Saturday, April 28, 2012

عقب‌نشینی خامنه‌ای در برابر غرب، رسوایی دیگری برای رژیم نادان؟


به غیر از سفارش به عدم شرکت در انتخابات دور دوم مجلس که باید در راس گفتمان‌مان با سایرین باشد، مبادا حرف و حدیث و دعواهای حکومتی، و خبرهای کم مایه و بی‌اهمیت - اما جنجال برانگیز - ما را از خبرهای مهم غافل کند. به گمان من مهمترین خبر مربوط به ایران، همچنان خبر مذاکرات هسته‌ای‌ست. رژیم حاکم بر ایران با این توهم که اگر به سلاح هسته‌ای دست یابد، می‌تواند مادام العمر خود را از شر مخالفان برهاند و تضمینی برای بقای خود بوجود آورد، سالها صدها میلیارد دلار، را هزینه پروژه‌های هسته‌ای خود کرد و از بابت عدم‌النفع اجرای پروژه‌های صنعتی و حیاتیِ جایگزین نیز هزینه‌های هنگفت دیگری را به ملت نجیب ایران تحمیل نمود. اگر قرار باشد خامنه‌ای از مواضع اتمی خود کوتاه بیاید، همانگونه که در اصرار ۸ ساله براجرای آن، منفعت ملت در نظر گرفته نشده بود، اینک نیز با این عقب‌نشینی به یقین نفع سردمداران رژیم - نه ملت - ملحوظ گردیده است. اجرای طرح هسته‌ای، کشور را ده‌ها سال به عقب راند و این‌روزها که حیات رژیم به خطر افتاده، و این احتمال وجود دارد که سنگینی تحریم‌ها و به تبع آن فشار بر مردم باعث شود، انفجاری اجتماعی رخ دهد و ملت ایران برای همیشه از شر رژیم نامردمی راحت شود، به باور من، آقایان دست‌ها را به نشانه تسلیم بالا خواهند آورد و در برابر غرب زانو به زمین خواهند زد. اگر چنین شود بی‌شک بهای آنرا نیز ملت خواهد پرداخت

آقای خامنه‌ای باید پاسخ دهد که فرق پذیرفتن و امضا پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش سلاح های اتمی، توسط جمهوری اسلامی ایران، در شرایط فعلی با آن زمانی که خاتمی و گروه مذاکره‌کننده‌ی آن دوره، چنین قصدی را داشتند، چیست؟ چرا در آن زمان علی خامنه‌ای و همدستان او مذاکره‌کننده‌های هسته‌ای را مورد خشم و دشنام قرار دادند و به سازشکاری متهم کردند؟ در این میان اما آقای محمد خاتمی، و مسول گروه مذاکره کننده آن زمان یعنی آقای حسن روحانی می‌بایست موضوع را بطور جدی پی‌گیری کنند و پای آن بایستند، تا سیاست‌های ابلهانه گروه خامنه‌ای برای آندسته معدود از طرفدارانش که هنوز ذوب در ولایت باقی مانده‌اند، بر ملا و افشا شود: عقب‌نشینی گام به گام خامنه‌ای در برابر غرب، رسوایی دیگری برای رژیم نادان

Saturday, April 21, 2012

انگشت رساندن و تجاوز جنسی در فرهنگ جمهوری اسلامی، نهادینه شده است


در خبرها آمده بود که عضوی از سفارت جمهوری اسلامی در یک استخر مختلط در پایتخت برزیل، بدن چند دختر کم سن و سال را از زیر آب لمس کرده بود. پس از شکایت والدین دختران و اعتراض مقامات برزیلی، سفارتخانه طی اطلاعیه‌ای، اعتراض را مردود شمرده بود و این حرکت عضو سفارت را حاصل سوتفاهم ناشی از تفاوت در رفتارهای فرهنگی قلمداد کرده بود

