Saturday, July 21, 2012

چشمک خاتمی به خامنه‌ای آیا می‌تواند رژیم را از بحران به‌در بَرد؟


سابقه نشان می‌دهد که در دوسال گذشته حاکمانِ بر مسند، به حرف‌ها، طرح‌ها و درخواست‌های سید محمد خاتمی توجهی نشان نمی‌دهند و آنها را جدی نمی‌انگارند
محمد خاتمی رییس جمهور سابق ایران، پیش از انتخابات مجلس دهم، طرحی ارائه داد و طی آن برای خامنه‌ای شرط گذاشت که چنانچه رهبرانِ اعتراضات به تقلب در انتخابات، از حصر به‌در آیند و کلیه زندانیان سیاسی آزاد شوند، گروه‌های موسوم به اصلاح‌طلب، هم کاندید معرفی می‌نمایند و هم مردم را به شرکت در انتخابات تشویق می‌کنند
خامنه‌ای، نه تنها واکنشی به این اظهارات نشان نداد که حتا اطرافیان وی، از جمله حسین شریعتمداری، تنی از نمایندگان مجلس، امامان جمعه و چند فرمانده سپاه از تریبون‌های رسمی، خاتمی و اصلاح طلبان را به باد دشنام گرفتند و آنها را برای بازگشت به حکومت نالایق شماردند
پس از آن بود که اصلاح طلبان به لاک خود فرو رفتند تا هنگامه انتخابات که محمد خاتمی بدور از انتظار و با شیوه‌ای نامعمول به پای صندوق رای رفت و رای خود را که سپس‌تر اعلام کرد رای به جمهوری اسلامی بوده است، به صندوق انداخت. رای دادن خاتمی، حکومتیان را - که با کم محلی شگفت‌آور مردم در انتخابات روبرو شده بودند - به تکاپو واداشت و خبر حضور او را در آخرین ساعات انتخابات به صورتی عجولانه از طریق رسانه‌های دولتی بزرگنمایی کردند، تا شاید با این ترفند بتوانند، بخشی از مردم را به صحنه انتخابات بکشانند. بهر حال انتخابات پایان یافت، مردم بر وفای به عهد یعنی تحریم انتخابات، استوار ماندند و کم رونق‌ترین انتخابات مجلس در طی ۳۳ سال حکومت جمهوری اسلامی رقم خورد. در این میان اما، توجیهات بعدی خاتمی نیز نتوانست اثرات منفی رفتن‌اش را به پای صندوق رای، از افکار عمومی بزداید
اینک که حدود یکسال به انتخابات ریاست جمهوری مانده است، زمزمه‌های شرکت اصلاح‌طلبان در انتخابات به گوش می‌رسد. خاتمی در سخنان اخیر خود با اشاره به یکی از بیانیه‌های مهندس میرحسین موسوی، دارد به گونه‌ای به خامنه‌ای و نیز به جامعه تفهیم می‌کند که ما می‌توانیم در چارچوب قانون اساسی شراکت سیاسی موثرتری داشته باشیم و در این رهگذر هم به حفظ نظام در شرایط بحرانی فعلی یاری می‌رسانیم، و هم در برگزاری انتخابات آتی ریاست جمهوری نقش پررنگ‌تری ایفا می‌نماییم. این عشوه‌گری‌ سیاسی در حالی دارد صورت می‌گیرد که در ظاهر امر هیچ تغییری در وضعیت میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سایر دربندان سیاسی به چشم نمی‌خورد
به باور این نگارنده، اما نامه‌ی اخیر مجتبا واحدی مبنی بر خداحافظی از کروبی و خط کشی سیاسی میان خود و او، حاکی از دریافت‌های پیام‌ و تحرکات تازه‌ و گفتگو‌های پشت پرده‌ی معادلات سیاسی در داخل کشور است. اینطور به نظر می‌رسد که با توجه به مخمصه‌ای که حکومت در عرصه بین‌المللی دست بگریبان آن است و به سبب ادامه بن بست سیاسی داخلی، قفل‌ها ناگشوده مانده، بنابراین حکومت مذاکراتی را با نیروهای مخالفِ وفادار به نظام آغاز کرده است. برنامه‌ای که می‌تواند منجر به آزادی سران مخالفان از حصر و زندان و شاید بازگشت به فعالیت سیاسی باشد، ولی مشروط به شروطی. آخرین مقاله‌ی مجتبا واحدی که نامه‌ای‌ست خطاب به مهدی کروبی،شاید یکی از آن شروط باشد
در آخر سوالی مطرح است که آیا چشمک خاتمی به خامنه‌ای این بار خریدار دارد و آیا تحرکات تازه اصلاح‌طلبان می‌تواند کمر حکومت را که در زیر گرفتاری‌های ناشی از نادانی‌های رهبری و مدیران جامعه از یکسو و فشار جهانی از سوی دیگر خم شده است، دوباره سرپا سازد و ادامه حیات رژیم را تضمین کند؟

