به غیر از سفارش به عدم شرکت در انتخابات دور دوم مجلس که باید در راس گفتمانمان با سایرین باشد، مبادا حرف و حدیث و دعواهای حکومتی، و خبرهای کم مایه و بیاهمیت - اما جنجال برانگیز - ما را از خبرهای مهم غافل کند. به گمان من مهمترین خبر مربوط به ایران، همچنان خبر مذاکرات هستهایست. رژیم حاکم بر ایران با این توهم که اگر به سلاح هستهای دست یابد، میتواند مادام العمر خود را از شر مخالفان برهاند و تضمینی برای بقای خود بوجود آورد، سالها صدها میلیارد دلار، را هزینه پروژههای هستهای خود کرد و از بابت عدمالنفع اجرای پروژههای صنعتی و حیاتیِ جایگزین نیز هزینههای هنگفت دیگری را به ملت نجیب ایران تحمیل نمود. اگر قرار باشد خامنهای از مواضع اتمی خود کوتاه بیاید، همانگونه که در اصرار ۸ ساله براجرای آن، منفعت ملت در نظر گرفته نشده بود، اینک نیز با این عقبنشینی به یقین نفع سردمداران رژیم - نه ملت - ملحوظ گردیده است. اجرای طرح هستهای، کشور را دهها سال به عقب راند و اینروزها که حیات رژیم به خطر افتاده، و این احتمال وجود دارد که سنگینی تحریمها و به تبع آن فشار بر مردم باعث شود، انفجاری اجتماعی رخ دهد و ملت ایران برای همیشه از شر رژیم نامردمی راحت شود، به باور من، آقایان دستها را به نشانه تسلیم بالا خواهند آورد و در برابر غرب زانو به زمین خواهند زد. اگر چنین شود بیشک بهای آنرا نیز ملت خواهد پرداخت
آقای خامنهای باید پاسخ دهد که فرق پذیرفتن و امضا پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش
سلاح های اتمی، توسط جمهوری اسلامی ایران، در شرایط فعلی با آن زمانی که خاتمی و گروه مذاکرهکنندهی آن دوره، چنین قصدی را داشتند، چیست؟ چرا در آن زمان علی خامنهای و همدستان او مذاکرهکنندههای هستهای را مورد خشم و دشنام قرار دادند و به سازشکاری متهم کردند؟ در این میان اما آقای محمد خاتمی، و مسول گروه مذاکره کننده آن زمان یعنی آقای حسن روحانی میبایست موضوع را بطور جدی پیگیری کنند و پای آن بایستند، تا سیاستهای ابلهانه گروه خامنهای برای آندسته معدود از طرفدارانش که هنوز ذوب در ولایت باقی ماندهاند، بر ملا و افشا شود: عقبنشینی گام به گام خامنهای در برابر غرب، رسوایی دیگری برای رژیم نادان