Friday, April 29, 2011

در آستانه روز کارگر، تقدیم به کارگران کشته‌شده در راه آزادی: «ما بی‌چرا زندگانیم، آنان به چرا مرگ خود آگاهانند»

شعر جاودانه‌ای از زنده‌یاد احمد شاملو: در آستانه روز کارگر، تقدیم به کارگران کشته‌شده، در راه آزادی، که بدست ناپاک رژیم جنایتکار، به خاک و خون کشیده شده‌اند
***
شکاف
زاده شدن
بر نیزه تاریک
همچون میلاد گشاده زخمی،
سفر یگانه فرصت را
سراسر
در سلسه پیمودن.
بر شعله خویش
سوختن
تا جرقه واپسین،
بر شعله خرمنی
که در خاک راهش
یافته اند
بردگان
این چنین.
این چنین سرخ و لوند
بر خار بوته خون
شکفتن
وین‌چنین گردن فراز
بر تازیانه زار تحقیر
گذشتن
و راه را تا غایت نفرت
بریدن.
آه، از که سخن می گویم؟
ما بی‌چرا زندگانیم
آنان به چرا مرگ خود آگاهانند.
***
این شعر را احمد شاملو در رثای خسرو گلسرخی سروده: یاد و نام هردوشان زنده و جاودان باد

Thursday, April 28, 2011

حکومت در ناتوان‌ترین دوران خود بسر می‌برد، پس باید جنبید

 شاید بهتر باشد، برای پیشبرد جنبش نخست امکانات، محدودیت‌ها و اشتباهات‌ احتمالی‌مان را بهتر بشناسیم. اما پیش از هر چیز ذکر این نکته ضروریست که حکومت در بدترین و متزلزل‌ترین موقعیت‌ها در دوران ۳۲ ساله خود قرار گرفته و اگر جنبش نجنبد، این فرصت طلایی را نیز از دست خواهیم داد، اما مرور وضعیت جنبش از سه زاویه قابل بررسی است


یکم - حرکت مردم
اگر چه از خرداد ۱۳۷۶ به این طرف حضور مردم در صحنه، برای «نه» گفتن به دیکتاتور، بسیار چشمگیر بوده است، اما در استمرار حرکت تا زمان پیدایش جنبش سبز، فراز و فرودهایی را پشت سر گذاشتیم که شاید به دلیل «دست به عصا» بودن رهبران منتخب ملت و یا محظورات سیاسی آنها و بدنبال آن در پاره‌ای موارد به لحاظ دلسردی‌های بوجود آمده، در لاک خود فرو رفته و نهایتا عقب نشسته و به جمع تماشاگران پیوستیم
اما از قبل از انتخابات ۸۸ بدلیل حضور دو تن از سیاستمداران کهنه‌کار به عنوان نامزد ریاست جمهوری یعنی میر حسین موسوی که سالها از صحنه سیاسی خود را دور نگه داشته بود و مهدی کروبی که از دوره قبلی انتخابات از دسنگاه رهبری بویژه از مجتبی خامنه‌ای، گله‌مند و دلخور بود چرا که اعتقاد داشت مجتبی به لحاظ موقعیتش در تشکیلات پدر، دم و دستگاهی بهم زده و در امور شمارش آرای مردم وانتخابات و تعیین وزرا دخالت می‌کند و نیز از طرف دیگر ضعیف و دروغگو بودن احمدی‌نژاد در طی ۴ ساله اول تصدی پست ریاست جمهوری، همه و همه دست به یکدیگر داده و تنور انتخابات گرم شد و طی آن حضور مردم به دلیل باور به دخالت در تعیین سرنوشت سیاسی کشور، در صحنه، روز بروز فزونی گرفت.  وجود تبلیغات و برقراری مناظره‌های تلویزیونی بحث‌انگیز در میان نامزدهای دوره دهم از یکسو و تاکید خامنه‌ای بر پشتیبانی از احمدی‌نژاد از سوی دیگر، چنان شور و شوقی در مردم پدید آورد که حکومت را به ترس انداخت که دوم خردادی دیگر دارد تکرار می‌شود و این‌بار با آنزمان تفاوت‌هایی در مصمم بودن مردم به آشکار به‌چشم می‌خورد. خلاصه بقیه ماجرا همانی شد که همه بیش و کم از آن خبر داریم
اما چرا آن شور و شوق در میان جوانان و آن صحنه‌های حماسی پس ازانتخابات جای خود را به خمودگی و بی‌عملی داده است. در شرائط حاضر که ملت در موقعیت ممتازی قرار دارد و حکومت بشدت در ترس و نگرانی بسر می‌برد شاید بهترین زمان در ۳۲ ساله گذشته برای ساقط کردن این رژیم قرار گرفته‌ایم
با دوستی گفتگوی داغی داشتم پیرامون انگیزه‌های مردم در سرنگونی حکومت، که او با اشاره به مواردی مرا به اندیشه واداشت. او اعتقاد دارد که طی مرور وقایع یکصد ساله گذشته و مطالعه رفتارهای سیاسی مردم از دیدگاه جامعه‌شناختی، به این برداشت رسیده است که بسیاری از ما مردم، هنگامه‌ی شکوفه و رسیدن میوه را بیشتر می‌پسندیم، تا شرکت در روند کاشت و پرورش آن که مرا بیاد نقلی از یکی از کاربران بالاترین انداخت که در ذیل یکی از لینک‌ها نوشته بود «ما آدم‌های دقیقه ۹۰ ای هستیم». دوست من باور دارد که شاید مشکل، ریشه درتاریخ‌مان و یا گره در فرهنگ‌مان دارد، که البته جای آن در بررسی‌های کارشناسانه خالی‌ست
اما به گمان خودم، احتمال نگرانی از قضاوت و سرزنش‌ سایرین‌ای که ما را مورد پند قرار می‌دهند که «...این حکومت درست شدنی نیست، پس نباید حرکتی کرد...»، در صورت غلط شدن مقطعی نتایج محاسبات، می‌تواند یکی از موانع باشد
بهر حال، تک تک یا مجموعه عوامل گفته شده در بالا، اگرچه در خاموشی‌های مقطعی ملت بی‌اثر نیست، ولی ما ملت بارها ثابت کرده‌ایم که از وحشیگری حکومت و اوباشان آن، هیچگاه ابایی و هراسی به دل راه نداده‌ایم و آنجا که لازم بوده، حضور داشته‌ایم ‌