Wednesday, July 18, 2012

چه کسانی حاضرند زیر بیرق و تحت فرماندهی خامنه ای در یک جنگ احتمالی شرکت کنند؟


پدری دارد می‌میرد. از مدتها قبل مشخص شده است که بیماری او خوب شدنی نیست. به قول معروف دکترها او را جواب کرده‌اند! مادر خانه و بزرگترهای فامیل با هزار و یک سوال در ذهن روبرو هستند که تمایل و توان بر زبان آوردن‌اش را هم ندارند! آنها هنگامه‌ای را تصویر می‌کنند که پدر از دنیا رفته است و اگر هوشمندی لازم را داشته باشند سناریوهای محتمل را برای آینده در ذهن می‌پرورانند. این مقدمه گفتم تا به اینجا برسم که در زمان وقوع حادثه‌ای که انتظارش محتمل است، پیچیده‌گی‌های مغز انسان و ذهن او باعث می‌شود که هزار و یک فکر به کله‌ بیندازد، اگر چه از مخالفان آن اتفاق یا حادثه باشد. مثلا زبانم لال و خدای نکرده اگر جنگی اتفاق بیفتد، سوالاتی همانند آنهایی که در زیر آمده است مطرح است

آیا می‌توان شرکت گسترده جوانان را در انتظار داشت؟
آیا حاکمان همان شوری را که در جنگ با عراق، توانستند پدید آورند، در یک جنگ احتمالی دیگر می‌توانند احیا کنند؟
چنانچه قرار باشد چنین جنگی بر روی زمین اتفاق نیفتد و ارتش بیگانه پای به درون کشور نگذارد، آیا نیروی انسانی و حجم و تعداد نفرات چه میزان نقش خواهد داشت؟
آیا اساسا چنین جنگی طولانی خواهد بود؟
آیا در چنین جنگی، تنها مراکز مرتبط با مسائل هسته‌ای مورد هجوم خواهد بود یا مراکز حیاتی و زیربنایی دیگری از جمله مراکز صنعتی و تولیدی و نفتی و سازمان‌هایی مثل صدا و سیما و مخابرات و فرودگاه‌ها و مراکز نظامی و انتظامی نیز مشمول حمله می‌شوند؟
آیا پاچه‌خاران و خوش‌نشینان دربار خامنه‌ای فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند؟
 آیا گروه‌های سیاسی متمایل به رژیم اما معترض به حوادث پس از انتخابات و طرفداران‌شان، شرکت در جنگ و دفاع از میهن را تبلیغ خواهند کرد؟ 
آیا وضعیت اقتصادی اکثریت مردم باعث می‌شود که مغازه‌های خرده‌فروشی و مراکز فروش مواد غذایی مورد غارت و چپاول قرار گیرد؟
این‌ها سوالاتی‌ست که اینروزها بسیار مرا به خود مشغول کرده است! اما سوال اساسی‌تر اینست که چه کسانی حاضرند زیر بیرق و تحت فرماندهی خامنه ای در جنگ شرکت کنند؟

"کاغذپاره‌" ها و "آهن‌پاره‌" ها: بی‌خیالی و خود فریبی حاکمان یا مردم فریبی؟


احمدی‌نژاد چندین بار قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل را کاغذپاره نامیده است. کاغذپاره‌هایی که همزمان با سو مدیریت و نابخردی مدیران جامعه، کار مُلک و ملت را به اینجایی رسانده که می‌بینیم: فقر و قحطی و بیکاری
به تازه‌گی حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه، ناوهای هواپیمابر آمریکایی را آهن‌پاره خوانده. آهن‌پاره‌هایی که وجودشان باعث شده است روند صدور نفت به‌صورت عادی از تنگه هرمز جریان داشته باشد و تهدیدهای نظامیان جمهوری اسلامی توخالی انگاشته شود

