Tuesday, May 31, 2011

چند تصویر و فیلم: بوسه دولتمردان بر دستان شاه و شیخ

 منبعی نیافتم که راجع به تاریخچه بوسیدن دست رهبران - چه شاه و چه شیخ - توسط مجریان حکومتی، اطلاعات جامع، روشنگرانه و موثقی ارائه کند. بی‌شک این نوع بوسه‌ها که هدف این نوشتار کوتاه است، از گونه شاگرد و استادی، مرید و مرادی و فرزند و مادر/پدری نیست و نبوده، و نیز بدرستی مشخص نیست این عمل - که در جوامع پیشرفته و دموکراتیک اساسا مرسوم نیست و ظاهرا قباحت نیز دارد - در تاریخ کشورمان آیا از سر احترام و عشق بوجود آمده یا از سر پاچه‌خواری و ماندگاری بیشتر بر سریر قدرت و یا بالاخره از ترس و زبونی و نبود نظام شایسته سالاری،  بهر حال آنچه که مسلم است در کشورهایی که دیکتاتور بر آن حکم می‌راند، اصولا این عمل به‌چشم می‌خورد: اما آیا ریشه در تاریخ‌مان دارد یا گره فرهنگی است، نیاز به یک کار تحقیقاتی مفصل دارد. بهر‌حال چند عکس و یک فیلم یوتیوبی را انتخاب کرده‌ام که به آشکار بوسیدن دستان محمد رضا شاه، خمینی و خامنه‌ای را توسط نظامیان و غیر‌نظامیان اعم از وزرا و سفرا و ... نشان می‌دهد. نکته جالب اینست که طی جستجو برای یافتن مستندات، هیچ عکسی از بوسیده شدن دست رضا شاه نیافتم و بر من معلوم نشد که آیا او این عمل را دوست نمی‌داشته واجازه‌ بوسیدن دستش را به کسی نمی‌داده یا اگر در محافل خصوصی‌تر این کارانجام می‌شده، به گونه‌ای تصویری ثبت نشده است 

بوسه احمدی‌نژاد بر دستان خامنه‌ای هنگام مراسم تحلیف نهمین دوره ریاست جمهوری 
بوسه رجایی بر دستان خمینی هنگام مراسم تحلیف ریاست جمهوری
بوسه بنی‌صدر بر دستان خمینی
بوسه هویدا بر دستان محمد رضا شاه
آدرس فیلم در یوتیوب

Monday, May 30, 2011

تصاویر حماسی تسخیر زندان اوین توسط مردم در۱۳۵۷: آیا اینبار اوین را بر سردیکتاتور خراب خواهیم کرد؟


 ای دیکتاتور بترس از خشم ملت که هنگام شعله‌ور شدن، حتا می‌تواند درهای بزرگترین شکنجه‌گاه‌هایی، همچون اوین و باستیل را به‌آسانی بگشاید. دو عکس اول از سه تصویر زیر، یاد‌آور شور انقلابی مردم بپا‌خاسته ایران است در سال ۱۳۵۷که به باور من دیری نخواهد پایید این صحنه‌ها دوباره تکرار خواهد شد و عزیزان ملت که دربند جنایتکاران هستند، همچون زید‌آبادی‌ها و نسرین ستوده‌ها را یکی پس از دیگری بر دوش و در آغوش مردم آزاد خواهیم کرد. در صورت تصرف دوباره اوین، باید نگذاریم که آنرا به‌عنوان یک زندان جدید برای نسل‌های آینده بازسازی کنند، همانگونه که نشانی از زندان باستیل پس از انقلاب فرانسه باقی نماند. همگان آگاهند، باستیل زندان بزرگی بود در پاریس که بسیاری از مخالفان دولت و سلطنت در آن زندانی بودند. این زندان با یورش مردم در ۱۴ ژوییه (جون) ۱۷۸۹ سقوط کرد. مردم خشمگین و انقلابی، باستیل را به آتش کشیدند (تصویر سوم) و برای همیشه آن را از بین بردند، آنچنان که امروزه از آن، تنها میدان بزرگی به نشانه پیروزی باقی است. براستی سوال اینست که چرا اوین پس از تصرف در سال ۱۳۵۷ توسط مردم، به عنوان زندان ادامه حیات داد، اما زندان باستیل با همه عظمتش دیگر وجود ندارد؟
 ای دیکتاتور! ما ملت، اینبار زندان اوین را بر سرت خراب خواهیم کرد

 فتح زندان اوین - ۱۳۵۷ شمسی
 تصرف زندان اوین و آزاد کردن زندانیان سیاسی - ۱۳۵۷ شمسی
صحنه‌ای از تصرف و به آتش‌ کشیدن زندان باستیل توسط انقلابیون فرانسه - ۱۷۸۹ میلادی

Saturday, May 28, 2011

ما می‌گیم خر نمی‌خوایم، پالون خر عوض می‌شه: اصل، رفتن خامنه‌ای است

گمان این بود که با برکناری مشایی و بقایی، قصد اینست که احمدی‌نژاد را از مهلکه‌ای که پیش آمده، در بدهند، اما در حال حاضر به‌نظر می‌رسد که عده‌ای نیز تلاش‌هایشان را بر این محور استوار کرده‌اند که با برکناری احمدی‌نژاد، خامنه‌ای را تبرئه و خلاص کنند از چاهی که خود کنده و در حال سقوط در آن است. بارها گفتید و نوشتیم که دست رهبر به خون آلوده است و تحت هیچ شرایطی بلوایی که از سوی او براه افتاد در وادی و عرصه بخشش و عفو نمی‌گنجد حتا آنجا که لازم بود به‌رغم میل باطنی، به سید محمد خاتمی نیز انتقادها و ایراداتی گرفته شد، هنگامی که وی از عفو طرفین دعوا گفتگویی به میان آورد و در همین راستا دوستان و یاران، حرفهای او را بر نتافتند و در پاره‌ای موارد نیز ترشرویی کردند، اگرچه مشخص بود او نیت خیر دارد برای بسامان رساندن وضعیت آنانکه در حبس هستند و خانواده‌هاشان که در مضیقه. اما چند سوال مطرح است که بهتر است علی خامنه‌ای خود پاسخ آنان را به عرض ملت رساند، شاید در چگونگی برکناری‌اش از منبر قدرت تسهیلاتی بوجود آید