  دوم - راهبری جنبش از ابتدا تا کنون
رهبران ملت در مقاطعی از تاریخ استقرار حکومت جمهوری اسلامی، بویژه پس از دوم خرداد ۱۳۷۶  در چند نوبت فرصت‌سوزی کرده‌اند و آنطور که باید و شایسته ملت بوده است، خودکامه را گوشمالی نداده تا جایی که کار را بدینجا رسانده‌اند، اما این نوشته، قصد آن ندارد که بدنبال مقصری باشد که اگر باشد، برای دستیابی به پاسخ نیز کم، محق نیست . اما یادآوری آن در شرائط حاضر، از این جهت حائز اهمیت است که رهبران فکری و سیاسی جامعه، چشم‌ها و گوشها‌ی‌شان را برای فرصت‌های آینده - که دور هم نیست - کاملا باز نگه‌داشته تا تلاش‌شان و زحمات‌مان به‌باد نرود

سوم - آینده جنبش
احساس نیاز به داشتن یک شورای رهبری مورد وفاق همه گروه‌های مخالف - اعم از ساکن در داخل و یا در خارج از کشور و فارغ از هر نوع تفکر و اندیشه سیاسی، عقیدتی و جهان‌بینی - از آنجا ناشی می‌شود که به باور من تا هنگامی که آلترناتیو توانا و قدرتمندی به عنوان هماهنگ‌کننده، وجود نداشته باشد، برای سرنگونی رژیمی که به چنین درجه‌ای از خواری و خفت رسیده  و پایه‌های قدرتش از ۳۲ سال گذشته تا به‌حال چنین لرزان و سست نبوده است، کاری چشمگیرو برجسته‌ای رخ نخواهد نمود، واگرچه هر حرکت جنبش، خواب را از چشمان حکومتیان ربوده و در آینده نیز خواهد ربود، اما کافی نیست و حرکت‌ کوشندگان سیاسی و اجتماعی به مثابه داخل شدن در دایره باطلی خواهد بود که همواره ما را به نقطه شروع بازمی‌گرداند
لازم است دوباره تاکید شود، نیاز به رهبر یا شورای رهبری‌ای توانا و اندیشمند، که هم سر سازگاری با قانون اساسی و حکومت فعلی را نداشته باشد و هم از منظر بین‌المللی قابل قبول و از دیدگاه ملت دارای اتوریته کافی و چهره‌ای کاریزماتیک بوده، احساس می‌شود، چرا که برای نقش‌آفرینی در چنین روزهایی مثل روز کارگر در ۱۱ اردیبهشت - که بسیار در پیش خواهد بود و همه‌مان تشنه حرکت در آن روزها هستیم  - و نیز برای حرکت انتقالی به دوران نوین، می‌طلبد که وجودش را باور کنیم. آن رهبریت می‌تواند انتخابی از داخل کشور - مانند موسوی و کروبی و ... - یا ساکن در خارج و یا ترکیبی از دو سو باشد.‌ اما آنچه که به عنوان نکته برجسته‌ای خود را می‌نمایاند، «او» یا «او»هایی باید انتخاب شود/شوند که، توانایی اداره جنبش را داشته باشد/باشند و دستیابی به چنین امر مهمی یعنی عملیاتی کردن راهکار انتخاب، به عهده اندیشمندان سیاسی و فعالانی خواهد بود که این بحث را منطبق با اصول، بطور جدی و عملی به جلو برند  

Wednesday, April 27, 2011

آقای خامنه‌ای! از پایان نخست وزیری هویدا تا روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ فقط یکسال و نیم طول کشید

به‌واقع قصد آن نیست که بدون در نظر گرفتن شرایط همه جانبه سقوط شاه در سال ۱۳۵۷ و مقایسه آن با وضعیتی که هم اینک در کشور جاری است، به یک جمع‌بندی و نتیجه‌گیری سهل وساده‌انگارانه دست‌یابیم، اما فقط با مروری بسیار اجمالی بر سیر تغییرات پر سرعت نخست‌وزیران در یکسال ونیم آخر دوره سلطنت محمد رضا شاه، و با عنایت به بحران‌های عمیق موجود سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و بویژه اقتصادی کشورمان و رفتار حکومت با مردم طی سالهای استقرار حکومت جمهوری اسلامی به خصوص رخدادهای پس از انتخابات ۸۸ از یکسو و نیز با نگاه به روند پر شتاب سقوط دیکتاتوری‌های منطقه در دو سه ماهه اخیراز دیگر سو، می‌توان تا حد زیادی به وقوع اتفاقات و تغییرات بنیادی و دگرگون‌کننده در ایران نیز خوش‌بین بود و سقوط قریب‌الوقوع رژیم را گمانه‌زنی کرد، اگرچه پاره‌ای از کاربران نازنین سایت بالاترین، نقدهایی نسبت به مطلب دیگری از این نگارنده با عنوان «سقوط رژیم نزدیک است: ائتلاف بزرگ برای تشکیل شورای رهبری ضروریست» داشته‌اند، اما همچنان به موضوع، نگاهی مثبت دارم، مشروط برآنکه همت و تلاش‌مان را در تمام جبهه‌های مبارزه با رژیم بیش از پیش، افزون کنیم: روز کارگر مصادف با ۱۱ اردیبشت در پیش است،  بیاییم شرکت پرشمار داشته باشیم و «نه» هایمان را بلند‌تر سر دهیم!

***

اما در ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در ایران سرعت تغییرات نخست‌وزیران چگونه بود: چنانچه قرار باشد مبنای تغییرات سیاسی که با سرعت و شتاب روزافزون بوقوع پیوست را برکناری هویدا از نخست وزیری قرار دهیم، امیر عباس هویدا در تاریخ ۱۵ مرداد ماه ۱۳۵۶ از نخست وزیری از نخست وزیری برکنار و پس از چندی به وزارت دربار انتقال یافت.