به خدا قسم، راست‌ترین حرف را زده‌اند این مقامات. این رژیم سالهاست که به ملت انگشت می‌رساند و از آن فراتر، به مردمش تجاوز می‌کند، بدون شرم و وقاحت. مگر تجاوز به دختران جوان قبل از اعدام در سالهای نخستین دهه ۶۰ و قضیه فرمانده نیروی انتظامی در کرج و داستان‌های کهریزک را فراموش کرده‌اید؟ انگشت رساندن و تجاوز جنسی در فرهنگ جمهوری اسلامی، عادت رژیم است! نهادینه شده است چنین فرهنگی! چرا تعجب کرده‌ایم؟ این‌ها که شمرده شد، بخش کوچکی از تجاوزات جنسی بود، اما تجاوز به حقوق مردم داستان هفت من کاغذ است! آیا هیچگاه شنیده‌اید که مقامی در رژیم جمهوری اسلامی، به خاطر کثافتکاری‌هایش توبیخ و تنبیه شود؟ همواره جمهوری اسلامی برای شنیع‌ترین اعمال خودش توجیهی می‌کند، و مساله را ماستمالی می‌نماید! آیا این‌بار اما رژیم می‌تواند خود را از زیر ضربات افکار عمومی جهان خارج کند؟

Monday, April 16, 2012

مرتضوی در دولت: آزمونی‌ از سوی دستگاه اطلاعاتی برای سنجش افکارعمومی


به گزارش سایت رادیو فردا، علی مطهری، نماينده مجلس، روز دوشنبه گفت که اعتماد به سعيد مرتضوی خطا بود و سر کار نرفتن او نصف روز بيشتر دوام پيدا نکرد. همزمان خبرگزاری فارس گزارش داده که آقای مرتضوی به دستور احمدی نژاد به سازمان تامين اجتماعی برگشته است
***
روی اول سکه: ماندن سعید مرتضوی در پست مدیریت سازمان تامین اجتماعی نشانه‌ی بی‌کفایتی کسانی‌ست که اعلام کردند مساله توسط ایشان مدیریت شده و مرتضوی بر صندلی مربوطه نخواهد ماند. یکی از همین چهره‌های بی‌کفایت مجلس حداد عادل است که پاچه‌خاری او چه در رژیم گذشته و چه در این رژیم، برای همگان همچون آفتاب، عیان است و از سوی دیگر، دارند او را برای پست‌های مدیریتی مهم‌تر مثل ریاست مجلس یا ریاست جمهوری پارلمانی بزک می‌کنند. همچنین رایزنی‌های پشت پرده هفته گذشته برای بازپس‌گیری درخواست استیضاح وزیر کار، که نتایج آن از پرده برون افتاد، حکایت از حیله‌گری احمدی‌نژاد و دروغگویی سعید مرتضوی دارد. طی شش یا هفت سال گذشته به همه ما ثابت شده است که رییس و اعضای دولت (کلیه کسانی که مستقیما با نظر احمدی‌نژاد منصوب می‌شوند)  به هیچ عنوان قابل اعتماد و اطمینان نیستند، و نخواهند بود

به باور من اما روی دیگر سکه بیان‌کننده موضوع با اهمیت دیگری‌ست: گماردن سعید مرتضوی بر مسند مهم مدیریتی کشور، آزمونی‌ست از سوی دستگاه اطلاعاتی و بیت رهبری برای سنجش حساسیت‌های افکارعمومی و رسانه‌ها نسبت به منفورترین چهره‌های سالهای اخیر به‌ویژه کسانی‌ که پس از درگیری‌های ناشی از تقلب در انتخابات، انگشت‌نمای مردم گشتند! نتایجی که از چنین فعل و انفعالاتی، حاصل می‌شود، در تحرکات سیاسی و اجتماعی جاری و آتی و تصمیم‌گیری‌های استراتژیک نقش بسزایی خواهد داشت. میزان بی‌تفاوتی مردم نسبت به مسائل مهم کشور، میزان عصبانیت مردم از حکومت، انحراف افکار عمومی از مسائل حیاتی و مهم تر کشور، اندازه‌گیری حافظه کوتاه مدت و بلند مدت تاریخی جامعه و بسیاری از این دست، از همین روش سنجیده می‌شود

