Wednesday, February 29, 2012

نتیجه‌ی تحریم تمام عیارِ انتخاباتِ جمعه: وقوع جنگ یا جلوگیری از جنگ؟

طرح از آرش مصلحی
بر خلاف آنچه رژیم جمهوری اسلامی در بوق می‌کند که ای مردم اگر در انتخابات ۱۲ اسفند شرکت نکنید به ما حمله خواهند کرد و با این ترفند تلاش می‌کند که تنور انتخابات را گرم کند و مردم را وادارد که به پای صندوق‌های رای کشانده شوند، به باور من تحریم تمام عیار انتخابات باعث خواهد شد، حکومت کاملا متوجه شود که مشروعیتی در میان مردم ندارد و دست از سر لجبازی با دنیا برخواهد داشت و در مذاکرات با غرب، به نگرانی‌های جامعه بین‌الملل پیرامون مسائل هسته‌ای، احترام گذاشته و به اجرای مفاد قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل تن خواهد داد که مهمترین پیامد آن قطع تحریم‌ها از سوی غرب بوده و وقوع جنگ منتفی می‌گردد

از سوی دیگر تحریم انتخابات نشان از آن دارد که مردم از حقوق پایمال شده خود در پیوند با تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ گذشت نکرده و به عنوان اعتراض به کم محلی حکومت به انتظارات متمدنانه مردم ایران و نیز به عنوان واکنش به سرکوبِ سه سال اخیر، هرگونه انتخاباتی که توسط این حاکمان تدارک دیده شود مورد بی‌اعتنایی مردم قرار خواهد گرفت. مردم تاکنون به این درک رسیده‌اند که اساسا این دسته از انتخابات، "انتصابات" توسط تشکیلات رهبری محسوب می‌شود و هیچ ارزشی ندارد. همچنان این بی اعتنایی از سوی مردم به علی خامنه‌ای که از مواضع سرکوبگرانه خود در برابر ملت ذره ای عقب ننشسته و به نوعی دهان کجی به مردم را پیشه کرده است، افکار عمومی جهان را نسبت به بلوغِ مدنیِ ایرانیان به احترام واخواهد داشت، بدین معنی که مردم به رغم فشار حکومت، تحت تاثیر القائات رژیم قرار نگرفته‌اند و این خود به نوعی پیروزی ملت محسوب خواهد شد
اما اگر عده‌ای از مردم وسوسه شوند و در انتخابات شرکت کنند، چون مشخص خواهد بود که حکومت به اتکای حضور مردم در پای صندوق‌های رای، ادامه برنامه‌ی هسته‌ای را با شدت بیشتری ادامه خواهد داد، این غرورِ بی اساس، جامعه جهانی را به واکنش سریع‌تر و خطرناک‌تر وادار خواهد کرد، که نتیجه آن از هم‌اکنون روشن است: هم تحریم‌ها به‌گونه‌ای گسترده‌تر ادامه خواهد یافت و هم احتمال بروز جنگ برای مقابله با رژیم جمهوری اسلامی، رو به فزونی خواهد گذارد که در این‌صورت، به‌راستی مردم نیز از آن سود نخواهند برد

Tuesday, February 28, 2012

آیا علی خامنه‌ای انتظار دارد، مهندس میرحسین موسوی او را نجات دهد؟

رژیم و عمله ظلم در آتشی که با دست خود آنرا شعله ور کرده‌اند، می‌سوزند

سایت جرس از وبسایت های وابسته به اصلاح طلبان داخل ایران خبر داد،که مدتی پیش مجتبی خامنه ای پسر رهبر ایران به دیدار آقای موسوی رفته است و از او خواسته است، کوتاه بیاید. نزدیکان آقای موسوی می گویند او در آخرین تماس تلفنی‌اش گفت، مواضعش هیچ تغییری نکرده است. این دیدار اگر صورت گرفته باشد، چه معنایی می تواند داشته باشد و بحرانی که فرزند رهبر ایران از آن سخن گفته است، دقیقا چیست؟ - به نقل از سایت بی بی سی فارسی
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/02/120227_l95_mousavi_mojtaba_vid.shtml

***

مشکلاتی که جمهوری اسلامی در شرایط فعلی با آن دست به گریبان است، بسیار عمیق تر از آن است که بتوان انتظار معجزه داشت! شیرازه‌ی امور کشور را از هم گسسته‌اند، به‌گونه‌ای که سقوط کشور به مویی بند است! در این شرایط، که تحت نابخردی‌های اعضای اتاق فکر بیت رهبری - اعم از رهبر، مجتبا، مشاوران ریز و درشت و دولت انتصابی احمدی‌نژاد - به اینجا رسیده است، به‌راستی مهندس میرحسین موسوی چگونه می‌تواند به چنین لجام گسیختگی‌ای یاری رساند؟ بحرانی که مجتبا خامنه‌ای در ملاقات با میرحسین موسوی، از آن دم زده است به کدام‌ عرصه از موارد زیرارتباط دارد؟