یکم - چرا قبل از روشن شدن نتیجه آرای انتخابات دهم و اعلام آن از سوی شورای نگهبان که رویه  قانونی بود،  شما با دستپاچگی و خارج از رویه پیروزی احمدی‌نژاد را اعلام کردید؟
دوم - چرا به جای یافتن راه حلی مسالمت‌آمیز برای مشکل پدیدار شده، آمدی و در نماز جمعه معروف، تهدید به کشتن و زبان بریدن کردی؟
سوم - تو که راه براه بلد هستی حکم حکومتی صادر کنی، چرا پس از آگاهی از شکنجه، تجاوز و قتل در بازداشتگاه‌ها و زندان‌ها، قاطعانه دستور محاکمه آمران وعاملان را صادر نکردی و از کنار این مهم باری بهر جهت گذر نمودی؟
چهارم - چرا بجای جلوگیری از توهین‌های رییس جمهور متقلب، به ملت، حرکت مردم و مطالبات ملت را کاریکاتور انقلاب سال ۵۷ قلمداد کردی؟
پنجم - چرا از برگزاری دادگاه‌های فله‌ای معروف به دادگاه‌های استالینی، جلو نگرفتی، و به دستگیر شدگان لقب فتنه‌گر دادی؟
ششم - چرا روز بروز دایره فشارها را بر میرحسین موسوی و مهدی کروبی تنگ‌تر کردی و اجازه دادی تا اوباشان‌ات، آنچه که لایق خودت بود را بگونه‌ای توهین‌آمیز بر این عزیزان روا دارند؟
هفتم - در پس ذهنت چه می‌گذست آنجا که ازچگونگی اداره کشور توسط عده‌ای رمال و کف‌بین خبر داشتی، تجاهل کردی و افشاگری رقبای انتخاباتی را دروغ دانستی، و نیز با «بی‌بصیرت» خواندن آنها، به آنها توهین کردی؟ 
هشتم - شما طی ۲۰ سال خلافت، در بسیاری موارد به دانشجویان ظلم  و ستم غریبی را روا داشتی، اما در دو مقطع یکی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و دیگری۲۵ خرداد ۱۳۸۸ چنان بلایی بر سر آنان آوردی که تاریخ این دو لکه ننگ را هرگز نانوشته نخواهد گذاشت. در هر دو مورد از قضا میزان محکومیت ستمدیدگان از مقدار محکومیت ستم‌کردگان، به مراتب بیشتر و شدید‌تر تعیین گردید و در این پیوند شگفت‌آور آنکه چگونه لب فرو بستی و گوش‌هایت تظلم خواهی آنها را نشنید؟
نهم - سوال اساسی این است که آقای خامنه‌ای! یکبار هم که شده در لباس یک رهبر نه یک ترسو ظاهر شده و پاسخ دهید که میرحسین موسوی و مهدی کروبی به چه اتهامی و در کدام دادگاه و طی چه حکمی مجرم شناخته شدند و چگونه شد که به حبس افتادند؟
دهم - آقای سید علی خامنه‌ای! آیا پس از این مدت هنوز صدای اعتراض و «نه» ملت را نشنیده‌اید؟ اگر چنین است، لازم است که آن تن علیل و آن مغز معیوب را هر چه زودتر به حکیم‌باشی بیت نشان دهید، شاید نسخه‌ای داد، تا به خود آیید

***
قربانی کردن مشایی و بقایی و چند مهره درجه چندم، شاید برای کسانی که قصد تسویه حساب با احمدی‌نژاد را داشته‌اند، خوشنود کننده باشد، اما برای مردم با رنج‌هایی که برده‌اند و زجر‌هایی که کشیده‌اند، کافی نیست. ملت این‌را خوب می‌داند که احمدی‌نژاد پیروز انتخابات ۸۸ نبود و با پشتیبانی جناح خاصی از حکومت به سرکردگی بیت رهبری و شخص خامنه‌ای، سر از صندوق‌های رای در‌آورد، بنابراین پستی را که اشغال کرد غصبی است و هرچه زودتر باید شرش کم شود. از سوی دیگر به لحاظ تجربه ۳۲ ساله، ملت این یکی را نیز خوب می‌داند که تمامی بدبختی‌ها و مصیبت‌هایی که مردم با آن دست‌بگریبان‌اند، در آشپزخانه ولایت مطلقه فقیه پخت می‌شود، چرا که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی و طبق روایات و احادیثی که نقل می‌کنند، ولی امر مسلمین حتا بر جان و ناموس مردم حق دارد. از سوی دیگر، ولی فقیه خود را پاسخگو به هیچ کس نمی‌داند، لذا هر چپاولی که انجام دهد، هر قتلی که دستور آنرا صادر ‌کند، هر حکم حکومتی که حق را به ناحق بدل ‌کند، برایش توجیه شرعی می‌آورند و او را در مصونیت آهنین که توسط عده‌ای نظامی و شبه نظامی بوجود آمده، حفظ و حراست می‌کنند. بسیار روشن است که در چنین نظامی، دست رهبر باز است تا از ثروت مردم خاصه‌خرجی کند و نوچه‌هایی  را - چه در داخل و چه در سطح منطقه - در کنار خود فراهم آورد تا در هر زمانی که لازم شد، از او با چنگ و دندان دفاع کنند، تا نگذارند بند ناف به بیت پاره شود. بهرحال این قانون اساسی جواب نمی‌دهد و نظامی که  ولایت مطلقه دارد جز دیکتاتوری، استبداد، خودکامگی ... پیامد دیگری برای ملت به ارمغان نخواهد آورد، و نهایتا خامنه‌ای و جهموری اسلامی است که باید برود تا ملت به نیکبختی برسد، بنابراین همان شعار قدیمی تداعی می‌شود که می‌گوید: «ما می‌گیم خر نمی‌خوایم، پالون خر عوض می‌شه»! نکته آخر اینکه حواسمان باشد به درگیری‌های تصنعی در میان خودشان که حتا ممکنست به خون و خونریزی نیز بینجامد. نباید به آنها زیاد دل‌ خوش کنیم و دل ببندیم که ممکنست نوعی انحراف افکار عمومی از اصل ماجرا یعنی مبارزه با رژیم باشد 

Thursday, May 26, 2011

محسن رضایی یک نوکر‌منش و پاچه‌خوار حرفه‌ای و از کوتوله‌ترین وابسته‌های سیاسی رژیم است

محسن رضایی در ۵ خرداد ۱۳۹۰ در اظهاراتی میرحسین موسوی و مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز را «نوکر و حمال» آمریکا خواند. رضایی گفته که «در جریان غائله ۲۵ بهمن ماه٬ من تنها کسی بودم که شفاف اعلام کردم اقدامات گروه‌های مخالف دولت و دو کاندیدای دیگر انتخابات به واقع نوکری و حمالی آمریکایی‌ها بود.»
با بررسی روند شرکت رضایی در انتخابات و اتفاقات پس از آن، می‌توان تغییر مواضع او را نسبت به مردم و سایر نامزدهای انتخابات، به حساب شخصیت متزلزل او گذاشت و میزان پاچه‌خواری او را نسبت به خامنه‌ای به‌آسانی درک کرد:
  