چه رمز و رازی نهفته است به راستی در بکاربردن پسوند "پاره" در کلمات ترکیبی‌ای که سیاسیون و نظامیان رژیم جمهوری اسلامی در چنین شرایطی بکار می‌برند. آیا می‌تواند عمق بی‌خیالی مسولان، نسبت به تحرکات سیاسی و نظامی تاثیرگذار بر سرنوشت ملت ایران را بازگو کند یا نشاندهنده خودفریبی و نیز مردم فریبی‌ست؟
***
نشانه‌ها اصلن خوب نیستند و تمامن، دورنمای فاجعه‌باری - حداقل برای کوتاه مدت - برای ملت ترسیم می‌کنند: واشنگتن پست صحنه‌ی خلیج فارس را به روزهای منجر به آغاز جنگ جهانی توصیف کرده است. فشارهای اجتماعی از طریق نیروی انتظامی به مردم روزافزون شده است. درآمد کشور تقریبا به صفر رسیده است و مبادلاتی صورت نمی‌گیرد. تورم در تمام ابعاد زندگی مردم خود را به رخ کشیده و روز به روز کشور به پرتگاه نزدیک می‌شود. تیراندازی و تشنج و گرفتن زَهر چشم در خلیج فارس. زمزمه‌ی حرف‌های مفت و موهومات تحریک‌آمیز تازه مبنی بر ساخت زیردریایی اتمی. برملا شدن دزدی‌های تازه و اختلاس‌های کلان جدید. همچنان مسولان اما خود را بی خیال می‌نمایانند و بر طبل مقابله و مبارزه با جامعه بین‌الملل می‌کوبند، اما نکته‌ی بسیار بارز و مهمی را از دیده نمی توان پنهان داشت: ترس و نگرانی رژیمیان از شورش‌ گرسنگان و انفجار اجتماعی است و چرایی سخت‌گیری‌‌های اخیر نیروهای نظامی و انتظامی بر مسائل اجتماعی و خصوصی مردم، شاهد این مدعاست برای پیشدستی و جلوگیری از خیزش اعتراضی و قهرآمیز ملت 

Friday, July 13, 2012

همه‌اش خبرهای ممنوع‌الخروجی، قتل، اعدام، شکنجه، حبس، طلاق، قحطی: بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش


هیچ خبری امیدوارکننده نیست در فضای رسانه‌ای کشور و اگر هر از گاهی خبری تیتر نخست روزنامه‌ای می‌شود و یا بر روی آنتن‌های رادیو و تله‌ویزیون می‌رود که تا حدی کورسویی می‌توان از آن امید داشت، سپس‌تر معلوم می‌گردد که آن خبر کذب محض است و دروغی بیش نیست

 همسر و دختر ۱۲ یا ۱۳ ساله‌ی یک بانوی وکیل را که به جرم سیاسی در زندان به‌سر می‌برد، ممنوع‌الخروج می‌کنند، جوان ۱۶ ساله‌ای را از ۲۰ سانتی متری هدف تیر نیروی انتظامی قرار می‌دهند و جلوی چشم مردم می‌کشند، زنی را که وکلا در رسانه‌ها اعلام می‌کنند بی‌گناه است، اعدام می‌کنند، حمله می‌کنند به اتوموبیل‌های مردمی که برای تفریح به پارک رفته‌اند و داغان‌شان می‌کنند و نیرویی به کمک مردم نمی‌آید، صحبت از جنگ و بستن تنگه هرمز و حمله موشکی می‌کنند، کراواتی‌ها را تهدید به دستگیری و زندان می‌نمایند، به مراسم سالروز مرگ فلان فعال سیاسی یا فلان کشته شده اعتراضات ۸۸ حمله می‌کنند، از اعزام زندانی سیاسی بیمار به بیمارستان و درمانگاه جلو می‌گیرند، رییس جمهور از همه جا که کم می‌آورد به ادیان دیگر بند می‌کند و دروغ‌ پشت دروغ تحویل می‌دهد، گرانی و تورم و قحطی هم که همه روزه به عینه قابل لمس است برای مردم تنگدست و خلاصه تا دل‌تان بخواهد خبر ناامید‌ کننده است که از صبح تا شب به خورد خلق‌الله می‌دهند