یک - بحران مشروعیت نظام
دو - عدم مشروعیت رهبری و ولایت فقیه
سه - روابط با غرب اعم از هسته ای و غیراتمی و احتمال بروز جنگ
چهار - چالش‌های اقتصادی
پنجم - بن‌بست سیاسی در داخل کشور
ششم - عدم کنترل بر جناح‌های قدرتمند نظامی و غیر نظامی معروف به "مافیا" که پنجه بر منابع ملی انداخته‌اند و سیستمی برای بازخواست از آنها وجود ندارد
هفتم - ناهنجاری‌های فرهنگی و اجتماعی
***
سوال اساسی‌ای که مطرح است اینست که آیا سید علی خامنه‌ای انتظار دارد با ظلمی که بر مردم، سیاستمداران، آزادی‌خواهان، روزنامه‌نگاران، دانشجویان، خانواده قربانیان، وکلا و ... روا داشته است، می‌تواند موسوی را مجبور یا قانع نماید تا او و خاندانش را از ورطه سقوط و نیستی نجات دهد؟ به باور من موسوی و کروبی حاضر نخواهند شد به بهانه‌ی نجات کشور، خامنه‌ای را نجات دهند، چراکه نجات خامنه‌ای و دربارش بهای سنگینی برای فردِ ناجی از جمله بدنامی به‌دنبال خواهد داشت! خوشبختانه آن‌گونه که از خبرها برمی‌آید موسوی نپذیرفته است با شرایطی که رهبر تعیین کرده، در زمین خامنه‌ای بازی کند و این نشان از تیزهوشی او دارد، اما به هر حال رژیم در بندی که گرفتار آمده به هر دری خواهد زد تا از این بند برهد و این تلاش، این نگرانی را بوجود می‌آورد که شرایطی فراهم شود - نه الزاما از سوی موسوی و کروبی - که به تثبیت و تحکیم دوباره دستگاه خامنه‌ای منجر گردد

Monday, February 27, 2012

شادباش به ملت بزرگ ایران: اسکارِ "جدایی نادر از سیمین" نشانه‌ی شکست سیاست های تحمیلی رژیم


اصغر فرهادی کارگردان برجسته کشورمان، با دریافت جایزه اسکار برای فیلم ارزنده‌ی "جدایی نادر از سیمین" در بخش بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان، ثابت کرد که سیاست های سینمایی رژیم، شکست خورده است! شادباش به ملت بزرگ ایران، به اصغر فرهادی عزیز و به تمامی هنرمندان و دست‌اندکارانِ تهیه و تولید فیلمِ "جدایی نادر از سیمین" به مناسبت این موفقیت کم نظیر در عرصه فرهنگ و هنر کشورمان. با توجه به اعمال محدودیت‌های بی‌شمار، طی سیاست های تحمیلی رژیم به سینمای کشورمان، براستی این فیلم، از جایگاه ویژه‌ای نسبت به سایر گیرندگان اسکار برخوردار است

Sunday, February 19, 2012

رژیم در مذاکره‌ی اتمی، فقط به‌دنبال جلوگیری از بی‌آبرویی خامنه‌ای‌ست؟


وزیر امور خارجه ایران با بیان این که ما به دنبال مکانیزمی برای برون رفت به صورت برد-برد از موضوع هسته‌ای هستیم، گفته است: "ما وضعیت طرف مقابل را درک می‌کنیم که می‌خواهد به صورت آبرومندانه از وضعیت فعلی خارج شود و آمادگی داریم تا شرایط لازم را برای خروج آبرومندانه آنها فراهم کنیم." - به نقل از سایت فارسی بی بی سی 

پاسخ اخیر به نامه‌ی اشتون مسول سیاست خارجه اتحادیه اروپا، توسط جلیلی دبیر شورای امنیت و مذاکره‌کننده هسته‌ای با غربی‌ها پس از چند ماه مقاومت در عدم ارائه نامه رسمی، بدین معنی‌ست که رژیم جمهوری اسلامی تمامی شروط غربی‌ها برای ادامه مذاکره با آنها را پذیرفته و این از مهمترین و نخستین پیروزی‌های غربی‌ها در آغاز مذاکره به‌شمار می‌رود و یکی از پیامدهای آن، شکستن قدرت چانه‌زنی طرفِ ایرانی است. با این پذیرش، به باور من برجسته‌ترین نکته‌ای که دستگاه دیپلماسی ایران به رهبری صالحی وزیر امور خارجه و تحت فشار خامنه‌ای، روی آن تاکید دارد (این نکته مهمتر از نتیجه مذاکره می‌باشد) عدم عبورِ غربی‌ها از خط قرمز رژیم است و آن حفظ آبروی خامنه‌ای به لحاظ موضعگیری‌های هسته‌ای‌اش طی ۷ سال گذشته تلفی می‌شود. (برخلاف آنچه صالحی در بالا بدان اشاره داشته است، چون آن طرفی که در فشار بیشتر است، مترصد حفظ آبروست پس از شکست!) موضع‌گیری‌های نابخردانه‌ای که پیامدش تحمیل میلیاردها دلار هزینه‌ به ملت ایران بوده است و کشور به لبه‌ی پرتگاهِ فقر، تنگدستی و بالاتر از آن به مرزِ نیستی کشانده شده است! رژیم در اینکه اصرار دارد، بُرد جمهوری اسلامی یا بهتر است بگوییم بُرد خامنه‌ای را وابنمایاند، دو هدف را دنبال می‌کند: اول جلوگیری از آبروریزی نزد عامه مردم ایران که با دستیابی به تکنولوژی هسته ای، در انتظار رسیدن به بهشت موعود هستند و دوم نشان دادنِ برحق بودنِ مواضع علی خامنه‌ای به تیم پیشین مذاکره کننده جمهوری اسلامی (تیم خاتمی - رفسنجانی). لازم به یادآوری‌ست تیم پیشین مذاکره‌کننده با غرب، توقف موقت غنی سازی اورانیوم را طی مذاکره‌ی معروف به سعدآباد، در دستورکار قرار داده و ایران را در افکار بین المللی عقل‌گرا و خردورز معرفی کرده بود. دو سوال اساسی اما مطرح است: یک - آیا غرب نیز تمایل دارد به آسانی آبروی خامنه‌ای را در این رهگذر حفظ کند یا برای پر کردن کاسه‌ی "گدایی" و "چه‌کنم" رژیم جمهوری اسلامی، امتیازات بیشتری را خواهد طلبید؟ در این صورت غرب باید بداند نتیجه‌ای که از خرید آبروی خامنه‌ای حاصل می‌شود، فشار و سرکوب بر آزادی‌خواهان داخل کشور را صد چندان خواهد کرد! دو - اگر غرب با این هدف که "خامنه‌ای باید برود!" زیر بار چنین درخواست جمهوری اسلامی نرود، آیا خامنه‌ای جام زهر را سرانجام خواهد نوشید یا سناریوی دیگری دارد در سر پرورانده می‌شود؟