در ابتدای مناظره‌ای که بین میر حسین موسوی و محسن رضایی در شب ۱۴ خرداد، انجام شد، رضایی چنین می‌گوید: «... من فکر مي کنم ملت ايران رابطه من با جناب آقاي ميرحسين موسوي را کاملا مي شناسد ما دو دوست قديمي هستيم که از دوران امام با همديگر بوده و در صحنه هاي خيلي زياد با هم شرکت داشته ايم.» وي همچنین گفت : «ايشان (ميرحسين موسوي ) در زمان نخست وزيري مثل يک بسيجي به جبهه ها مي آمد و ما با هم رابطه خوبي تا امروز داشته ايم.»
او که تنها چهره اصولگرایان بود که همراه با محمود احمدی نژاد به رقابت با دو نامزد اصلاح‌طلب انتخابات یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی پرداخت، پس از اعلام نتایج انتخابات و پیروزی محمود احمدی نژاد، شکایت خود در این خصوص را رسما به شورای نگهبان ارائه کرد. او در آن هنگام به صورت رسمی مدعی "تقلب" در انتخابات شد و وعده داد «با تمام توان و قاطعانه» از حقوق ملت ایران دفاع خواهد کرد.
 پس از آنکه علی خامنه‌ای، در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ با تایید مجدد نتایج انتخابات و تهدید معترضان، خواستار پایان دادن به اعتراضات شد و شورای نگهبان قانون اساسی نیز نتایج انتخابات را تایید کرد، محسن رضایی از پیگیری شکایت خود منصرف شد.


برای اینکه میزان باور او به تقلب را فهمید دو اظهار نظری است که اعضای ستاد انتخابات او بیان کردند
۱ - داود دانش جعفری، رئیس ستاد انتخاباتی محسن رضایی در جلسه‌ای که نمایندگان نامزدهای انتخابات با علی خامنه‌ای، چند روز پس از برگزاری انتخابات داشتند، به صراحت خامنه‌ای و نهادهای تحت امر او مانند شورای نگهبان و سپاه را به دخالت در فرآیند انتخابات به نفع احمدی‌نژاد متهم کرد. وی با اشاره به سخنرانی خامنه‌ای در جریان سفر به کردستان، یک ماه پیش از برگزاری انتخابات، گفت که رهبر جمهوری اسلامی در آن سخنرانی به صراحت از احمدی‌نژاد حمایت کرده است.
۲ - امیدوار رضایی، برادر محسن رضایی و از نمایندگان مجلس هم پس از بازشماری تعدادی از آرا توسط مسئولان اجرایی و نظارتی انتخابات گفت که «۷۰ تا ۸۰ درصد آرا با یک نوع خودکار و با یک خط مشترک به نفع یک کاندیدای خاص به صندوق‌ها ریخته شده است.»
اما با وجود تمام این اعتراضات، محسن رضایی اعلام کرد که برای «حفظ مصالح نظام و کشور، در راستای احترام به قانون و تبعیت از فرمایشات مقام معظم رهبری» از شکایت به نتیجه انتخابات انصراف می‌دهد و با دولت محمود احمدی‌نژاد همکاری خواهد کرد.

***
 

چه اتفاقی افتاده است که به‌رغم فاش شدن عملیات خریداری ۹ میلیون رای توسط احمدی‌نژاد و همدستان او پیش از انتخابات (  گفتگوهای داغ نمایندگان مجلس در روزهای اخیر)، و صراحت اعضای ستاد انتخاباتی او در حتمی بودن تقلب در اجرای انتخابات، او از وعده خود مبنی بر دفاع قاطعانه از حقوق ملت عقب‌نشینی می‌کند و تحکیم صندلی رهبر را در اولویت نخست قرار می‌دهد و از سوی دیگر ایستادگی سرافرازانه میرحسین موسوی و مهدی کروبی را در برابر زورگویی‌های خامنه‌ای، «نوکری آمریکا» می‌نامد. او با عملکردی که در ۲ سال اخیر از خود نشان داده ( نتیجه عملکرد او را از میزان استقبال اخیر مردم مشهد از سخنرانی او - به تعداد ۱۱ نفر - می‌توان فهمید.) به باور من از کوتوله‌ترین وابسته‌های سیاسی رژیم است و نه تنها در راستای منافع مردم گامی بر‌نداشته که از نوکر صفت‌ترین آدمهای دستگاه رهبری جمهوری اسلامی نیز به‌شمار می‌رود، چه زمانی که هاشمی در اوج قدرت بود، و رضایی بمانند نوچه او همواره چاکر‌منشانه در پی حفظ منافع او - در عین حال منافع خودش - بود و چه  سپس‌تر که پای‌بوسی و پاچه‌خواری آستان بیت رهبری را سرلوحه امور خود قرار داد. آیا غیر از این است که منافع محسن رضایی با منافع خامنه‌ای و بیت او که از چپاول ثروت ملت حاصل می‌شود، بهم تنیده است؟

Wednesday, May 25, 2011

اگر حادثه روز سه‌شنبه پالایشگاه آبادان در نیروگاه اتمی بوشهر رخ دهد، چه مصیبتی گریبان ملت را خواهد گرفت؟

نخست با نگاهی گذرا به حادثه چرنویل و پیامد‌های آن می‌توان ابعاد فاجعه را لمس کرد:
حادثه اتمی چرنوبیل بدترین حادثه اتمی غیرنظامی تاریخ جهان است، که در رآکتور شماره ۴ نیروگاه چرنوبیل اکراین در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ اتفاق افتاد.
تعداد زیادی از کارکنان تأسیسات در عرض چند ساعت نشانه‌های دریافت تشعشع رادیو اکتیو را نشان دادند. پس از انفجار ابتدا محیط اطراف تاسیسات به امواج رادیواکتیو آلوده گشت و بعد به تدریج ابرهای آلوده به نواحی دورتر سرکشیدند و بارش باران سبب شد که بخش‌های وسیعی از اروپا به مواد رادیواکتیو آلوده شود. در اثر انفجار در راکتور بلوک چهار تاسیسات اتمی چرنوبیل، مواد رادیواکتیو برای ساختن حدود ۱۰۰ بمب اتمی آزاد شدند. اگرچه در آن سال مقامات اتحاد شوروی سابق، پخش هر گونه خبری را در مورد این فاجعه به شدت ممنوع ساختند، اما در مقایسه جوامع بشری، فاجعه چرنوبیل وحشتناک‌ترین فاجعه تکنولوژیک انسانی در تمام تاریخ به شمار می‌آید در اثر فاجعه چرنوبیل قریب به ۵ میلیون نفر آسیب دیدند، حدود ۵ هزار مرکز مسکونی در جمهوری روسیه سفید، اوکراین و فدراسیون روسیه با ذرات رادیو اکتیو آلوده شدند. از میان آنها، ۲۲۱۸ شهر و روستا با جمعیت حدود ۲/۴ میلیون نفر در محدوده اوکراین قرار داشتند، فاجعه چرنوبیل جمعیت کشورهای مذکور را تحت الشعاع قرار داد. غیر از اوکراین، جمهوری روسیه سفید و فدراسیون روسیه، کشورهای فنلاند، سوئد، نروژ، لهستان، بریتانیای کبیر و برخی کشورهای دیگر نیز از اثرات فاجعه مصون نماندند. با وجود گذشت سال ها از اين حادثه وحشتناك اما هنوز آثاري از مواد راديو اكتيو و جهش هاي ژنتيكي در مردم منطقه مشاهده مي شود. در این میان می‌توان به ناقص شدن نوزادان در دو دهه اخیر، از قبیل بی دست و پا متولد شدن اشاره کرد. از پانصد هزار نفری که با حادثه چرنوبیل مبارزه کردند، بیست هزار نفر مرده اند و دویست هزار نفر هم رسما از کار افتاده اعلام شده اند و کسانی هم زنده ماندند از بیماری های درد‌آور و سرطان های ناشی از دریافت تشعشعات اتمی رنج می‌برند: با نگاهی به ویکی پدیای فارسی
و اما در فوکوشیما چه گذشت؟ در تاریخ ۱۱ مارس ۲۰۱۱، در پی زلزله ۹ ریشتری و سونامی و در اثر از کار افتادن ماشین‌آلات نیروگاه هسته‌ای شماره ۱ فوکوشیما یکی از پس دیگری، نشت مواد رادیو اکتیو به وقوع پیوست. هنوز بطور دقیق از میزان خسارت‌های وارد شده اطلاعات موثقی در دست نیست، اما آنچه که مسلم است میلیونها نفر در اثر این حادثه کشته و زخمی و بی‌خانمان شدند. 