 کار دیروز و امروز و پریروز نیست. ۳۰ سال است که گرد سیاه‌روزی بر سر این ملت و کشور پاشیده‌اند، بساط آه و ناله است و نفرین، اشک چشم است و دل پردرد، و آیا ما خودمان - یعنی ما ملت - چه میزان مقصرایم در این فضایی که برای‌مان ساخته‌اند؟ به‌راستی اگر تکان‌ای اساسی به خود ندهیم ۳۰ سال دیگر نیز همین بساط خواهد بود و در بر همین پاشنه خواهد چرخید: بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش


Monday, July 9, 2012

کمی دیر شده برای یک "بله": مسول پرداخت هزینه لشکر‌کشی به خلیج فارس کیست؟

عکس تزئینی
 
حتا اگر یک گلوله‌ در خلیج فارس شلیک نشود و نهایتن جمهوری اسلامی به خواسته‌های غرب تن در دهد، آیا هزینه‌های صدها میلیارد دلاری لشکرکشی غرب، نباید از کیسه ملت ایران پرداخت شود؟

به باور من، غرب به‌ویژه ایالات متحده آمریکا، استقرار این حجم بی‌سابقه از نیروهای نظامی در این سوی دنیا را فقط به ازای "بله" حاکمان رژیم به نمایندگان آژانس هسته‌ای برای بازدید از پارچین و توقف عملیات غنی سازی اورانیوم، در هر زمان که دلبخواه جمهوری اسلامی باشد، انجام نداده است و به یقین به نظر می‌رسد تنها یک "بله" کافی نباشد برای جبران هزینه‌هایی که غرب از بابت این لشکرکشی متحمل شده و دارد می‌شود. با آمدن پایگاه شناور آمریکایی "بونس" به خلیج فارس آیا شاید کمی دیر نشده است برای فقط گفتن یک "بله"؟ 

Thursday, July 5, 2012

باز هم اتهام دست‌درازی جنسی یک دیپلمات رژیم‌جمهوری‌اسلامی: این‌بار در آلمان


این چه بیماری‌ای‌ست که بعضی از اعضای دیپلمات رژیم جمهوری اسلامی، که به اصطلاح نماینده یک ملت محسوب می‌شوند، تا پای‌شان به خارج از کشور باز می‌شود، به‌گونه‌ای بی‌شرمانه دست درازی جنسی را پیشه می‌کنند و سبب آبروریزی ایرانیان می‌شوند؟
***
  به گزارش سایت بی بی سی فارسی، دادستان فرانکفورت پیرامون این اتهام گفته است حدود ۱۰ روز پیش دختر ۱۰ ساله‌ای هنگام بازی در پارکِ جلوی خانه خودش، مورد لمس و نوازش این دیپلمات قرار گرفته و بنا به ادعای مادر این کودک، دختر ۱۰ ساله احساس کرده است که این دیپلمات قصد بوسیدن دختر را داشته است. پس از یک‌هفته که این مادر و دختر سنگالی، دوباره دیپلمات ۴۵ ساله جمهوری اسلامی (معاون سرکنسول‌گری جمهوری اسلامی در فرانکفورت) را دیده‌ و شناسایی کرده‌اند، مراتب را به پلیس اطلاع داده که او ابتدا دستگیر گردیده و هم اکنون دستگاه قضایی آلمان در حال تحقیق از وی به اتهام آزار جنسی کودکان می‌باشد
***
این دومین بار در ماه‌های اخیر است که چنین رفتارهایی از جانب نمایندگان وزارت امور خارجه رسانه‌ای می‌شود. بار اول ماجرای زیرآبی رفتن دیپلمات ایرانی در یک استخر شنای مختلط و دستمالی چند دختر در حال شنا، در برزیل بود که منجر به اخراج آن کارمند از وزارت امور خارجه گردید
***
مهمترین نشان از چنین رفتاری در درجه نخست کمبود و عقده‌های جنسی‌ست که یک نوع بیماری‌ خطرناک محسوب می‌شود، اگرچه از دیدگاه مسولان کشور این نوع رفتارها به لحاظ تفاوت فرهنگی، ناراست قلمداد نمی‌شود و در درجه دوم نبود سیستم آموزش فراگیر در دستگاه دیپلماسی رژیم جمهوری اسلامی‌ست قبل از اعزام نمایندگان به کشورهای دیگر و سوم پررویی و طلبکار بودن دستگاه دیپلماسی رژیم است که بدون هر گونه تحقیق و تفحص، سعی در ماله کشی بر رفتار ناشایست نمایندگان جمهوری اسلامی در خارج از کشور می‌کند