Saturday, February 18, 2012

نخست رای‌ها را دزدیدند، سپس منتخب ملت را و اینک نام‌اش را

 آدرس لینک خبر مربوطه
http://www.roydadonline.com/NSite/FullStory/News/?Serv=1&Id=3753

در سایت "رویداد" عکسی و خبری رسانه‌ای شده با عنوان "اسامی اصولگرایان حامی میرحسین موسوی!" که حرف و حدیث بسیار بدنبال داشته و به یقین همین حرف و حدیث‌ها ادامه نیز خواهد داشت. جریان از این قرار است که این سایت در خبری ادعا کرده است که عده‌ای از نامزدهای انتخاباتی اصول‌گرای دوره آینده مجلس شورای اسلامی، که قرار است در انتخابات ۱۲ اسفند امسال با سایرین به رقابت بپردازند، در پوستر تبلیغاتیِ خود تحت ستادی با عنوان "ستاد اصولگرایان حامی میرحسین موسوی" اعلام کرده‌اند که ما طرفدار میرحسین موسوی هستیم! چنانچه خبر جعلی نباشد و چنین ادعایی از سوی این گروه واقعیت داشته باشد، این آقایان باید پاسخِ پرسشی مهم، را بدهند: اگر شما براستی طرفدار میرحسین موسوی هستید، مهندس موسوی راضی به برگزاری این انتخابات نیست و آنرا با توجه به تقلبی که در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ صورت گرفت، یک انتخابات تشریفاتی می‌داند که در آن رای و نظر مردم اهمیت و اعتباری ندارد. از سوی دیگر چگونه است که در این یکسال که او و همسرش در حصر به سر می‌برند، هیچ احوالی از میرحسین  و خانواده‌اش نگرفته‌اید، اما اینک با وقاحت هرچه تمام تر دارید از نام و موقعیت‌اش سواستفاده می‌کنید؟

این بازی‌ها برای مردم کاملا شناخته شده است و هوشمندانه در هیچ رای گیری که دست‌اندکاران‌اش حاکمان فعلی جمهوری اسلامی باشند شرکت نخواهند کرد! شگفتا که اصول گرایان همان‌هایی هستند که تحت فرمانِ علی خامنه‌ای، سال ۸۸ رای مردم را دزدیدند، سال ۸۹ موسوی را به حبس بردند که رای‌ها متعلق به او بود و امسال یعنی سال ۹۰ نام میرحسین را بر پیشانی دکان خود نصب کرده اند! لازم به توضیح است که خبر بالا در بالاترین لینک شده و در زیر آن، یکی از کاربران عزیز، کامنتی گذاشته که چون زیبا بود و تاثیرگذار، آنرا با اندکی تغییر، به عنوان تیتر این نگاشته، انتخاب کردم: نخست رای‌ها را دزدیدند، سپس منتخب ملت را و اینک نام‌اش را 

Thursday, February 16, 2012

خودی‌ها قربانیانِ نهاییِ خامنه‌ای‌ها: دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد


اژه ای سخنگوی قوه قضاییه و دادستان کل کشور، اخیرا اعلام کرد، برای سعید مرتضوی در رابطه با کشتار و شکنجه در کهریزک، قرار منع تعقیب صادر شده است. در شرایط حاضر این خبر چندان غیر مترقبه نیست، چون علی خامنه‌ای هنوز نیازمند مشورت‌های اوست برای استمرار اختناق، سانسور و سرکوب و چه کسی باتجربه‌تر و خبره‌تر از مرتضوی که پیشینه‌ای بس برجسته در این‌گونه امور دارد

تاریخ اما ثابت کرده است که دیکتاتورها، در آخرین لحظات عمر سیاسی خود، برای فرار از اتهام، پاسخگویی در دادگاه و محکومیت، از میانِ "خودی‌"ها یعنی همان سرسپردگان و وفادارانِ به خود، کسانی‌را که چهره‌های منفورتری در جامعه و در میان مردم از خود به‌جای گذارده‌اند، را قربانی خود و خودخواهیِ خود خواهند نمود

 در میان کسانی‌که در سال‌های حکومت خامنه‌ای، بیشترین نقش را در سرکوب دگراندیشان داشته‌اند و همواره به عنوان عاملان درجه نخست اوامر رهبری در دستگیری، بازجویی، شکنجه و حبس و تبعید آزادیخواهان و اذیت و آزار بستگانِ آنها، در خط مقدم خود را نمایانده‌اند، یکی سعید مرتضوی‌ست و دیگری حسین شریعتمداری


به باور من این دو و کسان دیگری از همین جنس، با دست خامنه‌ای و اطرافیان او در بیت، سرِ خود را در راه خامنه‌ای‌ها از دست خواهند داد، اما قربانی کردنِ "خودی‌"ها هنگامی آغاز خواهد شد که دیکتاتور، انتظار دارد با تلاش مذبوحانه‌ بتواند تضمینی برای بقای بی چون و چرای خود بوجود آورد (آن هنگام دیگر خیلی دیر شده است!) ولی به رغم چنین تلاشی، مردم ستم‌های آمران اصلی را فراموش نخواهند کرد و هرآن این احتمال قوت می‌گیرد که خودِ او به‌دستِ مردم گرفتار آید! افق این اتفاق بسیار شفاف است: دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد! آذرک 