Thursday, April 12, 2012

شرم بر من باد اگر در انتخابات شرکت کنم: روی دیدن زیدآبادی‌ها و ستوده‌ها را داریم؟


این‌روزها خبرهایی می‌رسد که فلان شخص که مورد اعتماد عده‌ای‌ست و در بازداشت بوده است و از جنبش سبز طرفداری کرده است و هزار و یک دلیل که چهره اش را موجه جلوه می‌دهد برای پیشنهاد دادن، توصیه کرده است که برای مبارزه با رژیم، در انتخابات شرکت کنیم و به یک کاندیدا مثلا رای دهیم

روشن نیست چرا دردسرها و گرفتاری‌ها را زود فراموش می‌کنیم؟ آیا به راستی حافظه تاریخی خود را از دست داده‌ایم؟ شرکت در هر انتخاباتی که ناظران و مجریان و اعلام‌کنندگان نتایج آن همان کسانی باشند که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در مصدر کار بودند، به هر دلیل و با استناد به هر باوری، قباحت دارد

هنوز نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری در حصر و زندان بسر می‌برند
هنوز رژیم در پی آن است که معترضان به نتیجه انتخابات را با ساختن فیلم‌های کثیفی همچون "قلاده طلا" به خارجی وابسته نشان دهد
هنوز زیدآبادی‌ها و ستوده‌ها در زندان هستند
هنوز پدران و مادران داغدار شهدای حوادث پس از انتخابات در معرض اذیت و آزار رژیمیان قرار دارند
هنوز رژیم با نصب مرتضوی - که به یقین دستانش به خون پاک جوانان وطن آغشته است - در پست های کلیدی، به ملت دهن‌کجی می‌کند
هنوز به نماینده حقوق بشر سازمان ملل اجازه رودر رویی با قربانیان تجاوز و شکنجه را نداده‌اند
هنوز عمله‌ی ظلم و حرامیان متجاوز به مردم در دست‌درازی به ثروت ملت جولان می‌دهند
و هنوز و هنوز و هنوز، همه ما می‌دانیم که اگر رژیم دستش رسد، آزادیخواهان را به خاک و خون می‌کشد

چطور به خود اجازه می‌دهیم مردم را ترغیب و تشویق و تهییج کنیم تا با شرکت خود در انتخابات، نمایش مضحک و سیرک انتخاباتی رژیم را پررنگ و جلا کنند؟ باید از روی تمامی کسانی‌که به هر نحو از اعتراض به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ آسیب دیده‌اند شرم کنیم و خجالت کشیم. شرکت در دور دوم انتخابات یعنی، پنبه کردن آنچه در دور اول انتخابات رشته‌ایم! در انتخابات دور دوم مجلس نباید شرکت کرد، حتا با توصیه‌ی دوستانی که صداقت دارند! شرم بر من باد، اگر در انتخابات شرکت کنم

Sunday, April 8, 2012

این‌روزها، همه‌ی توپ‌ها، در زمین خامنه‌ای


 هر تصمیم دو نتیجه دارد: می تواند زیان آور باشد و یا سودمند. اما اینکه همه‌ی تصمیمات مهم به عهده یک نفر واگذار شود، ضمن اینکه گویای وجود فضای خودکامگی‌ست، این خطر را نیز دارد که دود نتیجه‌ی حاصله - اگر زیان‌آور باشد -  اول از همه، به چشم تصمیم گیرنده برود! به ویژه آنجا که شخص تصمیم‌گیرنده مشروعیت داخلی و بین‌المللی‌اش نخ نما شده باشد
 
