خیلی کوتاه مینویسم این آخرین را قبل از سفری که در پیش دارم. اشتباه کردم به خدا، غلط کردم که خوشبین بودم به مذاکره با سردمداران سایت «بالاترین» برای رفع و حل مشکلات خودش. کاسهی داغتر از آش شده بودم من یا "ما" و در همین حین، دیواری که داشتم رویش یادگاری مینوشتم یهو هوار شد روی سرم
به باور من «بالاترین» بیش از حد و ظرفیت دانش مدیریتیِ مدیرانش، گُنده شده است و این مدیریت، با رویکردی که به مساپل دارد، به نظر میرسد که قادر به طراحی سازمان مدرن و نوینی برای این تشکیلات و رفع مشکلات نیست. به گمان من بخش عمده مشکلات «بالاترین»، گرفتاریهای مدیریتی است تا فنی، چنانکه دیدیم این مدیریت قابلیت ساماندهی به یک ارتباط سالم را با کاربرانش - با آندسته از کاربرانی که حداقل نشان میدادند علاقه زیادی دارند یاری کنند مسولان «بالاترین» را و بارِ بر دوش آنها را بارِ خودشان بپندارند - از خود بروز نداد. این مدیریت باید درک کند که با چنین حجم از ارتباطات، نمیتوان رفتاری "باری به هر جهت" از خود نشان دهد. به گمان من این مدیریت در مجموعه تحت سلطهاش، مسائل را از همان دریچهای میبیند که در روز اول تاسیسش میدیده. یعنی دو سه نفر دانشآموختگانِ کاملا فنی دور هم جمع شدهاند یک نوآوری و کار فنی خالص را به سرانجام رساندهاند، اما پس از گسترده شدن سازمان، در همان پوسته باقی ماندهاند و شاید هم بنا بر اجبار، اندکی - نه کافی که باید و شایسته است - تغییر کردهاند ... بهر حال چون هنوز هم دوستشان دارم «بالاترینی»ها را، باز آرزو میکنم به کژراهه نروند از راه اصلی مردم و جنبش و بتوانند نقش تاثیرگذار داشته باشند بر آنچه که انتظارش را سالهاست کشیدهایم و دور نشوند از رسالتی که ما در ذهنمان برایشان ترسیم کردهایم
خیلی خستهام و نیاز دارم کمی هم به خودم برسم. برای چندی در "بالاترین" حضور نخواهم داشت تا ببینیم دست روزگار - که گاهی مهربان است و گاهی قدار - به کدام جبهه از مبارزه در برابر خودکامه و خودکامگی پرتابمان میکند. خدا را چه دیدید! شاید فرصتی دست داد تا باز در خدمتتان باشم در گوشهای از دنیای مجازی که آنهم کوچک است به رغم پهناوریاش
با تقدیم بهترین احترامات و آرزوها برای تمامی کاربران نازنین