Tuesday, July 3, 2012

مجلسیان کاره‌ای نیستند: حرکت‌های هیجانی مجلس، همواره زیان‌بار و نابخردانه


چه زمانی که پس از تقلب در انتخابات و حوادث سپس‌تر، شعار "مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی" سر دادند و چه آنجا که پس از تصویب طرح کاهش رابطه سیاسی با بریتانیا، مدیریت حمله لباس‌شخصی‌ها را از درون مجلس و با چراغ سبز علی خامنه‌ای به سفارتخانه و باغ قلهک، هدایت کردند و چه در تازه‌ترین واکنش به تحریم نفتی اروپا، با اعلام طرح دوفوریتی بستن خلیج فارس - که پروژه‌ای نخ‌نما به شمار می‌رود، چرا که از مدت‌ها پیش فرماندهان ریز و درشت نظامی، آنرا در مقاطع مختلف ابراز کرده‌اند، مثلا قرار است با اعلام این طرح بر قیمت چهانی نفت اثر بگذارند - همواره نتیجه‌ای معکوس و زیان‌بار برای کشور و ملت داشته است و خواهد داشت

از ابتدای مطرح شدن تحریم‌ها، سران رژیم آنرا بی‌اثر و به زیان مردم کشورهای تحریم‌کننده خواندند. محمود احمدی‌نژاد قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل را ورق پاره‌هایی بیش ندانست. دستگاه دیپلماسی کشور به نمایندگی سخنگوی آن قیمت جهانی نفت را پس از تحریم‌ها ۲۵۰ دلار در هر بشکه پیش‌بینی کرد. وزیر سپاهی نفت، وضعیت فروش نفت را عادی نامید و اظهار کرد ما مشتریان بسیاری در اقصا نقاط جهان داریم و کاهشی در فروش و درآمد نفت نخواهیم داشت. رییس بانک مرکزی از ذخیره ۱۵۰ میلیارد دلاری برای اداره کشور نام برد. امامان جمعه مردم را بردبار و مقاوم تصویر کردند و سختی‌ها و تورم را ناچیز انگاشتند. خلاصه هر کس که دستی بر ثروت ملت داشت و امکان تریبونی یافت، تحریم‌ها را بی‌اثر شمرد

سوال اینست که اینک ناگهان چه شده است که همه به تکاپو افتاده‌اند، و از تحریم‌ها شکایت و زاری سرداده‌اند و برای تحریم‌کنندگان خط و نشان می‌کشند، و عاقبت آنها را به خداوند حواله می‌کنند؟ آیا مسولان کشوری که از ۶ ماه پیش می‌دانسته است اول ژوییه آغاز جزا برای حکومت اسلامی خواهد بود باید از دو روز قبل برای جلوگیری از پیامدهای تحریم، جلسه تشکیل دهند و سناریو سازی کنند؟ ظاهرا با توجه به قیمت پایین نفت، وحشت، ارکان نظام را فراگرفته و کک به تنبان آقایان افتاده است

نمایندگان مجلس هیچگاه کاره‌ای نبوده‌اند و با سبک و سیاق موجود خودکامگی حاکم بر کشور و ساختار فعلی حکومت، عروسکی بیش نیستند. این موضوع را هم خودشان می دانند چون بهتر از هر کس دیگر از چگونگی نشستن بر صندلی نمایندگی آگاه هستند و هم سایر حکومتیان که خود ترتیب دهندگان چنین نمایش‌های حکومتی هستند و هم خارجیان که چنین تهدیدات تو خالی را قبل‌تر هم دیده‌اند، پس انتظار بی‌هوده‌ایست که این حرکات بتواند معادلات سیاست‌گذاری‌های جهانی را نسبت به مسائل ایران متاثر کند. این حرکات هیجانی پیشترها، مصرف داخلی داشت که همان اثر نیز کاملا زدوده شده است و شهروندان داخل کشور نیز به ریش آنها می‌خندند