 

Wednesday, February 15, 2012

آیا حضور نظامیان در خیابان‌ها، نشانه‌ی قدرت علی خامنه‌ای‌ست یا ترسِ او؟


 با این فرض دائمی که می‌توان تا پایان عمر با حضور نیروهای نظامی در صحنه و خیابان قدرت‌نمایی کرد و بر مردم حکومت نمود به باور من پندار باطلی‌ست

یک - حضور نظامیان در خیابان‌ها دارای هزینه‌های مالی - که از هزینه‌های ملموس به‌شمار می‌رود - هنگفتی‌ست و با توجه به شرایط اقتصادی وحشتناک کشور، این هزینه‌ها را باید از دهان مردم گرفت تا بتوان خرج نظامی‌گری را پرداخت کرد

دو - حضور نظامیان در خیابان ها دارای هزینه‌های غیرملموس به مراتب بیشتر از هزینه‌های مادی نیز است. در درجه نخست به تدریج این سوال در ذهن نظامیان نقش می بندد که حکومت برای استمرار سرکوب مردم از آنها مایه می‌گذارد و کثافتکاری‌های خود را پشت سر آنها پنهان نموده‌اند که سببِ بی‌آبرویی آنها جلوی سر و همسر و در و همسایه می‌شود و در درجه دوم حضور نظامیان باعث ریزش ترس مردم می‌شود

سه - در قرن بست و یکم در هیچ کجای دنیا، حکومت نظامی نمی‌تواند پایدار باقی بماند. در کشور ما نظامیان بدون هیچ ابایی در تمامی عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... حضور دارند و این بسیار خطرناک می‌نماید در جایی که در تمامی کشورها نظامیان از محبوب ترین چهره‌ها هستند در کشور ما تبدیل شده‌اند به منفورترین‌ها! در این برخورد فرسایشی، با توجه به سایر عوامل دلسرد کننده و معترض‌ساز، که حاکم بر فضای کشور است و راه حلی هم برای برطرف کردن آن دیده نمی‌شود، آیا بازنده نهایی رژیم است یا مردم
***
بنابراین سوال اساسی اینست که آیا حضور نظامیان و شبه نظامیان در خیابان‌ها، نشانه‌ی قدرت علی خامنه‌ای‌ و هرم قدرت است یا گویای زبونی و ترس آنها از مردم؟ 

Tuesday, February 14, 2012

نتیجه‌ی ۱۰ گانه‌ای که از روز ۲۵ بهمن می‌توان گرفت


یک - رژیم از سایه خود هم می‌ترسد و هر آن احتمال می‌دهد کله‌پا شود. سوال اینست که در این روزگار، چه مدت یک حکومت می‌تواند با تکیه بر نیروهای سرکوبگر، استمرار یابد؟
دو - مردم به‌ویژه جوانان و دانشجویان مترصد فرصتی هستند تا قدرت خود را به حاکمان بنمایانند و نیز آمادگی به‌هم پیوستن را دارا می‌باشند
سه - نیروهای نظامی غیر وابسته به ایدئولوژی حاکمان، سر در گم هستند و "باری به هر جهت" در خیابان ها ظاهر می‌شوند
چهار - رژیم همچنان در محاسبات خود قادر نیست از نیروهای جنبش مردمی، برآورد دقیقی داشته باشد
پنج - تزلزل تصمیم گیران در پیوند با مسائل امنیتی به خوبی مشهود است. بستن زودهنگام مترو که باعث ترافیک سنگین می‌شود یکی از دلایل بر این مدعاست
شش - دستگاه تبلیغات رژیم، اعتماد عامه مردم به خود را از دست داده است
هفت - پرده‌های موجود میان رهبری رژیم و مخالفان در داخل کشور از طیف‌های گوناگون، به‌گونه‌ای کامل، برافتاده و کسی حرمتی و تقدسی برای علی خامنه‌ای و دربار او قائل نیست
هشت - شجاعت مردم در نافرمانی مدنی به‌خوبی آشکار است و نمایش قدرت نظامی در خیابان‌ها، دیگر کسی را نمی‌ترساند
نه - ریزش در "خودی"‌ها روز به روز مشهودتر است و رژیم قادر به حفظ وفاداران به خود نیست
ده - سران مخالفان در داخل کشور و اوپوزیسیون در خارج می‌توانند امیدوار باشند که در فرصت‌های دیگر، می‌توان لرزه‌های بیشتری بر اندام حکومت انداخت  

تصمیم‌گیران، "هِر" را از "بِر" تشخیص نمی‌دهند


فرصتی و فراغتی فراهم شده تا به نکته‌ای بپردازم که ریشه در تاریخ و فرهنگ تشکیلات اداری و سازمانی دارد. مثلی است معروف که می‌گوید «طرف، "هِر" را از "بِر" تشخیص نمی‌دهد». بسیاری اوقات مثلی را که شنیده‌ایم، در جای خود و درست به‌کار می‌بریم اما به‌راستی نمی‌دانیم از کجا آمده است. این مثل از مهمترین مثل‌هایی‌ست که کاربردش در اطراف‌مان - چه در دنیای مجازی و چه در دنیای واقعی - خیلی کاربرد دارد و همه روزه برای‌مان عینیت می‌یابد!

