او در ملاعام و در همان نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ با صدای بلند و رسا و بدون اینکه تفسیربردار باشد اعلام کرد، نظر من به احمدینژاد نزدیکتر است. این نماز جمعه همانی بود که علی خامنهای دستور شلیک به مردم بیگناهی که متمدانه، به نتایج انتخابات اعتراض داشتند، را نیز صادر کرد
بسیاری از طرحها و پروژههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتا فرهنگی که احمدینژاد مجری اجرای آن بوده، توسط رهبرش به او دیکته شده است. کش دادن مذاکرات هستهای، جلوگیری از باز شدن پرونده های سنگین مالی دستاندرکاران حکومتی، جداسازی جنسیتی در دانشگاهها، حذف بخشهای علوم انسانی از مفاد دانشگاهی و حذف بسیاری از رشتهها، بگیر و ببندهای مطبوعاتی، حبس و بیکار کردن وکلای درجه یک دادگستری، حمله به و تخریب سفارتخانه بریتانیا، اعمال سیاستهای اقتصادی ناکارآمد، حبس و تبعید و حصر منتقدان و معترضان، جلوگیری از محاکمه عاملان و آمران ماجرای کهریزک و سفارش به اعطای پست و مقام مهمتر به قاضی مرتضوی و بسیاری دیگر از این موارد که کشور را به این مرحله از بحران رسانده، تماما با مدیریت و پشتیبانی مستقیم خامنهایها صورت پذیرفته است
نظام حکومتی مستقر در ایران، طی سالیان نشان داده است که برای تطهیر رهبر،
کسی یا کسانی باید قربانی شوند و مقصر اصلی همچنان در زرورق تقدس باقی بماند، اما اینبار به نظر میرسد طور دیگری باشد. علی خامنهای که
بیمحابا خود را سپر بلای احمدینژاد کرد و طی سه سال گذشته از تمامی طرحهای
او حمایت کرد و هر کجا که صدایی در انتقاد از او و نزدیکاناش که دستی در
آلودگی داشتند، بلند شد در نطفه خفه کرد و از سوی دیگر احکام حکومتی صادر کرد و از این طریق نظریات خود را اعمال کرد و صدا و سیما را در جهت تضعیف و تمسخر معترضان و تبلیغ مقام شامخ ولایت فقیه راهبری کرد، اینک باید پاسخگوی ورشکستگی کشور در تمامی ابعاد باشد. حالا اما قربانی دانه درشت محمود احمدینژاد بوده و نوبت او فرارسیده است! برای بحرانی که کشور را به لبه پرتگاه رسانده است، دارند اورا دراز میکنند: اما به باور من، همه مقصرند، از همه بیشتر رهبر