گاهی مطرح کنندگان خامنه‌ای برای هر تصمیمی، با این تصور که دارد به او خدمتی صورت می‌گیرد، و با باد کردن او می‌توانند مشروعیت از دست رفته‌ی او را به او باز گردانند، او را تبدیل به کیسه بوکس رژیم می‌نمایند و همان خطری که در بالا از آن نام برده شد برای‌ او بوجود می‌آورند! دو مورد اخیر یکی رابطه با آمریکا که احمد خاتمی و سایرین در بوق نماز جمعه دمیدند که ای خلق‌الله! تنها کسی که باید در مورد پیوند با آمریکا تصمیم بگیرد خامنه‌ای‌ست نه کس دیگر، سیگنالی بود به غربی‌ها و دومی نامه‌ی اخیر لاریجانی مجلس در رابطه با مرحله دوم یارانه‌ها و طلب امداد از خامنه‌ای برای دخالت در تنظیم و توزیع یارانه‌ها، برای گنده نمودن او در افکار عمومی داخل

به گمان من اما، سوراخی که در بدنه‌ی مشروعیت رژیم و به تبع آن شخص رهبر جمهوری اسلامی، ایجاد شده است، گنده تر از آن است که باد را در خود نگهدارد. بهر حال دو سوال اساسی مطرح است ۱ - آیا باد کردن دوباره‌ی خامنه‌ای برای ترمیم مشروعیت از دست رفته‌ی او کارساز خواهد بود؟ ۲ - آیا خامنه‌ای ظرفیت اتخاذ تمامی تصمیماتی که ممکنست بتواند او را متزلزل‌تر نماید را دارد؟ در نظام‌های خودکامه، ارکان اصلی تمایلی به دخالت در تصمیم‌گیری‌های مهم ندارند و تلاش می‌کنند، مسولیت‌های خود را به گردن بالاسری خود بیندازند و در این پیوند، ناگزیر همه تصمیمات مهم از سوی یک نفر اتخاذ می‌شود، و اوست که باید مسولیت تمامی عواقب و پیامدهای خوب و بد تصمیم خود را بپذیرد: این‌روزها همه توپ‌ها در زمین خامنه‌ای

Saturday, April 7, 2012

تورم سرسام‌آور و تضمین هسته‌ای خامنه‌ای به غرب: پاشنه آشیل رژیم

بن بست: مانا نیستانی

اعتراض لاریجانی به میزان و چگونگی توزیع بخش دوم یارانه‌ها، پریدن اصول گرایان به هاشمی رفسنجانی که چرا از رابطه با آمریکا صحبت کرده، مسائل مربوط به پایین کشیدن این فیلم و اکران کردن اون فیلم، داستان دعوا با ترکیه و محل مذاکرات با غربی‌ها، هفت‌تیرکشی قاضی خلع شده، شعر بحث‌انگیز گونترگراس، مصاحبه نوریزاد با کلمه، حرفهای سیمون هرش، اینترنت ملی، گماردن مرتضوی بر مسند تامین اجتماعی و ... همه همه از مواردی‌ست که این روزها نقل مجالس است و داغ. اما دونکته اساسی یکی داخلی و دیگری خارجی از همه مهم‌تر است که اشاره بدان‌ها خالی از هشیاری نمی‌باشد

اول - موضوعی که حکومت به شدت با آن دست به‌گریبان است از منظر داخلی، تورمی‌ست که دارد بیداد می‌کند و روز به روز ارزش پولی که در دست مردم است کاهش می یابد. تورمی که تا صد در صد پیش‌بینی می‌شود، به یقین قشر متوسط، را تنگدست و طبقه‌ی تنگدست را، تنگدست‌تر خواهد نمود که با این توصیف، هر آن انتظار می‌رود این فشار اقتصادی به یک انفجار اجتماعی مبدل شود. احمدی‌نژاد به خیال خام خود با برنامه تازه‌ای که برای یارانه‌ها در سر می‌پروراند و منجر به دعوای جدید با مجلسیان به ریاست لاریجانی شده است، تصور می‌کند می‌تواند مشکل تورم را حل کند و یا شاید هم حرکت یارانه‌ای او، مانوری باشد قبل از دور دوم انتخابات برای یار گیری بیشتر در مجلس