جمشید آموزگار از ۱۵ مرداد سال ۱۳۵۶ تا  ۵ شهریور ۱۳۵۷ نخست وزیر بود. (۳۸۰ روز)  

جعفر شریف‌امامی نخست وزیر بعدی از تاریخ ۵ شهریور ۱۳۵۷ تا ۱۳ آبان بود. (۷۰ روز)

غلامرضا ازهاری از ۱۵ آبان ۱۳۵۷ تا ۱۴ دی همان سال پست نخست‌وزیری را عهده‌دار بود. (۶۰ روز)

شاپور بختیار از ۱۴ دی تا ۲۲ بهمن بطور رسمی لباس صدارت به تن کرد. (۳۸ روز)

خلاصه آنکه از برکناری هویدا از نخست وزیری، تا روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ جمعا حدود ۵۵۰ روز یعنی قریب به یکسال ونیم بطول انجامید تا سیر تغییرات، بدانجا رسید که دیدیم و یا شنیدیم!
ضمنا جهت یادآوری:
حسنی مبارک رییس جمهور مصر پس از ۳۰ سال ریاست جمهوری، بدنبال ۱۷ روز اعتراض پی در پی و شبانه‌روزی مسند قدرت را رها کرد.
زین‌العابدین بن علی رییس جمهور خود کامه و مادام‌العمر تونس در پی یک قیام یکماهه توسط مردم کشورش، از حکومت ساقط شد.
  


Tuesday, April 26, 2011

سقوط رژیم نزدیک است: ائتلاف بزرگ برای تشکیل شورای رهبری ضروریست

دلایل بسیاری، گویای نزدیکی سقوط رژیم جنگ‌افروز، خونخوار، جنایتکار، چپاولگر، نامردمی، و... اشغالگر جمهوری اسلامی به عنوان واقعیتی که در شرف وقوع است، احساس و دیده می‌شود. در این سخن قصد آن نیست که دلایل را یک به یک برشماریم، چرا که همگان بیش و کم از رفتار حکومت با مردمانش بی‌خبر نیست و از سوی دیگر مشکلات معیشتی که یکی از بی‌سوادترین و اخته‌ترین دولت‌های پس از جنبش مشروطه در کشورثروتمندی مانند ایران، تحت رهبری نابخردانه علی خامنه‌ای، برای ملت به ارمغان آورده، تماما با گوشت و پوست و جانمان قابل لمس است

نکته بسیار مهمی که در اوایل اسفندماه ۸۹ - یکبار - بصورت نوشته‌ای کوتاه به آن اشاره شد، و مانند بسیاری دیگر از نکات آینده‌ساز از کنار آن جسته و گریخته عبور کردیم، اما بدلیل پر‌اهمیت بودن بهره‌گیری از خرد جمعی و باور به همگرایی بویژه در شرایط حیاتی و سرنوشت‌ساز این روزها - که عجز و لابه دیکتاتور «خود حقیر خوانده» و صدای گوش‌نواز خرد شدن صندلی از درون پوسیده قدرت رهبر خودکامه، به طور شفاف شنیده می‌شود - در پی آن هستم که دوباره تاکید کنم، تشکیل یک شورای رهبری متشکل از نمایندگان همه گروه‌های سیاسی ناراضی از حکومت که هم خردمند باشند و هم خوشنام، ضروری است. به باور من سقوط این نظام چنان سریع رخ خواهد نمود که در صورت عدم آمادگی شورای موقت اداره کننده‌ی مملکت، برای سامان دادن کشور در روزهای نخست پس از سقوط، مشکلات بزرگی کشور را فرا خواهد گرفت. بیاییم لختی به خود آییم و اختلافات کهنه‌ای را که سالهاست از طرح آنها هیچ طرفی نبسته‌ایم، و جز سود‌آوری برای رژیم، هیچ پیامد دیگری برای‌مان نداشته است را، به کناری نهاده و در اندیشه ایرانی سربلند و آزاد، آستین‌هایمان را بالا زده، کمر همت ببندیم و کاری که حداقل در دو سال گذشته دغدغه خیلی از ما بوده است را به سرانجام رسانیم

روی سخن من با اندیشمندان، فعالان و رهبران سیاسی در داخل و خارج از کشور - هردو - است. این سخن نه از سرتعارف است و نه شوخی‌بردار. کاری بس پر‌مسولیت و سخت، پیش روی همه شما خواهد بود، و بی‌شک چون بار آن بر روی شانه‌های شورای موقت رهبری برای انتقال قدرت - با کمترین هزینه برای ملت - بس سنگینی خواهد کرد، به همین لحاظ اگر این شورا - شورایی که به لحاظ فراگیر بودن، همه باید از آن حرف شنوی داشته باشند - از هم‌اکنون شکل نگیرد و برنامه‌های دوره‌ی سرنگونی و دوره‌ی انتقال مدون نگردد، سپس‌تر همه دچار سردرگمی فراوان خواهند شد و احتمال ربوده شدن دستاورد مردم یعنی آزادی توسط فرصت‌طلبان و تمامیت‌خواهان در لباس تازه، افزایش می‌یابد، که آنگاه چون، مردمان خون داده و ستمدیده، زیر بار چنین امری نخواهند رفت، ناگزیر کمترین پیامد آن اغتشاش و بلوا و درگیری‌های گروهی طولانی مدت - اگر نگوییم از هم‌پاشیدگی تمامیت ارضی - در سرتاسر کشور خواهد بود. پس تا دیر نشده با شکل‌گیری یک ائتلاف بزرگ، پیشگیری را جایگزین درمان کنیم که هزینه‌ای بمراتب کمتر خواهد داشت

***

داریم به پایان فصل آخر کتاب حیات حکومت جمهوری اسلامی نزدیک می‌شویم: صحنه‌هایی حماسی، همدلانه و پرشور از ملت بزرگ ایران را می‌توان در ذهن به تصویر کشید و نوای دل‌انگیز مارش پیروزی وسرود آزادی را از هم‌اینک با گوش جان شنید 

Monday, April 25, 2011

در سرزمینی که سایه آدم‌های کوچک، بزرگ شد، در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است