صدای «هِر» برای طلبیدن و خواندن گوسفندان است و صدای «بِر» با لهجه و آهنگ مخصوصی که فقط یک شبان از آن آگاه‌ است، و برای دور کردن و به‌جلو راندن گوسفندان به کار می‌برد.

این مثل به کسی اتلاق می‌شود که بر مسندی تکیه زده که صلاحیتِ نشستن بر آن صندلی را ندارد و تصمیماتی اتخاذ می‌کند که جهل و نادانی و نگرش ضعیف او را نشان می‌دهد. به یقین در یک نظام شایسته‌سالار، تصمیمات از سرِ جهل و بی بصیرتی اتخاذ نمی‌شود. گاهی نیز تصمیم‌گیرنده، ممکنست بصیرتِ لازم را داشته باشد اما از سر خودشیرینی و پاچه‌خواری به‌جای کلاه، سر می‌آورد، اما نتیجه یکسان است، چرا که خود را در معرضِ عموم، جاهل می‌نمایاند بطوری‌که شهرت می‌یابد که وی حتی دو کلمه ساده « هِر» و « بِر» را که شبان آن‌ها را می‌شناسد، از هم تمیز نمی‌دهد: امروزه بیش از هر زمان‌دیگر در اطراف خود مسولان و تصمیم‌گیرانی را می‌بینیم که به واقع "هِر" را از "بِر" تشخیص نمی‌دهند!

روز ۲۵ بهمن، حکم "دل" است


پارسال بهمن ماه بود که مطلبی نگاشتم با همین تیتر اما تفاوتی داشت که اشاره شده بود به ۱۴ بهمن. اما بچه‌ها! امسال، روز ۲۵ بهمن واقعا حکم "دل" است. هم روز عشاق است هم روز اعتراض. هر کسی دل‌اش برای کشور و مردم می‌تپد وعاشق تغییراتِ بزرگ، باید همت کند. سرنوشت مُلک و ملت نیاز به یک هم‌دلیِ قُرص و محکم، عشق پابرجا و یک تحرک همدلانه دارد. در شرایطی که رژیم زیر فشار است و نفس‌هایش به شماره افتاده، دل‌هایمان را باهم یکی کنیم تا کار یکسره شود: الان که این مطلب را می‌خوانید، بعضی‌هاتان در دل به من می خندید و پاره‌ای نیز بدون رودربایستی مرا به خوش‌بینی متهم می‌کنید، اما اگر نجنبیم و این فرصت‌ها را از دست دهیم، کسانی - نه اینها که هستند - بر ما حکومت خواهند راند که ما را دل به آنها سپردن سخت است و شاید ناممکن

Thursday, February 9, 2012

در شعارهای روز ۲۵ بهمن، «انزجار از روسیه» فراموش نشود


با توجه به موضعگیری‌های اخیر روسیه در بحث قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل پیرامون مسائل سوریه از یکسو و نیز پشتیبانی دائمی‌اش از رژیم حاکم بر جمهوری اسلامی از سوی دیگر، در شعارهای روز ۲۵ بهمن، «روسیه» فراموش نشود! باید با یک تیر دو نشان بزنیم: ما در روز‌های مهم از جمله ۲۵ بهمن باید با پشتیبانی از ملت زجرکشیده سوریه و نیز با حضور پرشور خود در اعتراض به خودکامگی، انزجارمان را از روسیه نیز - که نقشی برجسته در استمرار ظلم به هر دو ملت ایفا می‌کند - با صدای بلند فریاد کنیم

Wednesday, February 8, 2012

در آستانه سقوط اسد، جُفتک‌پرانی و گربه‌رقصانیِ سید حسن نصرالله برای سید علی خامنه‌ای؟


 سه رویداد پیرامونِ یک موضوع، به فاصله‌ی دو سه روز بسیار تامل ‌برانگیز است
اول - حرف‌های اخیر خامنه‌ای در آخرین نماز جمعه مبنی بر کمک به حزب‌الله در جنگ‌های ۳۳ روزه و ۲۲ روزه به فارسی و هم به عربی
دوم -  گفتگوی مفصل رجانیوز با حسن شیخ السلامی قائم‌مقام پیشین وزارت امور خارجه و دبیرکل دبیرخانه کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه فلسطین در مجلس شورای اسلامی که در آن از چگونگی به قدرت رسیدن نصرالله توسط خامنه‌ای و دست بوسی نصرالله در ملاقات با خامنه‌ای، به تفصیل صحبت شده است
سوم - خبری‌ست به نقل از محافظ سید حسن نصرالله که رسانه‌ای شده و این نگارنده، آنرا در سایت "برای عدالت" دیده، بدین مضمون که: اگر خامنه‌ای امر کند، سر نصرالله را می‌آورم
*** 
از این سه رویداد بالا بوهایی استشمام می‌شود که می‌توان آنرا به معادلات تازه منطقه نسبت داد. آیا اطرافِ علی خامنه‌ای را دارند خالی می‌کنند؟ در یک درگیری احتمالی جمهوری اسلامی با غرب و اسراییل، آنهایی را که علی خامنه‌ای، روی‌اشان حساب ویژه‌ای باز کرده بود، آیا دارند از اطراف جمهوری اسلامی دور می‌کنند؟ سرنوشت رفاقتِ سه یار جانیِ جمهوری اسلامی در منطقه، مشتمل بر حماس، بشار اسد و سید حسن نصرالله، به کجا ختم خواهد شد؟
***
الف - آشتی فتح با حماس که در روزهای اخیر، با انتخاب محمود عباس به عنوان رهبر موقت این ائتلاف، در شیرین‌ترین روزهای ماه عسل خود به‌سر می‌برد، تا حدی وضعیت یار شماره یک را مشخص کرده است
ب - حتا با وجود پشتیبانی روسیه از اسد، و ادامه کشتار مردم سوریه از سوی ارتش و شاید نیروهای خارجی اعزامی به سوریه، به نظر می‌رسد غرب دست روی دست نخواهد گذاشت و به باور من، سقوط قریب‌الوقوع بشار اسد، سرنوشت این دومین یار جمهوری اسلامی را نیز تا حدی شفاف می‌نماید
ج - در آستانه سقوط اسد، اما سرنوشت این سومین همراهِ رژیم جمهوری اسلامی، یعنی حزب‌الله لبنان که رهبر یا دبیرکل آن سید حسن نصرالله، در پرده‌ای از ابهام بود، تا ماجرا‌های سه‌گانه بالا که به مثابه نور افکنی‌ست بر این تاریکی، پیش آمد! به نظر چنین می‌رسد که نصرالله هم دارد از زنجیره‌ی دوستان خارج می‌شود (چگونگی آن، پرسشی‌ست که بزودی پاسخ‌اش پیدا خواهد شد). اگر چنین باشد، نشانی از جفتک‌پرانی و گربه‌رقصانیِ نصرالله در برابر پدر خوانده دارد که یا کفگیر رژیم جمهوری اسلامی به ته دیگ خورده و مواجب سید دیر شده و یا از ما بهتران، درهای بهشت دیگری را پیشِ روی او گشوده‌اند! آنچه که واضح است به گمان من، حرف و حدیث‌های اخیر، سیگنال و پالس‌هایی‌ را در بردارد که خامنه‌ای دارد برای او می‌فرستد: ای یارو! ما بودیم که تو را به اینجا رساندیم، و الان که موقع بهره برداری‌ست حواست به ما نیست! و سوال پایانی این نگاشته: با قطع این سه بازوی نظامیِ جمهوری اسلامی، آیا مرگ رژیم نزدیک‌تر می‌نماید؟