دوم - محتوای مذاکراتی‌ست که با غرب - چه در پشت پرده و چه در جلوی صحنه -  در جریان است. به گمان من طرف ایرانی امتیازات پر شماری را باید به غرب  واگذار کند، تا غرب تحریم‌ها را لغو کند یا به تاخیر اندازد. بحث تضمینی که می گویند اوباما از خامنه‌ای خواسته برای اینکه ایران از مساله‌ی هسته‌ای، استفاده نظامی نخواهد کرد، چیزی شبیه قرار داد ترکمنچای خواهد بود. شاید حکومت حاضر باشد همه جور کوتاه، بیاید به شرطی که تعهداتی که قرار است زیر بار آن برود، برملا نشود و آبروی جمهوری اسلامی - چه در داخل و چه در انظار بین المللی - بر باد نرود

رژیم برای اینکه بتواند دو موضوع اشاره شده را تا حدی آبرومندانه حل کند و علی خامنه‌ای را از مخمصه‌ای که در آن گرفتار آمده نجات دهد، به قربانیان تازه ای نیاز دارد. از میان سران قوم شاید دم دست‌تر از احمدی نژاد و دار و دسته‌اش کسان دیگری یافت نشود، برای قربانی شدن، اما درگیر شدن با احمدی‌نژاد آیا به افشاگری‌های تازه‌ای که برای خامنه‌ای بسیار گران تمام خواهد شد نخواهد انجامید؟

Wednesday, April 4, 2012

رابطه با آمریکا: آرزوی بزرگ علی خامنه‌ای


به باور من خامنه‌ای، بیش از سایرین موافق رابطه با آمریکاست، و دوست دارد که برقراری این ارتباط به نام خودش ثبت شود. و باز به باور من خامنه‌ای از جمله کسانی‌ست که نبود رابطه با آمریکا را مسبب همه‌ی بدبختی‌های کشور و ملت می‌داند و شاهد این مدعا از روزی است که وقتی دست نشانده‌ی خود را به سمت ریاست جمهوری منصوب کرد، تمامی آن سیاست‌هایی که تا قبل از آمدن احمدی‌نژاد تابو شناخته می‌شد، و هیچ دولتمردی اجازه گفتگو پیرامون آنرا نداشت، همه به فراموشی سپرده شد، چراکه تنها سکاندار برقراری ارتباط، خود او - خامنه‌ای - شده بود. نامه‌های پی‌درپی به روسای جمهور آمریکا با بهانه‌های مختلف و زمینه‌چینی برای هم‌آغوشی با مقامات بلند پایه آمریکایی در سفرهای نیویورک، توسط احمدی‌نژاد و نیز آخرین سیگنال در پیام‌های نوروزی ۱۳۹۱ از سوی رهبر، همه نشان از آرزوی خامنه‌ای دارد در ایجاد چنین رابطه‌ای. واشنگتنی‌ها - مقامات آمریکایی - این نیز به خوبی می‌دانند، اما حاضر نیستند برآورده شدن چنین آرزویی را به بهای نا‌چیزی بفروشند، و یا به نظر می رسد تمایلی ندارند، آنرا به گونه‌ای ترتیب دهند تا آبروی رهبران جمهوری اسلامی که سالهاست برای مصرف داخلی شعار "مرگ بر آمریکا" سر می‌دهند، و همواره رابطه با آمریکا را به رابطه "بره با گرگ" تشبیه می‌کنند حفظ شود! سوال اساسی اما اینست که چه ویژگی برجسته‌ای در پشت این ارتباط، نهفته است، که همه جناح‌ها علاقه دارند، کردیت یا اعتبار برقراری این ارتباط را برای خود محفوظ بدارند؟