***

با توجه به غیر شفاف بودن عملکرد حکومت جمهوری اسلامی در زمینه هسته‌ای و نیز غیر پاسخگو بودنشان در برابر ارگان‌های نظارتی بین‌المللی (آژانس بین المللی انرژی اتمی در گزارش تازه ای می گوید که اطلاعات تازه ای دریافت کرده است که مدعی کار مخفیانه در ایران بر اجزای یک برنامه تسلیحات اتمی است.) و از سوی دیگر با توجه به گمانه زنی‌هایی که پیرامون بی‌کیفیت بودن قطعات بکاررفته و بعضا از دور خارج بودن تکنولوژی مورد استفاده، در نیروگاه بوشهر وجود دارد، لذا با اتفاقی که به عمد یا در اثر حادثه در پالایشگاه آبادان رخ داد، این نگرانی را بیش از پیش در اذهان پدید آورده که این حکومت چگونه قادر خواهد بود امنیت نیروگاه را حفظ و جان صدها هزار هموطن‌مان را حفظ کند؟
آیا تاسیس چنین نیروگاهی که به زعم کارشناسان خبره از آنچنان دیوار امنیتی- نرم‌افزاری ضعیفی برخوردار است که با حملات ویروسی بسیار آسیب‌پذیر می نماید، چنانکه دیدیم ماه‌ها راه‌اندازی آن را همین حملات ویروسی به تاخیر انداخت، از چنان اولویتی برخوردار است، که با وجود این تعداد قطعنامه‌های تحریم توسط شورای امنیت، کشور را به مرز ورشکستگی رسانیم؟
آیا سیاست‌های اتمی علی خامنه‌ای و دولت منتصب او نهایتا سبب نخواهند شد که روزی به همین زودی‌ها در برابر قدرت‌های بزرگ، سر تعظیم فرود آوریم و از آنچه که دولت خاتمی و تیم مذاکره کننده‌اش - که در آنزمان به عنوان یک دست‌آورد مهم قلمداد می‌شد - به آن دست یافته بودند، عقب‌نشینی شرمگنانه‌ای به‌وقوع بپیوندد؟
بهر حال رخداد پالایشگاه آبادان از این منظر بسیار برجسته و با اهمیت می‌نماید که از حوادث فاجعه‌آمیزی که در مراکز مهم صنعتی کشور – مثل همانی که روز سه‌شنبه در مهمترین پالایشگاه کشور - رخ داده ونیز در آینده احتمال وقوع‌شان می‌رود، باید درس بگیریم و در عملکردمان نسبت به مسولیت‌پذیری‌مان در برابر ملت رنجدیده و بزرگوارمان تجدید نظر کنیم و از فاجعه انسانی ملی و منطقه‌ای و احیانا بین‌المللی پیشگیری کنیم!

Sunday, May 22, 2011

از امروز خرداد است: از خرداد تا خرداد:«نه» بزرگ به خامنه‌ای


خرداد، ماه بزرگی است، که امروز نخستین روز آن است. تا کنون دوبار در دو مقطع از تاریخ، ملت «نه» خود را به صورت محترمانه درهمین ماه به علی خامنه‌ای ابلاغ کرده است: دوم خرداد ۱۳۷۶و بیست و دوم خرداد ۱۳۸۸ در جریان انتخابات ریاست جمهوری دوره‌های هفتم و دهم. اول بار در سال ۷۴ بود. ناطق نوری خود را برای زورآزمایی با محمد خاتمی آماده کرده بود و از آن مهمتر قول‌هایی بود که علی خامنه‌ای برای پشتیبانی از او به او داده بود اما غافل از آنکه ابراز علاقه و تمایل از سوی خامنه‌ای به هر نامزد انتخاباتی، مرگ سیاسی او را در پی خواهد داشت. و همه دیدیم آنچه را که بر سر ناطق آمد

اما بار دوم فرق می‌کرد. در فاصله دو خرداد، «اتاق فکر»ی در بیت رهبری درست شده بود و در کنار آن نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی کار خود را بهتر از گذشته یاد گرفته بودند، و خلاصه همه در آماده‌باش کامل بسر می‌بردند، تا مبادا خارج از سناریوهای طراحی شده قدمی از قدم بردارند. اما از این سو یعنی در جبهه موسوی، مردم در تدارک نمایشی بودند که تاریخ به‌خود ندیده بود. خیابان‌ها سبز بود و لباس‌ها سبز بود و ادارات سبز بود و هنرمندان سبز بودند و سبز نشانه همدلی و اتحاد شده بود. هر چه به روز موعود نزدیکتر می‌شدیم هر دو سوی این کارزار - که قرار بود نمادی از دموکراسی را به نمایش گذارند - به این یقین رسیده بودند که این بار نیز پیروز میدان نامزد مورد اعتماد و تمایل سید علی خامنه‌ای یعنی محمود احمدی نژاد نیست، چرا که از یکسو احمدی‌نژاد طی چهار سال دوره اول تصدی پست ریاست جمهوری، نه تنها نتوانسته بود به قول‌های انتخاباتی خود جامه عمل بپوشاند، که آنچه را پیشینیان او رشته بودند همه را پنبه کرده بود و از همه برجسته‌تر آنکه همه متفق‌القول بودند که احمدی‌نژاد یک دروغگوی بزرگ است و چهار سال است که دارد مدام در همه زمینه‌ها دروغ به خورد همه می‌دهد و از سوی دیگر کسی دارد از او حمایت می‌کند که خود مورد نفرت مردم است. اطلاعات تجزیه و تحلیل شده مراکز تخصصی تماما نشان از آن داشت که رییس جمهور دوره دهم میر حسین موسوی خواهد بود و این پیروزی با اختلاف فاحش از احمدی‌نژاد بدست خواهد آمد