Tuesday, February 7, 2012

غلامعلی حداد عادل: از پادویی رییس دفتر فرح پهلوی تا پادویی مجتبی خامنه‌ای

عکس دست راست حداد عادل را در فروشگاه های لندن در حال خرید سوغاتی و عکس دست چپ گفتگوی وی را با مبارک نشان می‌دهد

غلامعلی حداد عادل که قرار است سر لیست چند گروه اصول‌گرا در انتخابات اسفندماه جاری باشد، تجربه بس گرانبهایی در پاچه‌خواری و نزدیکی به راس قدرت دارد. او که روزگاری به سبب نزدیکی‌اش به سید حسین نصر رییس دفتر فرح پهلوی، از پادوهای آن دفتر در قبل از انقلاب به‌شمار می‌رفت، چنانچه انقلاب ۵۷ رخ نمی‌نمود، کارش به احتمال زیاد به ریاست همان دفتر هم می رسید. پس از انقلاب و به ویژه پس از خلافت علی خامنه‌ای، به بیت رهبری آنقدر نزدیک شد، که مجتبی خامنه‌ای، از پدرش خواست تا به خواستگاری دختر حداد رود. در پی نزدیکی غلامعلی حداد عادل به دستگاه رهبری، کارش چنان رونق گرفت که هم رییس بی‌دست و پای مجلس شد و هم به عنوان سفیر ویژه‌ی خامنه‌ای به گشت و گذار و خرید و زیارت در دور دنیا پرداخت و از آن جمله هنگامی بود که به نزد حسنی مبارک شتافت تا شاید بتواند نظرش را برای گشایش سفارتخانه ایران در قاهره جلب کند

در سایت‌هایی دیده شد که حداد عادل طی یکی دوروزه اخیر در سخنرانی‌‌ای - از بولتن محرمانه درز کرده - به مخالفان علی خامنه‌ای شدیدا تاخته و کار را به جایی رسانده است، که خمینی را رهبری «زودباور» و «نشسته» توصیف کرده و اطرافیان او را افرادی آلوده ذکر نموده است (این غلامعلی دارد اینطور القا می کند که افرادی مانند مهدی کروبی، میرحسین موسوی، محمد خاتمی و ... همین افراد آلوده بوده‌اند). این بدین مفهوم است که دهساله‌ی اول انقلاب و نیز دوران ۸ ساله‌ی ریاست جمهوری خاتمی که دولتمردان از همان قماش اطرافیان خمینی بوده‌اند را مشتی افراد ناپاک اداره می‌کرده‌اند. از سوی دیگر به اقدام هاشمی رفسنجانی در برگزیدن علی خامنه‌ای به رهبری جمهوری اسلامی اشاره نموده و محاسبه‌کاری او را مبنی براینکه هاشمی می‌خواسته با این گزینش، از کنار خامنه‌ای به ثروت و قدرت برسد را، اشتباه خوانده (مصداق بوی کباب و داغ کردن خر) و بنابراین با این سخن دوران ۸ ساله‌ی ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی را نیز هوا کرده است

او که اینک به غیر از شغل پدر زنی مجتبی خامنه‌ای، ملیجک خود خامنه‌ای نیز محسوب می‌شود، با به عرش اعلا بردن خامنه‌ای در حد امام معصوم و پیغمبر خدا، مترصد آنست تا خود را به آستانه ریاست جمهوری از داخل مجلس - که طرحی جدید محسوب می‌شود و نوکری تمام عیار بیت رهبری را در پی دارد - برساند: خلاصه او متخصص پادویی عمله قدرت است

