دوازدهمین بار است که احمدینژاد از زیر سوال قرار گرفتن در مجلس، در می رود. اینبار اما با دفعات قبل این تفاوت را داشت که طرح سوال کتبا به هیات رئیسه مجلس تسلیم شده بود. اما در گفتگویی که لاریجانی رئیس مجلس با رهبرش داشته، به او تاکید شده که به نمایندگان بفهماند، از طرح سوال از رئیسجمهور در گذرند! خامنهای میداند که رفتن احمدینژاد به مجلس برای پاسخگویی به نمایندگان، یک بازی دو سر باخت برای خودش خواهد بود، بدین مفهوم که اگر رییس جمهور پیروز از میدان مجلس بدرآید، گردنش کلفتتر و وقیحتر از گذشته میشود و دیگر نه تنها خامنهای را بنده نخواهد بود که برای انتخابات اسفندماه مجلس تدارکاتش علنیتر و وسیعتر میشود و از سوی دیگر رفقا و دستیارانش را از جمله مشایی و بقایی را از زیر ضربه مخالفان خارج خواهد کرد. اما اگر در جلسه طرح سوال قادر به پاسخگویی نباشد و در نهایت بازنده محسوب شود، تقریبا میشود به این یقین رسید که کار احمدینژاد تمام است و باید مراسم تودیعش هرچه زودتر برگزار شود، که در اینصورت، بیبصیرتی خامنهای مبنی بر انتصاب احمدینژاد بر مسند ریاست جمهوری عریانتر از گذشته خود را بهرخ افکار عمومی داخل خواهد نمایاند، بویژه آنهایی را که با دستور خامنهای تقلب در انتخابات را نادیده گرفتند و رییس جمهور دستنشانده رهبرشان را تائید کردند، به واکنش وادارد و از سوی دیگر این سوال نیز در ذهن جهانیان نقش میبندد که خامنهای به چه بهایی تن به تقلب در انتخابات داد؟ آیا میارزید اولا خود را از چشمها بیندازد و لجنمال کند. دوم اینکه با اینهمه کشته و مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار گرفته، کشور را دچار بحران و آشوب کند. سوم اینکه عده ای از روزنامهنگاران، دانشجویان، وکلا و خلاصه فعالان سیاسی از جمله دولتمردان سابق و اسبق را در زندانها روی دست خود ببیند و عاجز و ناتوان، نداند با آنها چه باید بکند. و آخر اینکه محبوبترین سیاستمداران جمهوری اسلامی که بخش عمده و اساسی رهبری جنبش سبز را عهدهدار بودهاند را به بند بکشد؟ به باور من بهرغم اینکه خامنهای جانش از دست احمدینژاد و تیمش به لب رسیده اما ضمنا صلاح نمیداند، رئیس جمهور همفکرش قبل از پایان دوران ریاست جمهوری از صحنه به بیرون پرتاب شود
نهایتا سوال اساسی اینست که آیا خامنهای درست تشخیص داده بود که نظرات احمدینژاد از همه بیشتر به نظرات او نزدیک بوده است؟ به باور من اما او همچنان در خط بیبصیرتی درجا میزند و سیر میکند