طرح و سخن، هیچکدام را نمی‌دانم از کیست! اما هم حقیقتی در آن نهفته است و هم واقعیتی در آن عیان


خودسانسوری یا دستور از بالا: سایت‌های حکومتی و روزنامه‌ها، عکس‌های احمدی‌نژاد را منتشر نمی‌کنند

از یکسو تیم احمدی‌نژاد جنگ همه جانبه‌ای را با مداحان طرفدار علی خامنه‌ای آغاز کرده است، اما هیچ توجه کرده‌اید که از بعد از جریانات معروف به «استعفای حیدر مصلحی وزیراطلاعات»، از سوی دیگر جنگ تازه‌ای نیز در جریان است و آن اینست که  سایت‌های وابسته به حکومت و نشریات، عکس‌های خبری احمدی‌نژاد از جمله عکس‌هایی از سفراستانی اخیر وی به استان کردستان و دیدارش با هیاتی از کنگره چین را چاپ نمی‌کند! آنطور که حافظه من یاری می‌کند، روزی نبود که عکسی از احمدی‌تژاد در صفحه اول روزنامه‌های کیهان و ایران و همچنین سایت تابناک بچاپ نرسد! روشن نیست این اتفاق یک خودسانسوری است از ترس رهبر، یا دستوراتی محرمانه از بالا

اطمینان دارم پس از انتشار این مطلب، حکومت برآن خواهد شد تا برای حفظ ظاهر مبنی بر اینکه هیچ اختلافی بین رهبر و رییس جمهور وجود ندارد،انتشار مجدد عکس‌های وی در سایت‌ها و روزنامه‌ها از سر گرفته شود. من اگر جای احمدی‌نژاد بودم برای دهن‌کجی به خامنه‌ای، همان‌گونه که در جلسه هیات دولت‌ای که با حضور وزیر اطلاعات منتصب خامنه‌ای تشکیل شد، شرکت نکرده‌ام، اجازه نمی‌دادم، به این زودی‌ها، هیچ عکس‌ خبری‌ای از من، منتشر شود! من برای همدردی با احمدی‌نژاد که عاشق چاپ شدن عکس‌هایش بود و به گمانم هنوز هم است، عکس او را در این سایت می‌گذارم

در آخر، نکته دیگر اینست که پیروز میدان جنگ با مداحان که از نفوذ بسیاری برخوردارند و در کودتای انتخاباتی ۸۸ نقش برجسته‌ای ایفا کردند - همانگونه که شعبان جعفری در سال ۱۳۳۲ در طرفداری از محمد رضا شاه نقش پر اثری داشت - به کجا خواهد انجامید؟

Sunday, April 24, 2011

آقای احمد خاتمی! یا مست هستی یا منگ: حکومت برای کسب محبوبیت و ماندن در قدرت، حاضر است حجاب را آزاد کند

امروز دوست دارم کلامم را از قسمتی از شعر با چشمها اثر جاودانه زنده یاد احمد شاملو وام گیرم که می‌فرماید
ای یاوه یاوه یاوه خلایق. مست‌اید و منگ. یا به تظاهر تزویر می کنید

***

حکومت بدش نمی‌آید، برای کسب محبوبیت و ماندن در قدرت، یکبار و برای همیشه مساله آزادی حجاب را حل کند و خلاص. مهمترین مانعی که بر سر راه خامنه‌ای برای آزاد کردن حجاب وجود دارد، ترس از واکنش عده‌ای از مراجع سنتی و همچنین قشر خیلی متعصب مذهبی است که از قضا در میانشان کمتر طرفدار حکومت یافت می‌شود (طرفداران اصلی حکومت، یا قالتاق‌ها و شیادان هستند و یا کسانی که بند نافشان به حکومت وصل است و دارند به‌گونه‌ای مزدورانه یا رانت‌خوارانه، تغذیه می‌شوند) و اگر خامنه‌ای می‌توانست این اطمینان را کسب کند که بلوای تازه‌ای در رابطه با آزادی حجاب رخ نمی‌دهد، همین فردا آنرا آزاد اعلام می‌کرد

حکومت چند سالی است که پی برده است که دختران و زنان از دشمنان سرسخت و اثرگذار حکومت و حکومتیان هستند، که صد البته نه بخاطر محدودیت حجاب که به لحاظ زن ستیز بودن ماهیت مرد سالار حکومت مذهبی مستقر در کشورمان و رویکرد مسولان و سیاستگزاران مملکت مبنی بر درجه ۲ انگاشتن زنان که نیمی از جمعیت  را شکل می‌دهند، اما حکومت در اندیشه است که چگونه رای آنها را جذب و جلب کند، و به گمان من یکی از راه‌هایی که بنظرشان رسیده سهل‌گیری حجاب است 

حال سوال اساسی از این آقا یعنی احمد خاتمی که با هر بهانه‌ای بدنبال ریختن خون هم‌وطتنان‌مان می‌باشد، اینست که با توجه به اینکه اعتقاد دارید حجاب منشا نیکبختی زنان و درپی آن خوشبختی جامعه می‌شود، چرا با گذاشتن ۳۲ سال حجاب بر سر دختران و زنان در کشور، نرخ رشد فحشا و اعتیاد و آمار سرانه خودفروشی، خودکشی و قتل در میان زنان افزایش سرسام‌آور داشته (طبق آمارهای رسمی خودتان) و با مقایسه با کشورهایی که در آنها از حجاب خبری نیست، اما تمامی شاخص‌های توسعه‌یافتگی در آنها در حد قابل قبول است، کشور ما دارای ناهنجاری‌های فراوان اجتماعی است

آری، مشکل مملکت ما حجاب نیست. مشکل، شما هستید که راههای پیشرفت و توسعه کشور را نه در شعار که در عمل مسدود کرده‌اید