Saturday, February 4, 2012

علی خامنه‌ای، حکومت ۲۳ساله و۱۰خطای بزرگ: ۲۵بهمن، سرآغاز آزادی


وقایعی هستند که بی‌شک می‌توانند تاریخ یک کشور را تغییر دهند مانند ۲۵ بهمن و نیز رخدادهایی هستند که چهره‌های تاریخی را به کریه‌المنظریِ برگشت‌ناپذیری مبدل می‌سازند! علی خامنه‌ای یکی از آنهاست که طی دوران ۲۳ ساله حکومت‌اش رفته رفته از خود چهره‌ای بروز داده، که با هیچ بزکی قابل ترمیم نخواهد بود. بدون تردید هر یک از اشتباهاتی که او در این دوران مرتکب شده است، هرکدام به تنهایی می‌تواند تاثیر شگفت‌آوری در ایجاد نفرت در مردم داشته باشد

یک - عدم برخورد با آمران و عاملان قتل‌های زنجیره‌ای و ماست‌مالی کردن پرونده جنایتکاران
دو - عدم رسیدگی به ماجرای قتل زهرا کاظمی و دستور قتل‌ و ترور دگراندیشان مقیم خارج از کشور
سه - واداشتن سعید مرتضوی به بستن فله‌ای روزنامه‌ها و دستگیری فله‌ای روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان
چهار - ایجاد محدودیت برای آیت‌الله منتظری، حصر خانگی و فشار بر یاران و همراهان آن مرحوم
پنج - عدم برخورد قاطع با آمران و عاملان حمله به کوی دانشگاه در دو نوبت قبل و بعد از انتخابات ۸۸
شش - دخالت مستقیم در موضوع هسته‌ای که منجر به صدور قطعنامه‌های متعدد از سوی شورای امنیت سازمان ملل شد و نهایتا فقر و فلاکت را بر مملکت حاکم نمود و کار را به جایی کشاند که هر آن امکان حمله نظامی به کشور را فراهم نموده است
هفت - دخالت و همراهی در تقلب در انتخابات ۸۸ و پشتیبانی صریح و بدون چون و چرا از احمدی‌نژاد که عملکرد ۴ ساله نخستین دوره ریاست جمهوری‌اش، اظهر من الشمس بود
هشت - جلوگیری از رسیدگی به پرونده دزدی خیابان فاطمی و اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی
نه - همدستی با فرزندش مجتبا در جهت حمله به مردم در اعتراضات پس از انتخابات ۸۸ و تشویق نیروهای نظامی، شبه نظامی و لباس شخصی در سرکوب، شکنجه، تجاوز، قتل و بازداشت‌های فله‌ای آزادیخواهان، روزنامه‌نگاران، وکلا، سیاستمداران و دانشجویان
ده - تبریک زود‌هنگام و عجولانه به احمدی‌نژاد قبل از روشن شدن نتایج انتخابات، شاخ و شانه کشیدن برای مردم در نماز جمعه‌‌ی معروف و دستور حصر و زندانی کردن میر حسین موسوی و مهدی کروبی و فشار بر خانواده‌های ایشان از بهمن سال ۸۹ تا کنون


***
اگر فرض می‌کردیم که خامنه‌ای در انجام موارد بالا هیچ اطلاعی و دستی نداشته و مقصر نبوده، شاید - تاکید روی شاید - او با تقاضای بخشش و امر به محاکمه علنی و واقعی و مجازات تمامی آمران و عاملان هر کدام از موارد ده گانه ذکر شده و اعلام برکناری خود از قدرت و سپردن آن بدست خردمندان و خوش‌نامان، می‌توانست راهی بجوید تا توسط مردم بخشوده شود و تا پایان عمر به عنوان یک شهروند عادی، در آرامش بسر برد، اما این فرضِ نگارنده، فرضی‌ست محال. پس او خود باید در دادگاه ملت بابتِ تک تکِ خطاهای خود و سهیم بودن در خطای زیردستان‌اش که با سکوت او همراه بوده است، محاکمه شود و تقاص پس دهد. همانگونه در ابتدا نیز اشاره شد، روزهای مهمی وجود دارند که نشان از همبستگی و همدلی دارد. به چنین روزهایی که نزدیک می‌شویم، خودکامه، رنگ چهره را می‌بازد. یکی از این روزها، روز ۲۵ بهمن است که برگزاری هر چه باشکوه‌تر آن به‌گونه‌ای دادگاه ملت را به نمایش می‌گذارد و تو گویی مردم با حضور خود، قصد محاکمه خودکامه را دارند: بیاییم ۲۵ بهمن را به سرآغاز آزادی مبدل کنیم