اتاق فکر رهبری که از مدتها قبل آماده بود تا با همراهی ارگان‌های امنیتی و نظامی هر آنچه را که خارج از تمایل رهبراست، با واکنشی سریع در نطفه خفه کند و قواعد بازی را بهم زند، از دو شب قبل از روز انتخابات دست به تحرکاتی زد که با اعتراض جناح موسوی روبرو شد. موسوی تمایل به‌دیدار با خامنه‌ای داشت اما خامنه‌ای مثل آبی شده و در زمین فرورفته بود. خامنه‌ای خود را از نظر دور نگه‌می‌داشت چرا که اولا مجتبی خواهان چنین امری بود و دوم اینکه هیچ دلیل قانع‌کننده و موجهی نداشت چرا که نیروهای امنیتی و نظامی تماما با فرمان خودش مشغول توطئه‌چینی بودند. علی خامنه‌ای می‌ترسید و نگران بود که این دومین «نه» ملت به او، دیگر هیچ حیثیتی برای او و برای پسرش مجتبی - که او را آماده جانشینی خودش می‌دید -  باقی نخواهد گذاشت، غافل از اینکه رفتارهای او پس از برملا شدن تقلب در انتخابات باعث گردید که میزان تنفر ملت از او و خاندانش صد ‌چندان گشته،  همانگونه که دیدیم، این نفرت در شعارها خود را به رخ کشید! بقیه ماجرا را همه می‌دانیم. پیامدهای سناریویی که اتاق رهبر برای ملت رقم زد، بسیار سنگین بود: هزاران کشته، زخمی، مورد تجاوز قرار گرفته، زندانی، تبعیدی و ... اما ملت را همبسته‌تر از گذشته و آبدیده‌تر نمود، که در آینده نزدیک حکومت چوب همین اتحاد و پختگی را چنان خواهد چشید که سرفصل تازه‌ای در تاریخ ایران پدید خواهد آورد

***

آری خرداد، ماه ملت است. خرداد، ماهی است که ملت دو «نه» بزرگ تحویل علی خامنه‌ای داده است. خرداد، نشان از تنفر ملت از رهبر دارد. خرداد ماه سبز است: در این خرداد نیز «نه» ما به دیکتاتور ادامه خواهد یافت

Saturday, May 21, 2011

ناصر حجازی اسطوره‌ای که در میان ماست: بیاییم پیام او را سرلوحه قرار دهیم

من آدم اهل ورزش و پیگیری خبرهای ورزشی نیستم، مگر آنجا که بحث‌های تیم ملی در همه رشته‌ها و رویدادهایی مثل المپیک و بازی‌های فوتبال مهم از جمله از نوع جام جهانی و جام اروپا و ... آن مطرح باشد. اما اسطوره‌های ورزش کشور را خوب می‌شناسم بویژه آنجا که حق‌طلبی و آزادی‌خواهی نیز چاشنی شود

به باور من حجازی را می‌توان در کنار تختی در یک گروه قرار داد. هردو صرفنظر از عملکرد ورزشی‌شان - که می‌توان بسیار در موردش نوشت - از جنس دیگری هستند. هردو صدای مردمشان شدند. هردو با خفقان کنار نیامدند. هردو مورد احترام دوست و دشمن بودند و هردو عاشق مردم و عاشق وطن‌شان

اما ویژگی بارز ناصرخان ما از این منظر می‌تواند اهمیت داشته باشد که او متعلق به هیچ دسته سیاسی نبوده و نیست و  و متعلق به همه است. اگر صدایی بلند ‌کرده نه برای خود و در جهت حفظ منافع گروه خاصی، که برای زجری و مصیبتی است که می‌بیند مردمش و جامعه‌اش دست‌ بگریبان آن هستند

او ایستاده است و درس ایستادگی را به رغم دست‌بگریبانی‌اش با بیماری سختش به ما یاد‌آوری کرده و می‌کند. دیدیم و شنیدیم که در هیچ دوره‌ای از زندگی، سرخم نکرد و شرافتمندانه زیست و همین پیامی است از او که باید با گوش جان، شنوای آن باشیم و سرلوحه قرار دهیم: ایستادگی و مقاومت. بی‌شمار به عیادتش میرویم، حتا اگر شرایط پذیرا شدنمان را نداشته باشد. حضور ما حتا دورادور در کنارش دلگرمی‌ای است برای خودش و خانواده‌اش. آرزوی سلامتی و قدرت برخاستن از بستر بیماری را برایش داریم

با زرنگی دارند، همه بدبختی‌های مردم وکشور را به گردن رحیم‌مشایی و چند رمال می‌اندازند تا احمدی‌نژاد را تبرئه کنند