با یک تیر دونشان: تودهنی به جمهوری اسلامی وهمدلی با ملت سوریه در تهران

آیا زمان آن نرسیده است که به ملت سوریه اعلام کنیم مواضع ما مردم ایران با مواضع حکومتمان از زمین تا آسمان متفاوت است؟ آیا براستی مردم سوریه از پشتیبانی‌های حکومت جمهوری اسلامی از حاکمان جبار سوریه رضایت دارند؟ چند هفته‌ای است که بشاراسد هم‌پیاله خامنه‌ای و احمدی‌نژاد، هرروزه برادران و خواهران سوری را به خاک و خون می‌کشند و سخنگوی اخته وزارت امور خارجه و اعضای کمیسمون خارجی مجلس بی‌خاصیت نمایندگان به سرکردگی بروجردی بی‌سواد، اعتراضات مردمی در سوریه را به پشیزی نمی‌گیرند و جنس آنرا متفاوت از جنس اعتراضات مردمی سایرکشورهای منطقه می‌دانند! حتا مراجع مذهبی که همواره برای در مضیقه بودن مسلمانان ابراز دل‌نگرانی می‌کردند هم، سکوت پیشه کرده‌اند و از جنایات بشار اسد سخنی به‌میان نمی‌آورند،

 بیاییم خود آستین‌ بالا زده، به گونه‌ای همدل وهماهنگ، برای اعتراض به جنایات و وحشی‌گری‌های حکومت سوریه و نیز اعتراض به حکومت جمهوری اسلامی، به لحاظ پشتیبانی از این جنایات، در برابر سفارت سوریه یا هر مکان دیگری که صلاح است (مثلا میدان محسنی) بدون خشونت و درگیری، صدای همبستگی خود را با ملت داغدار سوریه، به گوش جهانیان برسانیم

شورای محترم هماهنگی راه سبز امید! هماهنگی و اطلاع‌رسانی با شما  

Friday, April 22, 2011

ملت فریب دعوای خامنه‌ای-احمدی‌نژاد را نمی‌خورد و برای طرد یکی به سمت دیگری نخواهد رفت


جنگ زرگری باشد یا دعوای واقعی، ملت هشیارتر از آن است که به خاطر طرد یکی به سمت دیگری برود. هردوی آنها و همدستان و شریکان‌شان از منظر ملت منفورند و آنچه بر سر این مردم و این سرزمین تاکنون آمده بویژه طی دو سال گذشته، دست هردو ایشان در کار بوده است. اما سوال اساسی اینست که خامنه‌ای که هنگام تحویل سال نو در پیامی هشدارگونه سران سه قوه را از انتقاد از یکدیگر در مجامع عمومی و انظار مردم {به نفع احمدی‌نژاد} منع می‌کرد، در چه شرایطی قرار گرفته است که رییس جمهور منتخب خود را این‌چنین لجن‌مال کرده است؟ دو سناریو، قابل تفسیر و تحلیل اجمالی است 

سناریو ۱ - اگر بازی آنها زرگری باشد، نشان از آن دارد که آنها بطور جدی خطر از دست دادن قدرت و سقوط حکومت را احساس کرده‌اند. همچنین آنها برای کشاندن مردم به گود بازی و داغ کردن فضای انتخابات، نیازمند دوجناحی شدن هستند. آنها در پی ساختن اپوزیسیون، از میان خودی‌ها بر‌آمده‌اند. اما نمی‌توانند بپندارند که اگر خیلی خوب از عهده بر‌آیند چیزی شبیه حزب ایران نوین و حزب مردم در زمان شاه و قبل از تاسیس حزب رستاخیز از آب در خواهد آمد (یعنی مسخره بازی)! در این سناریو که از مدتها قبل روی آن کار شده است، نقش‌هایی را به خودی‌ها سپرده‌اند. در بخش اخیر نمایش، نقش اول به عهده کسی واگذار شده که زیر مجموعه سازمانی او نویسندگان سناریو محسوب می‌شوند: حیدر مصلحی، اما تا پایان نمایش، نقشهای دیگری نیز وجود دارد. بازیگران اصلی از سوی جناح مثلا احمدی‌نژاد، کسانی تعیین شده‌اند که توانمندی بازیگری را در چند سال اخیر بخوبی به اثبات رسانده‌اند. در این میان می‌توان به اسفندیار رحیم‌مشایی، حمید بقایی، محمد رضا رحیمی، علی اکبر جوانفکر و سردبیران چند نشریه وابسته به دولت و سایت‌های اینترنتی وفادار به رحیم‌مشایی اشاره کرد
 و از نقش‌آفرینان گروه خامنه‌ای یا جناح حاکم‌ترمی‌توان از حسین شریعتمداری، اعضای بیت خامنه‌ای، مصباح یزدی، تعدادی از وعاظ بددهن و امامان جمعه شناخته شده‌تر و منفورتر نام برد. در این میان چند ‌تن از فرماندهان سپاه و بسیج نیز درگیر ماجرا خواهند بود که مشخص نیست از ماجرا خبر دارند یا به عنوان سیاه لشکر بکار گمارده خواهند شد! اما کسانی مانند هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و حسن روحانی سردرگم مانده‌اند که چگونه باید خود را از اصابت ترکش‌های این بازی حفاظت کنند، چرا که در صورت فرض ادامه حیات جمهوری اسلامی، تمایل به هر سوی این دعوای زرگری، می‌تواند نقش‌آفرینی آنها را در عرصه سیاست برای همیشه پایان بخشد
یکی دیگر از پیامدهای مهم این بازی، دلمشغول کردن مردم به موضوعی تازه است که از قضا می‌تواند خوراک گفت و شنود در گردهمایی‌های خانوادگی و در ادارات باشد ونیز ایجاد انحراف در افکار عمومی از موضوع جنبش، زندانیان سیاسی، قتل و شکنجه‌های دو سال اخیر، حصرخانگی موسوی و کروبی، حذف یارانه‌ها و وضعیت بد اقتصادی، اعتراضات کارگری و...میباشد  