Friday, February 3, 2012

اعتراف دیر هنگامِ قاضی‌القضات رژیم: جمهوری اسلامی، حاکمیتی ضد حقوق بشر


صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه رژیم در اعترافی صریح، پیوستن به اعلامیه حقوق بشر را اشتباه جمهوری اسلامی، برشمرد و مساله‌ای را که سال‌ها بود آزادیخواهان ایران برای افشای آن ـ ضد بشر بودن این رژیم - گلوی خود را پاره می‌کردند و سعی در برملا سازی آن داشتند، خیلی راحت به جامعه جهانی اعلام کرد. این نخستین بار است که یک رژیم از نوع دیکتاتوری، به شفافیت، ضدیت خود را با حقوق بشر، در معرض افکار عمومی بین المللی قرار داد. همواره بوده‌اند، خودکامه‌هایی در چهل پنجاه سال اخیر در گوشه و کنار دنیا که حقوق بشر را در کشورشان جدی نمی‌گرفتند و رعایت نمی کردند اما اینقدر بیشرمانه آنرا عیان نمی‌کردند و تلاش‌شان همواره این بود که این ضدیت به رسانه‌های جهانی کشانده نشود. اگر چه بزودی ممکنست همین آقای لاریجانی بیاید و بگوید، حرفش را درست منعکس نکرده‌اند، یا بد برداشت کرده‌اند، یا صحبت‌های اورا که مفهوم ناقصی از موضوع را به خواننده القا می‌کند، رسانه‌ای کرده‌اند (بهانه هایی که مسولان بلندپایه جمهوری اسلامی همواره برای تکذیب گفته‌هایشان مطرح می‌نمایند) می کند، اما چون همه ما می‌دانیم و بارها ضدیت با حقوق بشر را در زمان تصدی وی در پست قاضی‌القضاتی جمهوری اسلامی هم به عینه دیده‌ایم و تجربه کرده‌ایم، لذا برای شگفت‌آورترین مرتبه، حرف راست و درستی را از او شنیده‌ایم. شاهد مدعای ضدیت حقوق بشری رژیم را می‌توان دراعدام‌های فله‌ای، قتل و شکنجه و تجاوز در مورد معترضان به تقلب در انتخابات، زندانی نمودن و حصر مقامات پیشین بدون رعایت موازین قانونی، به حصر کشیدن رهبران جنبش مردم بدون محاکمه و صدور حکم، دستور حمله به کوی دانشگاه، ترور مخالفان و صدها مورد دیگر بشماریم که ذکر همه آنها مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود. به همین لحاظ، پیشنهاد می‌گردد، با توجه به صراحت کلام این بالاترین مسول قضایی کشور و انطباق آن با عملکردش، در این زمینه، مدال شجاعت و راستگویی به او اهدا شود: اعتراف دیر هنگامِ قاضی‌القضات رژیم: جمهوری اسلامی، حاکمیتی ضد حقوق بشر  

Wednesday, February 1, 2012

خرِغربی‌ها دارد از پُل می‌گذرد: زندانی سیاسی آزاد باید گردد


آنچه که با مرور رخدادهای دو هفته اخیر می‌توان نتیجه گرفت، اینست که به نظر می‌رسد، علی خامنه‌ای به ۴ شرط غربی‌ها را که از طریق وزیر امور خارجه ترکیه به مقامات ایرانی ابلاغ شده بود، تن در داده است. چهار شرط کدام ها بودند

یک - دست برداشتن از شیطنت‌های ایران در سوریه در جهت پشتیبانی از بشار اسد: تاکید خامنه‌ای بر اصلاحات در سوریه نشانه‌های رویکرد تازه جمهوری اسلامی به مسائل سوریه است
دو - عدم جانب‌داری از نوری المالکی نخست وزیر عراق در رابطه با اختلافاتی که با الهاشمی معاون رییس جمهور، بوجود آمده بود: سکوت رسانه‌ای و عدم پی گیری نخست‌وزیرعراق شاهد این مدعاست
سه - خودداری از تهدید ناوگان نظامی غربی‌ها در خلیج فارس و تنگه هرمز: ناگهان لاف‌های جنگ‌طلبانه سپاه و ارتش متوقف شد
چهار - شفاف‌سازی در زمینه مسائل هسته‌ای و بازگشت بدون هرگونه پیش‌شرط به میز مذاکرات: دعوت از بازرسان آژانس گویای نخستین گام‌های رژیم در این عرصه است
خر غربی‌ها یا از پل گذشته یا دارد می‌گذرد
***

باید از مراجع بین‌المللی سوال کرد که چگونه است که آنجا که منافع خود را در پیوند با مسائل بین‌المللی و منطقه‌ای در خطر می‌بینید، به تکاپو می افتید و با هر تدبیری خطر را دفع می‌کنید اما هنگامی که پای منافع ملت‌ها در میان است، کمتر ظاهر می‌شوید و حداکثر به یک بیانیه کم مایه اکتفا می‌کنید. همگان آگاهند که مردم در ایران تحت چه فشارهایی از سوی حکومت قرار دارد و همگان شاهدند که پس از انتخابات سال ۸۸ چه بر سر این ملت رفته است. ای دوستان! لطفا سوال‌های زیر را به ملت ایران پاسخ دهید

آیا تجاوز و شکنجه زندانیان سیاسی را از یاد برده‌اید؟
آیا حصر حدودا یکساله رهبران جنبش را فقط به جرم شرکت در انتخابات و اعتراض به تقلب در انتخابات فراموش کرده اید؟
آیا به یاد ندارید که چه تعداد روزنامه‌نگار، وکیل، سیاستمدار، دانشجو، فعال اجتماعی و ... در زندان‌های خوفناک رژیم جمهوری اسلامی بسر می‌برند؟
آیا به شعارهای خود در روند اجرای کامل حقوق بشر از جمله آزادی زندانیان سیاسی، باز کردن فضای سیاسی و اجتماعی، آزادی نشر اطلاعات و بیان چقدر پای‌بند هستید؟
آیا زمان آن نرسیده است گام‌های موثری برداشته شود تا حکومت ایران  وادار گردد، سرکوب نیروهای مترقی و آزادیخواه را متوقف کند؟
دوستان آزادیخواه در سرتاسر جهان! از حکومت‌های خود بخواهید تا رژیم ایران را تحت فشار قرار دهد و از ظلم و ستم به مردمانش دست بردارد. ای حکومت‌های غربی! کاری نکنید که مقدار آبرویی که به تازگی و قطره قطره در پیشگاه ملت ایران کسب کرده‌اید، را یک‌جا از دست بدهید. مردم جهان بدانند که مهمترین دغدغه سیاسی-اجتماعی فعلی مردم فهیم و آزادیخواه ایران، زندانیان سیاسی هستند: زندانی سیاسی آزاد باید گردد