چندی است با سرک کشیدن به خبر‌ها و تفسیر‌ها در سایت‌های وابسته به حکومت و دقت در آنها، مشاهده می‌شود که دائم گفتگو از اینست که احمدی‌نژاد آدم پاک و مدیری تواناست و یکی دو نفر در کنار او هستند که دارند دولت را به انحراف می‌کشانند و از این دست حرف و حدیث‌ها که بنظرم رسیده، سناریوی تازه‌ای در دست اجراست تا احمدی‌نژاد را از تمامی کثافت‌کاری‌ها و ورشکستگی‌ها مبرا و تبرئه کنند و در عوض همه مصیبت‌های مردم و کشور را بیندازند گردن شخص دیگری به‌نام اسفندیار رحیم‌مشایی و همکاران رمال او. تنها نکته‌ای که برایم هنوز روشن نیست این‌ است که آیا خود رحیم مشایی و احمدی‌نژاد از محتوای سناریو خبر دارند و در حال نقش بازی کردن می‌باشند یا اینکه در راه تطهیر احمدی‌نژاد، این قربانی بی‌خبر از همه جا را که بیشتر از سایرین دم چک بوده و نقاط ضعف‌هایی هم داشته، مناسب‌تر تشخیص داده‌اند؟ اما آنچه که مسلم است این سناریو برای مردم هشیار که همه بدبختی‌ها و سیه‌روزی‌ها را به اشتراک از چشم علی خامنه‌ای و اتاق فکرش و احمدی‌نژاد و تیمش باهم می‌دانند کاربردی ندارد و حکومت هم به این امر کاملا واقف است واگر بپذیریم که این سناریو - بیش و کم - می‌تواند درست باشد،  بی تردید روی صحبت و سخن و هدف این سناریو، «خودی‌ها» و «عوام» می‌باشند و از آن جمله بویژه نظامیان و شبه‌نظامیان، چرا که کم‌کم آنها هستند که این سوال در ذهنشان پدیدار می‌شود که احمدی‌نژاد، آن رییس جمهوری نبود که به خاطرش خونها ریختیم و به فرمانش در برابر مردم ایستادیم؟ و یا این رییس جمهور با این کارنامه مردودی در همه ابعاد، آنی نیست که رهبر، خود را سپر بلایش کرد و حیثیت خود را به پایش گذاشت؟ و ناگهان بی‌بصیرتی رهبر و بی‌عرضگی رییس‌جمهور می‌شود نخستین دغدغه در ذهن و کلنجار رفتن دایم با آنها، واما روی دیگر سکه اینست که اندک‌اندک‌ مقایسه احمدی‌نژاد با سایر نامزدها و مظلوم واقع شدن آنها و ضرب و شتم شده‌ها و کشته شده ها و زندانیان مانند یک فیلم سینمایی در مغز مرور می‌شود و ذهن را قلقلک می‌دهد و...و این از منظر حکومت، مهمترین خطری است که در شرایط موجود داخلی و بین‌المللی و وضعیت بحرانی و آشوب‌زده منطقه می‌تواند حکومت را مورد تهدید جدی قرار دهد که چنانچه بحران دیگری به جدیت بحران‌ ماه‌های پس از انتخابات در کشور پیش آید - که ابدا دور از ذهن نیست - نافرمانی نظامیان و همراه شدن‌شان با مردم یحتمل می‌نماید. البته از این نکته نیز نباید غافل شد که تعدادی از نظامیان و شبه‌نظامیان رده بالا، به لحاظ دست‌اندر کار بودن در چپاول ملت، عین خیالشان نیست و دغدغه اشاره شده را هرگز ندارند و نخواهند داشت. باهم مروری می‌کنیم بر نکاتی که در لابلای خبر‌ها می‌شود دید

شماره ۱ - «...به عبارت ديگر، از آنجا كه جريان انحرافي و شخص آقاي مشايي به شدت قدرت‌طلب است، در حقيقت با رويكرد ورود به مباحث اعتقادي به دنبال آن است كه از جايگاه آقاي احمدي‌نژاد براي رسيدن به قدرت در انتخابات مجلس نهم و سپس رياست جمهوري يازدهم بهره برد؛ در حالي كه ترديد نداريم اعتقادات مشايي انحرافي است و از احمدي‌نژاد فقط به عنوان يك سپر استفاده مي كند تا از طريق او به اهدافش برسد...» سایت تابناک - گفتگوی خبرگزاری فارس با رسایی نماینده تندرو حامی احمدی‌نژاد

شماره ۲ - «... مصباح‌يزدي ادامه داد:‌ هدف اين تفكر انحرافي آن است كه در آينده اين تصور القا شود كه تمام فعاليت‌ها، طرح‌ها و خدمات‌ انجام‌شده در اين چند سال از جانب يك نفر منحرف بوده و او بزرگ‌ترين استراتژيست عالم است و هر كاري كه انجام داده‌ايم از او الهام گرفته‌ايم و بنابراين او بايد رئيس‌جمهور آينده شود و كشور را اداره كند....» سایت رجانیوز- دیدار مصباح یزدی با رحیم‌صفوی و جمعی از فرماندهان سپاه

شماره ۳ - «...معاون امور قواي دبيرخانه مجمع تشخيص مصحلت نظام با بيان اينكه بيش از ديگران از مقامات ارشد دولت براي كنترل و به حاشيه راندن جريان انحرافي انتظار است، اظهار داشت: سخنان اخير رئيس‌جمهور در گفت‌وگوي تلويزيوني بارقه‌هاي اميد خوبي را براي شفاف‌تر شدن رويكرد دولت در كنار زدن جريان انحرافي نشان داد، اما بايد گفتار شفاف و اميدبخش رئيس‌جمهور در مصاحبه اخير تلويزيوني در قالب رفتارها و عملكردهاي مسئولان دولت مشاهده شود» فارس نیوز - گفت‌وگوی خبرگزاری فارس با طلايي‌نيك معاون امور قواي دبيرخانه مجمع تشخيص مصحلت نظام

در کنار سه نقل قول بالا، می‌توان مطالب مشابهی نیز در جوان‌آنلاین وابسته به سپاه، نشریه یالثارات وابسته به انصار حزب‌الله و کیهان شریعتمداری در روزهایی که گذشت، یافت که همگی نوک حمله‌شان مشایی است و او را سر منشا همه گرفتاری‌ها می‌دانند نه احمدی‌نژاد و خامنه‌ای را 


Friday, May 20, 2011

لیست بیش از۵۰ شاهکار(!) عجیب احمدی‌نژاد به عنوان رییس جمهوراز سال ۱۳۸۴ تا کنون


شاهکار‌های احمدی‌نژاد طی تصدی پست ریاست‌جمهوری ایران از سال ۱۳۸۴ خیلی زیاد است و اگر بخواهیم از سر حوصله آنها را ردیف کنیم تعدادشان سر به فلک می‌زند. اما لیست زیر چون خیلی با عجله تهیه شده حتما دارای کسری‌هایی است و فقط حدود ۵۰ ردیف از شاهکارهایش در آن گنجانده شده است که در پاره‌ای حالت‌ها بیش از یک مورد در یک ردیف گنجانده شده است. چنانچه مواردی هست که از قلم افتاده، دوستان اشاره کنند تا برای ثبت در تاریخ به این لیست اضافه شود