  سناریو ۲ - بحث‌های بوجود آمده یک بازی نبوده و یک دعوای تمام عیار است. به رغم اینکه احمدی‌نژاد با پشتیبانی کامل خامنه‌ای در صحنه سیاسی کشور پر و بال گرفته، اما حال که باید صحنه را به دیگری واگذار کند، احساس می‌کند وزنه‌اش در عرصه سیاسی کشور به اندازه‌ای شده است که می‌تواند به عنوان رهبر یک جناح سیاسی و فکری عرض‌اندام کند. اما از سوی دیگر خامنه‌ای که سالهاست عادت کرده است فصل‌الخطاب باشد، نوچه خود را بر نمی‌تابد. او مدتها بود که بدنبال بهانه‌ای برای به تله انداختن احمدی‌نژاد می‌گشت تا بتواند او را در انظار عمومی کنف و بادش را خالی کند. گاه‌گداری با پیچاندن گوش او واطرافیانش از جمله واداشتن وعاظ نزدیک به خود، نظیر حدادیان و ارضی در حمله‌های لفظی و فحاشی‌های رکیک در منابر به احمدی‌نژاد و رحیم‌مشایی، سیگنال‌هایی را ارسال می‌کرد. اما احمدی‌نژاد راه‌های دیگری را برای خراب کردن رهبر قبلا آزموده بود و همان‌ها را که از قضا کارساز یافته بود و هر از گاهی بمورد اجرا می‌گذاشت. در همین مورد اخیر، او نسبت به تصمیم‌گیری رهبرش مبنی بر ابقا مصلحی در پست وزارت اطلاعات، به خامنه‌ای کم‌محلی روا داشت و حکم اورا به پشیزی نانگاشت تا جایی که خامنه‌ای بر خلاف احکام حکومتی سابق، مجبور شد این‌بار طی نامه‌ای رغبت خود را نسبت به ماندگاری وزیر مستعفی بر ملا سازد. آنچه که روشن است هردو طرف، دعوا را با ظرافت و احتیاط به جلو می‌برند وبا توجه به اینکه در میان نظامیان و شبه نظامیان، دارای طرفدارانی می‌باشند، این خطر که پای آنها به ماجرا باز شود را از نظر دور نمی‌دارند. صرفنظر از بهانه‌جویی‌های خامنه‌ای برای بخاک مالیدن پوزه احمدی‌نژاد، اما از این نکته نیز نباید غافل شد که مگر در لابلای اطلاعات و پرونده‌های موجود در وزارت اطلاعات چه چیزهای با ارزشی نهفته است که می‌تواند درآینده به عنوان اسلحه‌ای خانمان‌سوزدر دسترس طرف مقابل قرار گرفته و بلای جان او شود؟ آنچه که مسلم شده اینست که طرفین دعوا، هر کدام تسلط  بر دیگری را در گرو افشای مستنداتی می‌پندارند که از کثافتکاری‌های هر کدام، در مخازن اطلاعاتی دستگاه مربوطه موجود است

***
هر دو سناریو - چه بازی و جنگ زرگری و چه دعوای واقعی برای سهم‌خواهی بیشتر از ثروت ملت - تضعیف و ریزش نیروهای دشمن ملت را در پی خواهد داشت و همانطور که در ابتدای سخن بدان اشاره شد هشیاری ملت در انتخاب راهی که تا کنون پیموده و استوارتر خواهد پیمود، اهمیتی برجسته دارد. به باور من، طرح‌های حکومت نخ‌نما شده و ملت بزرگ ایران به این یقین رسیده است که دیگر به دیوارحکومت جمهوری اسلامی نمی‌توان یادگاری نوشت و این حکومت اصلاح‌پذیر نیست، و نیز با مرور تجربیات پس از انتخابات سال ۸۸ و طی تحمل زجر و درد و اهدا خون در راه آزادی، فریب دوباره بازی‌های حکومت را نخواهد خورد: جمهوری اسلامی به مثابه زمین بایر و خشکی است که هر آنچه در آن بکاریم،  سبز نمی‌شود و نهایتا محصولی در آن نمی‌روید

 داریم به پایان فصل آخر کتاب حیات جمهوری اسلامی نزدیک می‌شویم: صحنه‌هایی حماسی، همدلانه و پرشور از  ملت بزرگ ایران را می‌توان در ذهن به تصویر کشید 

Wednesday, April 20, 2011

فیلم گلایه‌‌ی بازرگان از خمینی: ۳۲ سال گذشت، اما جمهوری اسلامی در همان نقطه‌ای ایستاده که بوده

پس از تقریبا ۳۲ سال از تاسیس جمهوری اسلامی، در همان نقطه‌ای هستیم که بودیم. کلیپ ۳۶ ثانیه‌ای از گله‌های مهندس مهدی بازرگان از خمینی را ببینید و خود قضاوت کنید. اگر به خاطر داشته باشید محمد خاتمی در زمان تصدی ریاست جمهوری‌اش نیز جمله معروفی داشت مبنی بر اینکه: «من در این مدت تدارکات چی بودم و همه کارها دست رهبر بوده...» و اخیرا نیز بلایی که در ارتباط با استعفای وزیر اطلاعات بر سر احمدی‌نژاد آمد را همگان شاهد بودند (نامه دخالت‌گونه‌ی خامنه‌ای به حیدر مصلحی نمونه‌ای از صدها موردی است که طی سالها مملکت‌داری در کشور اتفاق افتاده است). و همه اینها ترانه‌ی فریدون فرخزاد را بیادمان می‌آورد که با شعری ازفرشاد عشقی می‌خواند:  و این تکرار تکرار است ... براستی سوال اینست که با وجود شورای منتخب نگهبان برای فیلتر کردن نامزدهای انتخابات و وقوع تقلب در انتخابات و نهایتا دخالت در امور توسط رهبر، چه نامی به جز حکومت استبدادی، یا خودکامگی  و یا دیکتاتوری می‌توان بر حکومت موجود در کشورمان ایران، اتلاق کرد؟ و سوال دیگر اینست که، ما ملت چه میزان در بوجود آمدن این وضعیت مقصر هستیم؟
آدرس فیلم در یوتیوب




