نهان سیلی زنان یا آشکار
کاسه ی پست گداییها شده ست


خانه خالی بود و خوان بی آب و نان
و آنچه بود، آش دهن سوزی نبود
این شب است، آری، شبی بس هولناک
لیک پشت تپه هم روزی نبود

باز ما ماندیم و شهر بی تپش
و آنچه کفتار است و گرگ و روبه ست
گاه می گویم فغانی بر کشم
باز میبینم صدایم کوته است

باز می بینم که پشت میله ها
مادرم استاده، با چشمان تر
ناله اش گم گشته در فریادها
گویدم گویی که من لالم ، تو کر


آخر انگشتی کند چون خامه ای
دست دیگر را به سان نامه ای
گویدم بنویس و راحت شو به رمز
تو عجب دیوانه و خود کامه ای

من سری بالا زنم چون مکیان
از پس نوشیدن هر جرعه آب
مادرم جنباند از افسوس سر
هر چه از آن گوید، این بیند جواب

گوید آخر ... پیرهاتان نیز ... هم
گویمش اما جوانان مانده اند
گویدم اینها دروغند و فریب
گویم آنها بس به گوشم خوانده ام

گوید اما خواهرت، طفلت، زنت...؟
من نهم دندان غفلت بر جگر
چشم هم اینجا دم از کوری زند
گوش کز حرف نخستین بود کر


گاه رفتن گویدم نومیدوار
وآخرین حرفش که: این جهل است و لج
قلعه ها شد فتح، سقف آمد فرود
و آخرین حرفم ستون است و فرج

می شود چشمش پر از اشک و به خویش
می دهد امید دیدار مرا
من به اشکش خیره از این سوی و باز
دزد مسکین بُرده سیگار مرا

آبها از آسیا افتاده، لیک
باز ما ماندیم و خوان این و آن
میهمان باده و افیون و بنگ
از عطای دشمنان و دوستان

آبها از آسیا افتاده، لیک
باز ما ماندیم  و عدل ایزدی
وآنچه گویی گویدم هر شب زنم
باز هم مست و تهی دست آمدی؟

آن که در خونش طلا بود و شرف
شانه ای بالا تکاند و جام زد
چتر پولادین و نا پیدا به دست
رو به ساحلهای دیگر گام زد

در شگفت از این غبار بی سوار
خشمگین، ما نا شریفان مانده ایم
آبها از آسیا افتاده، لیک
باز ما با موج و توفان مانده ایم


هر که آمد بار خود را بست و رفت
ما همان بد بخت و خوار و بی نصیب
ز آن چه حاصل، جز با دروغ و جز دروغ؟
زین چه حاصل، جز فریب و جز فریب؟

باز می گویند: فردای دگر
صبر کن تا دیگری پیدا شود
کاوه ای پیدا نخواهد شد، امید
کاشکی اسکندری پیدا شود

Friday, June 29, 2012

واردات و مصرف این همه مواد مخدر و مشروبات الکلی، با دست کدام مافیا؟

کشف ۱۴ هزار لیتر مشروبات الکلی در چالوس: خبرگزاری فارس -  دادستان چالوس از کشف ۱۴ هزار و ۴۱۳ لیتر مشروبات الکلی داخلی و ۵۱۳ قوطی مشروبات خارجی در سه ماه اول سال جاری خبر داد

رییس پلیس: روزانه بیش از یک تن مواد مخدر در ایران کشف می‌شود: رییس پلیس مبارزه با مواد مخدر ایران از کشف و ضبط روزانه بیش از یک تن مواد مخدر و تشکیل ۶۱۲ پرونده مواد مخدر در کشور خبر داد  

http://www.radiofarda.com/content/f12_one_tonne_drugs_per_day_confiscated_in_iran/24624354.html 

 
كشف یک و نیم تن مواد مخدر در قم: ایلنا -  رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدراستان قم از کشف یک تن و ۴۳۶ کیلوگرم انواع مواد مخدر طی سه ماهه اول سال جاری خبر داد
http://www.ilna.ir/newstext.aspx?ID=275252

کشف يک تن موادمخدر در فارس: شیراز / واحد مرکزی خبر -  یک تن مواد مخدر در ۷۲ ساعت گذشته در فارس کشف شد 
http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=1567021
کشف حدود يک تن مواد مخدر در قزوين: قزوین/ واحد مرکزی خبر - ۹۸۰ کیلوگرم انواع مواد مخدر در قزوین کشف شد
http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=1559708
کشف بيش از يک تن مواد مخدر در سراوان: زاهدان / واحد مرکزی خبر - مأموران انتظامی شهرستان سراوان بیش از یک تن مواد مخدر کشف کردند
http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=1564224 
***

ایران دومین مصرف کننده مواد مخدر در جهان است

آنتونیو دلئو، مدیر دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم مرتبط سازمان ملل متحد در ایران، می گوید که این کشور با ۲.۲۶ درصد میزان شیوع مصرف مواد اعتیادآور از نوع مخدرها، رتبه دوم جهان را به خود اختصاص داده است. این مقام سازمان ملل متحد، روز یکشنبه نهم مرداد (۳۱ ژوئیه ۲۰۱۱) گفت که کشورهای افغانستان و پاکستان نیز به ترتیب در مقام های نخست و سوم این رتبه بندی قرار دارند
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/07/110731_l07_drugs_iran_addicts_unodc.shtml

***
  اگر ادعای مبارزه‌ی با توزیع، فروش و مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی، ادعایی واقعی‌ست، پس چرا کشور اسلامی ایران باید جایگاه دوم را در مصرف این دسته از مواد مخدر در جهان داشته باشد. آیا به روشنی نمی‌توان این تردید را به خود راه داد، که با این حجم واردت مواد مخدر، که درصد ناچیزی از آن کشف می‌شود، وارد کنندگان اصلی و رهبران مافیای این جریان باید بگونه‌ای هم‌سفره بعضی از حکومتیان باشند؟ خبرهای ضبط این حجم از مواد آیا یک شو تبلیغاتی برای نیروهای انتظامی و نظامی که دستان‌اش به خون مردم آغشته است، نمی‌تواند باشد؟ آیا ورود چنین حجمی از مواد می‌تواند بدون هماهنگی‌های از پیش برنامه‌ریزی‌شده به انجام برسد؟ سوال دیگر اینست که آیا موادی که کشف می‌شود تماما منهدم می‌گردد یا توسط شبکه‌ای از "خودی"‌ها، دوبار روانه بازار مصرف می‌شود؟ در این میان اما چند خرده فروش نیز قربانی این بازی می‌گردند! شاید هم در ادعای چنین کشفیاتی باید شک کرد!؟ بهر حال طی ۳۳ سال گذشته در نظامی که ادعاهای‌ رهبران‌اش گوش فلک را کر نموده، نه تنها میزان ورود و مصرف سرانه مواد مخدر کاهش نیافته که سرسام‌آور افزایش داشته است! دستگاه‌های انتظامی و قضایی کشور فقط بلد بوده‌اند که از میان قربانیان، کسانی‌را بگیرند و بزنند و حبس کنند و اعدام نمایند! براستی کدامین ادعای سیاست‌های فرهنگی - اجتماعی رژیم اسلامی به بار نشسته است و از ناهنجاری‌های اجتماعی کاسته شده است و اساسا چه برنامه‌هایی برای پیشگیری از رفتن جوانان به‌سوی مواد مخدر تدوین شده و به اجرا درآمده است: واردات و مصرف این همه مواد مخدر و مشروبات الکلی، چگونه و با دست کدام مافیا صورت می‌گیرد؟