شماره ۱ - دستگیری ملوانان انگلیسی در آب‌های جنوب کشور و خریدن کت و شلوار برای آنها و آزاد کردن‌شان پس از تهدید انگلیس و بدرقه آنها طی مراسمی باشکوه از ترس و زبونی
شماره ۲ - انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی به لحاظ پاسخگو نبودن رییس جمهور در برابر بی‌برنامگی‌ها و ناکارآمدی‌های خودش
شماره ۳ - تعطیلی فله‌ای روزنامه‌های منتقد و مستقل و دستور دستگیری و ممنوع‌القلم کردن روزنامه‌نگاران و گماردن رفقای خود بر مسند سردبیری روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های خودی و نیز داشتن رکورد در توقیف کتاب‌ها و فیلم‌هایی که قبلا مجوز انتشار و ساخت آنها توسط همان سازمان‌های توقیف‌کننده صادر شده بود
شماره ۴ - شرکت در انواع و اقسام مراسم سینه‌زنی و نوحه‌خوانی جهت اخذ بیشترین تاییدها از سوی تمامی مقامات مملکتی اعم از لشکری و کشوری
شماره ۵ - طرح هاله نور هنگام ملاقات با جوادی آملی در قم و آماده سازی اذهان «عوام» و «خودی‌ها» دربه‌عهده گرفتن نقش شعیب بن صالح و نهایتا هماهنگی در طراحی و تکثیر سی‌دی ظهور
شماره ۶ - تایید مدرک تقلبی دکترای مرحوم کردان و تهدید نمایندگان مجلس مبنی بر افشای قلابی بودن مدارک تحصیلی اکثر آنها
شماره ۷ - داشتن رکورد در بیشترین صدور محموله‌های نظامی به خارج از کشور و نیز دارا بودن رکورد در کشف و توقیف شدن همان محموله‌ها در مسیر یا در مقصد
شماره ۸ -  انجام مصاحبه بی سابقه با خانم خبرنگار بی‌حجاب اسپانیایی در داخل کاخ ریاست جمهوری و زدن لبخند ملیح به او هنگام بی‌حجابی او، بطوریکه برای پیشینیان او حتا رد شدن از کنار زن بی‌حجاب حرام و ارتداد محسوب می‌شد
شماره ۹ - زدن بوسه بر دست خامنه‌ای در مراسم تنفیذ دوره نهم ریاست جمهوری و شانه‌بوسی او در دور بعدی انتخابات و بازی کردن نقش بهترین نوکر رهبر و نیز داشتن لقب اولین رییس جمهور ایران که توانسته بود تایید خامنه‌ای را قبل از اظهار نظر نهایی شورای نگهبان مبنی بر پیروزی در انتخابات، بگیرد
شماره ۱۰ - خس و خاشاک شمردن میلیون‌ها تن از مخالفان خود، در گردهمایی دو سه هزار نفری از لباس شخصی‌ها 
شماره ۱۱ - عزل غیر مترقبه وزرای بی‌خبر از همه جا در داخل (اژه‌ای) و در ماموریت خارج از کشور (متکی) و با خبر شدن اولی از طریق معاون خود و دومی در میانه جلسه و بوسیله رییس جمهور کشورسنگال
شماره ۱۲ - وقت کشی و طولانی کردن سخنرانی خود بر سر قبر خمینی در مراسم سالگرد او در خرداد ۸۹ جهت جلوگیری از سخنرانی سید حسن خمینی
شماره ۱۳ -  تقسیم گونی گونی سیب‌زمینی و مواد غذایی  وارداتی و در معرض کپک ‌زدگی، در میان کسانی‌که درشهرستان‌ها از طریق بخشنامه‌های دولتی وادارشان کرده بودند به دنبال ماشین او بدوند یا در سخنرانی او شرکت کنند
شماره ۱۴ -  گرفتن دست شیوخ و روسای کشورهای عربی در دستان خود برای نشان دادن صمیمیت فی‌مابین در جلوی دوربین عکاسان و خبرنگاران
شماره ۱۵ -  نشستن زیر تابلو خلیج عربی در کنفرانس روسای کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس
شماره ۱۶ -  داشتن رکورد سفر به آمریکا در میان روسای جمهوری ایران و احیانا پادشاهان ایرانی و سخنرانی در سازمان ملل برای بیشترین صندلی‌ خالی
شماره ۱۷ -  التماس و اصرار به سران و مقامات کشورها برای به اجرا در‌آوردن برنامه‌های وی برای مدیریت جهان
شماره ۱۸ -  دستور حمله به کوی دانشگاه و ضرب و شتم و کشتن دانشجویان و کمک به پنهان داشتن نام آمران و عاملان مهم واقعه به بهانه پوشیده بودن سر و صورت مهاجمان
شماره ۱۹ -  رو کردن عکسی از سید محمد خاتمی در مسافرتی که وی به فرانسه داشته و ادعای اینکه رییس جمهور فرانسه او را تحویل نگرفته است که بعدا مشخص شد خالی‌بندی بوده است
شماره ۲۰ -   ارائه آمارهای دروغین هنگام مناظره با سایر نامزدهای دوره دهم انتخابات رییس جمهوری و فحاشی به هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری طی مناظره و تهدید رقبا با بکار بردن جمله «بگم، بگم، می‌گم‌آ» و نشان دادن یک پوشه از دور
شماره ۲۱ -  جلوگیری از به جریان افتادن پرونده‌های سواستفاده مالی معروف به فاطمی و بکارگماری سعید مرتضوی در تشکیلات قوه مجریه بعد ازمتهم شدن در کشتار و تجاوز‌های پس از انتخابات که منجر به برکناریش از مناصب قضایی گردید
شماره ۲۲ -  قهر از خامنه‌ای و نرفتن بر سر کار برای مدت یازده روز و سپس حضور مجدد در جلسات کابینه و مراسم عزاداری که خامنه‌ای راه انداخته بود و آغاز دوباره امر پاچه‌خواری و اعلام چاکریت به رهبرش
شماره ۲۳ -  استفاده مستمر از رمال‌ها، فال‌بین‌ها و جن‌گیرها برای اداره امور کشور و گذاشتن بشقاب خالی بر سر سفره برای امام زمان
شماره ۲۴ -  انداختن چفیه به گردن سرباز شبیه‌سازی شده هخامنشی، مهم دانستن نوروز باستانی و ابراز علاقمندی به منشور حقوق بشر کوروش
شماره ۲۵ -  دعوت از برخی ایرانیان خارج از کشور برای سفر تفریحی به ایران و تقبل هزینه‌های مربوطه و نیز وادار کردن آنها به گوش دادن سخنرانی‌هایش در ازای دادن ولیمه مفصل و هدیه
شماره ۲۶ -  رفتن به دانشگاه کلمبیا برای سخنرانی و لبخند زدن به دشنام‌های رییس دانشگاه و عدم ترک محل به‌عنوان اعتراض به فحاشی‌ها و هو شدن‌ها
شماره ۲۷ -  ادعای فاش نمودن دست دزدان دانه درشت در تقریبا تمامی سخنرانی‌های دوره اول ریاست جمهوری‌اش، اما داشتن رکورد در متهم بودن اطرافیان نزدیک به همین رییس‌جمهور در پرونده‌های سواستفاده کلان مالی
 شماره ۲۸ - هماهنگی کامل با خامنه‌ای در سرکوب مردم معترض به انتخابات و حمله به راهپیمایی‌های مسالمت‌آمیز مردم
شماره ۲۹ - سپردن پروژه‌های کلان نفتی و غیر نفتی به یرو بچه‌های سپاه و فروش بحث‌برانگیز سهام مخابرات در بورس
شماره ۳۰ - در آغوش گرفتن محکم علیرضا افتخاری و ماچ و بوسه با یکدیگر برای دهن‌کجی به سایر استادان در امور فرهنگ و هنر کشور و داشتن رکورد در بیشترین تخریب آثار باستانی و ملی و میراث فرهنگی
شماره ۳۱ - راه و بیراه، وادارکردن خامنه‌ای به صدور احکام حکومتی برای جبران بی‌عرضگی و ضعف مدیریتی دراداره امور اجرایی کشور
شماره ۳۲ - دفاع سرسختانه از مرشد و فامیلش، اسفندیار رحیم مشایی در برابر فحاشی‌های واعظان و منبرداران طرفدار خامنه‌ای، و لاپوشانی خلافکاری‌های شرکایش همچون محمد رضا رحیمی و حمید بقایی
شماره ۳۳ - به اجرا گذاشتن طرح حذف یارانه‌ها بدون مشورت با اساتید و کارشناسان خبره و به تعطیل کشاندن صنعت و کشاورزی و داشتن بالاترین نرخ بیکاری و نرخ تورم و نیز بالاترین رشد واردات کالاهای بنجل
شماره ۳۴ - ارسال بیشترین نامه‌ به رهبران جهان و نگرفتن جواب از آنها و کنف کردن خود در افکار عمومی داخلی و بین‌المللی
شماره ۳۵ - انتقاد از دست‌اندرکاران مذاکرات اتمی دوره‌های قبل از برگماری تیم خودش و ادعای ادامه غنی‌سازی اورانیوم با درصد بالا و راه انداختن شوی اتمی با رییسان جمهور ترکیه و برزیل و سرانجام داشتن رکورد بیشترین قطعنامه تحریم بابت امور هسته‌ای 
شماره ۳۶ - بازی فوتبال گل کوچک و گل بزرگ با مورالس رییس جمهور بولیوی و رفاقت و ماچ و بوس بیش از حد با چاوز رییس جمهور ونزوئلا و پرداخت کمک و وام‌های کلان به هر دو آنها از جیب ملت
شماره ۳۷ - ادعای بامزه اینکه غربی‌ها جلوی ابرها را گرفته‌اند تا ابرها به سمت ایران نیایند و آنرا دلیل خشکسالی دانستن (دشمن خیالی درست کردن برای پوشش ضعف‌ها و نارسایی‌ها) اینکه همه مشکلات را به گردن دیگران انداختن، شده اپیدمی در میان مسولان و این عمل را همه‌شان از رهبرشان یاد گرفته‌اند
شماره ۳۸ - اعلام علاقمندی به تصدی وزارت پر درآمد و تازه تاسیس نفت و نیرو همزمان با پست رییس‌جمهوری و ادغام جنجالی وزارتخانه‌ها بدون تصویب مجلس
شماره ۳۹ - اعلام مهم نبودن حجاب زنان در انظار عمومی و ادعای اینکه ایران آزادترین کشور جهان از هر جهت است
شماره ۴۰ - رفتن به شهرستان‌ها برای جمع‌آوری نامه‌های درخواست مردم و عدم رسیدگی به مهمترین معضلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه طی داشتن برنامه
شماره ۴۱ - داشتن رکورد در میان سران کشور از بدو تاسیس جمهوری اسلامی در بکار بردن کلمات سخیف در مجامع عمومی از جمله ابراز فرمایش راجع به «اون ممه رو لولو برد» و «آب را بریز اونجات که می‌سوزه» و از این قبیل گفتمان‌ها
شماره ۴۲ - داشتن رکورد در اعلام انزجار و نفرت یک ملت نسبت به رییس جمهور یک کشور
شماره ۴۳ - داشتن رکورد در تعداد دروغ‌گویی‌ در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها در داخل و خارج از کشور
شماره ۴۴ - داشتن بیشترین دوستی و رفاقت با دیکتاتورهای جهان و بیشترین ادعا‌های ویژه در مورد هولوکاست و نابودی اسراییل و ضربه زدن به منافع آمریکا در گوشه و کنار جهان
شماره ۴۵ - بی‌توجهی به مصوبات مجلس و سرخود کارکردن بدون نظارت دستگاه‌های نظارتی کشور و نیز عدم اعتقاد به بودجه و برنامه‌ریزی و حفظ روند برنامه‌های توسعه
شماره ۴۶ - داشتن بیشترین مصاحبه با خبرنگاران خارجی و بیشترین اخراج خبرنگاران خارجی از ایران در مقاطع حساس
شماره ۴۷ - دستورات خارج از قاعده و فرمول‌های اقتصادی به بانک مرکزی برای تعیین نرخ بهره و آمارسازی و داشتن رکورد در فراری دادن مغزها از کشور و ادعای شگفت‌انگیز اینکه ایران تنها كشور جهان است كه هيچكس در آن «برهنه» و «گرسنه» نيست
شماره ۴۸ - داشتن بالاترین درآمد نفتی از بعد از اکتشاف نفت در ایران و نیز داشتن بالاترین ارقام در گم شدن مبالغ میلیاردی در دوره تصدی‌اش بر منصب ریاست‌جمهوری
شماره ۴۹ - اعلام داشتن آگاهی از دستگیری بن‌لادن توسط آمریکایی‌ها و ابراز ادعای بیماری طولانی مدت او در حبس و سپس کشتن او از مدتها قبل  
شماره ۵۰ - هماهنگی کامل و مستمر در حصر و زندانی نمودن رقبای انتخاباتی و دست داشتن در تجاوز و کشتن و شکنجه بازداشت‌شدگان معترض به تقلب در انتخابات و نیز از بین بردن اسناد و مدارک و فیلم‌های مربوط به تجاوز‌ها و شکنجه‌ها در کهریزک