Monday, April 18, 2011

اگر وزیر اطلاعات ماندنی شود، نامه پذیرش استعفای او وحکم احمدی‌نژاد یعنی باد معده


در پی انتشار خبر استعفای حیدر مصلحی وزیر اطلاعات و رسانه‌ای شدن نامه پذیرش و موافقت محمود احمدی‌نژاد با آن و نیز بلافاصله گماردن او در پست مشاور اطلاعاتی رییس جمهور طی حکمی جداگانه و بدنبال آن شایع شدن مخالفت رهبر با این تغییر و تحولات، اگرچه خبر مخالفت سید علی خامنه‌ای با رفتن مصلحی از وزارت اطلاعات، هنوز به طور رسمی از سوی منابع وابسته به دولت احمدی‌نژاد، تایید نشده، اما رسانه‌ای شدن خبر از طریق پاره‌ای سایت‌های خبری نزدیک به حکومت را می‌توان به‌عنوان نظر خامنه‌ای تلقی کرد
از سوی دیگر عدم اعلام رسمی این حکم به اصطلاح حکومتی توسط دفتر خامنه‌ای، این گمان را تقویت می‌کند که چنانچه احمدی‌نژاد، با نظر خامنه‌ای مخالفت کند، برای حفظ آبروی رهبر، هنوز راهی برای تکذیب چنین خبری از بیخ و بن توسط دفتر خامنه‌ای، وجود داشته باشد


به هرحال پیرامون موضوعی که در فضای سیاسی کشور رخ داده است سوالاتی در ذهن بوجود می‌آید که می‌طلبد، نقل و طرح آنها با دیگران درمیان گذاشته شود

یکم - آیا طبق قانون، احمدی‌نژاد برای پذیرش استعفا یا برکناری یک وزیر، موظف و متعهد به اخذ رضایت، از رهبر است؟
دوم - آیا احمدی‌نژاد قادر نبوده است پیش از قبول استعفای مصلحی از وزارت و صدور حکم مشاورت برای وی، واکنش رهبر را در این زمینه پیش‌بینی کند؟
سوم - آیا احمدی‌نژاد از تفکر و نظر خامنه‌ای مبنی بر تمایل وی بر ماندن مصلحی در پست وزارت اطلاعات با خبر بوده است؟
چهارم - آیا احمدی‌نژاد قصد داشته است با رسانه‌ای کردن موضوع قبول استعفای مصلحی، رهبر را در برابر یک عمل انجام شده قرار دهد؟
پنجم - آیا احمدی‌نژاد قادر خواهد بود در برابر این تصمیم رهبر مقاومت کند و از او تبعیت نکند؟
ششم - آیا خامنه‌ای با چنین تصمیمی قصد دارد احمدی‌نژاد را خوار و خفیف نشان دهد؟
هفتم - آیا خامنه‌ای تمایل دارد احمدی‌نژاد را به واکنش منفی وادارد؟
هشتم - آیا تصمیم‌گیران اصلی، خامنه‌ای را واداشته‌اند تا از این طریق وارد گود رویارویی با جناح دیگری از حکومت شده وبه آنها دندان نشان دهد؟
نهم - آیا این موضوع، بمثابه دروازه‌ی جاده‌ای است که سرانجام آن به برکناری احمدی‌نژاد، پیش از پایان رسمی دوران ریاست جمهوری او خواهد انجامید؟
دهم - آیا همه این شایعه‌ها می‌تواند انحراف افکار عمومی از اهداف اصلی جنبشی باشد که قادر است در روزهای آینده بویژه در روز کارگر و در وضعیت بسیار بد اقتصادی مردم، با ادامه طرح مطالبات خود از حکومت، به‌گونه‌ای پررنگتر از گذشته نقش‌آفرینی کند؟ 

***

باری، اگر وزیر اطلاعات ماندنی شود، نامه پذیرش استعفای او و حکم  تازه احمدی‌نژاد برای وی، یعنی باد معده  

Saturday, April 16, 2011

چرا خامنه‌ای در برابر اراجیفی که اطرافیانش راجع به او می‌بافند، سکوت می‌کند؟

پاره‌ای تحلیل‌های حکومتیان قصد دارد چنین القا کند که خامنه‌ای دربرنامه‌ریزی‌های‌ تبلیغاتی نسبت به او از جمله «سید خراسانی» نامیدن او وهمچنین «یا علی» گفتن او به هنگام تولد، دستی ندارد و تمامی این حرکات ناشی از پاچه‌خواری‌های خودجوش اطرافیانش است که بوقوع می‌پیوندد! اما براستی سوال اساسی اینست که چرا خامنه‌ای در برابر اراجیفی که اطرافیانش راجع به او می‌بافند، سکوت می‌کند؟ آیا او از چنین القابی که به او نسبت می‌دهند، سخت در خشم است؟ و آنها را به زیان خود می‌انگارد، که در اینصورت باید در انتظار توبیخ و تنبیه بانیان این حرکتها بود و اعلام تاسف و عذرخواهی آنها را نسبت به خزعبلات ابرازشده توقع داشت
با نگاهی به محتوای مصاحبه با سازندگان ویدیوی «ظهور بسیار نزدیک است» در رسانه‌ها و دفاع سفت و سخت آنها از عملی که انجام داده‌اند وهمچنین دفاع پاره‌ای از نزدیکان خامنه‌ای از جمله ذوالنور، از حسن نیت آنها، این فرضیه که خامنه‌ای از چنین رویدادهایی معذب است، مردود انگاشته می‌شود و به گمان من نشان از آن دارد که حتی اگر خامنه‌ای در برنامه‌ریزی ساخت و پرداخت آنها نقشی نداشته اما، از ابراز آنها در سطح جامعه راضی و خرسند شده و این امر را بیشتر در او مشتبه کرده است که آری واقعا به عنوان نایب امام زمان، خبرهایی بوده که او تا به حال از آنها بی‌اطلاع بوده است

***

واقعیت اینست که نظام جمهوری اسلامی برای ترمیم مشروعیت نخ‌نما شده خود و رهبری آن، دست به تدابیری این‌چنانی زده است، اما این تصور باطل است که این تدابیر بتواند تضمینی باشد برای استمرار بقای حکومت بویژه در عرصه داخلی و در میان مردم
در آخر بازگویی این نکته پر بی‌فایده نیست که رهبری نظام با توجه به نوع گمارده شدنش (شامورتی بازی رفسنجانی) بر پست نایب امام زمان و رهبری حکومت، هیچگاه چه در بین سران مذهبی و چه در میان ملت از مقبولیت و مشروعیت لازم برخوردار نبود و حتا طی ۲۲ سال گذشته تلاشی هم نکرد تا با اعمال روشهای صحیح مدیریتی درروند ارتقا جامعه به سوی نیکبختی و پیشرفت، آن مقبولیت نداشته را جبران کند و به باور من اگر دلارهای نفتی نبود همین تعداد پای منبرنشینان نیز بر گرد او خیمه نمی‌زدند

Thursday, April 14, 2011

روایت، پشت روایت: اول «سید خراسانی» و حالا «یا علی گفتن خامنه‌ای هنگام تولد»: تمسخرمذهب تا به کجا؟

بعد از جنجال اخیر بر سر فیلم تهیه شده در مورد "سید خراسانی" اینک فیلم تازه و با مزه‌ای در یوتیوب انتشار یافته که طی آن یکی از جیره‌خواران رهبر انقلاب - امام جمعه سعیدی و تولیت قم - روایت تازه‌ای را کشف و اعلام می‌کند مبنی بر اینکه علی خامنه‌ای در هنگام تولد یا علی گویان متولد شده است

چرا اتفاق به این با اهمیتی پس ازگذشت ۳۲ سال از ایجاد جمهوری اسلامی و ۲۲ سال پس از خلافت علی خامنه‌ای بتازگی رو شده است؟

خرافه‌گویی‌های تمسخرگونه و روزافزون مذهبی توسط دست‌اندرکاران اشاعه دین و منبرداران مذهبی، سبب شده است دینداران واقعی به ریش آقایان بخندند. سوال اساسی اینست که مگر چه اتفاقی در حال رخ‌دادن است که جامعه، هر روز باید شاهد و محکوم به کشف یک روایت تازه توسط پاچه‌خواران، در مورد علی خامنه‌ای باشد. آیا اعتبار رهبر مسلمانان جهان به حدی نزول کرده است که برای تحکیم آبرو و حفظ قدرت او، این‌دسته از خزعبلات گویی‌ها ضرورت پیدا کرده است. بنظر می‌رسد نه برای او و نه برای هیچیک از همدستان او، چه در جامعه بین‌المللی و چه در داخل کشور، هیچ آبرو و اعتباری وجود ندارد و اگرثروت ملت بمثابه غنایم جنگی در میان خودی‌ها و رانت‌خواران حکومتی تقسیم نمی‌شد، همین تعداد اندک پای منبر‌نشینان ریزه‌خوار نیز از اطراف منبرها ‌پراکنده می‌شدند 

فیلم را ببینید و دقایقی در میان مشغله روزانه، زنگ تفریح داشته باشید


    

Sunday, April 10, 2011

تصویر تابلو دفتر امام جمعه به دو زبان


به ترجمه تابلو دفتر امام جمعه توجه کنید: با توجه به دوزبانه بودن تابلو، احتمالا تابلو در یک مکان عمومی بین‌المللی مثل فرودگاه نصب شده است

 

Saturday, April 9, 2011

دارند رحیم مشایی را برای نامزدی انتخابات رییس جمهوری، بزک می‌کنند


بنظر می‌رسد دستگاه امنیتی-اطلاعاتی حکومت جمهوری اسلامی ایران، برای داغ کردن تنور انتخابات، اینبار نسخه تازه‌ای پیچیده است. همه را برای بزک کردن مشایی بسیج کرده‌اند. منفورترین چهره‌های نظام را واداشته‌اند تا با دشنام به او، وی را مثلا محبوب قلوب گردانند

مشایی، یار، دوست و فامیل نزدیک احمدی‌نژاد از معتمدین دستگاه خلافت است وعلی خامنه‌ای، مجتبی خامنه‌ای، مصباح یزدی وحسین شریعتمداری و تعدادی دیگر از دست‌اندرکاران از جمله امامان جمعه بدنام و نمایندگان با چهره کریه سیاسی قرار است در این نمایش مسخره، نقش مهم و درجه نخست را بازی کنند. اگرچه مردم دارای هشیاری لازم می‌باشند، اما ضرورت دارد، سناریوهای محتمل حکومت برای عوام‌فریبی‌ برملا شود

ابتدا با برگماری مشایی بعنوان معاون اول احمدی‌تژاد، چنین وانمود می‌کنند، علی خامنه‌ای که در آنزمان در اوج منفور بودن است، با این سمت او مخالف می‌باشد. با این حیله اولین قدم در جهت وجیه‌المله ساختن چهره مشایی برداشته می‌شود

سپس داستان اسلام ایرانی و مکتب ایرانی مطرح می‌شود و نمایش لوح کوروش و چفیه‌اندازی بر گردن سرباز شبیه‌سازی شده هخامنشی پیش می‌آید که معروف می‌شود طراح اصلی آن مشایی است. طوفان فحش، ناسزا و دشنام سرتاسر نمازهای جمعه را در می‌نوردد و پرده بعدی نمایش محبوب سازی به اجرا در‌می‌آید

نشان دادن او به عنوان طراح مذاکره با آمریکا واخیرا نیز قصه جشن‌های نوروزی و تخت‌جمشید و دعوت ازسران پاره‌ای از کشورها برای حضور در ایران برای بزرگداشت سنت نوروز مطرح می‌شود و با نسبت دادن همه این ابتکارها به مشایی اجرای پرده سوم این نمایش صورت می‌گیرد و دوباره چهره‌های منفور شروع به فحاشی می‌کنند

 آخرتر اینکه رفتن او از کابینه محمود احمدی‌نژاد را اخراج از دولت به دلیل مخالفت علی خامنه‌ای با او، وانمود می‌کنند

***

آری، حکومت نیاز دارد این نمایش را جلو برد تا شاید، قادر شود با فریبکاری شور انتخابات آینده را زیاد کند و عده‌ای از طرفداران خود، را به صحنه بکشاند. تاکید می کنم طرفداران خود، چرا که مخالفان حکومت و معترضان اصلاح‌طلب به تقلب انتخابات دوره گذشته، هرگزگول حکومت را نخواهند خورد