===================================================================
پیشنهاداتی از طرف کاربران عزیز بالاترین در پیوند با تکمیل لیست بالا دریافت شد که پاره‌ای از آنها، لیست مارا پربارتر خواهد کرد. آنها به شرح زیر هستند

شماره ۵۱ –  اولین رییس یک کشور که کاپشن و اتوموبیل خود را در زمان تصدی پست  ریاست‌جمهوری به مزایده گذاشت و آنها را با قیمت بالایی بفروش رساند، اما بعدا معلوم شد، خریدار از بزرگترین بدهکاران به سیستم بانکی وابسته به دولت است
 شماره ۵۲ –  اولین انسان روی زمین با پست مهم اجرایی که باور کرد دختر نوجوانی بدون داشتن تحصیلات آکادمیک و تجربه، در منزلش به انرژی هسته‌ای دست یافته و در پی آن، امکانات بسیاری را در اختیار او قرار داد ونیز شاهکار خود را رسانه‌ای کرد
شماره ۵۳ –  اولین رییس جمهور که برای شرکت در جلسه عزل یکی از رقبای سابق انتخاباتی خود - میرحسین موسوی - از ریاست فرهنگستان، کارهای استانی را نیمه کاره رها و با یک هواپیمای دربست از شیراز به تهران عزیمت کرد
شماره ۵۴ –  در امور دانشگاه‌ها، هم بیشترین استاد را از کار بیکار کرد و هم بیشترین دانشجو را ستاره دار کرد و هم در همین رابطه دانشجویان را ریشخند کرد که بله ما به آنها درجه دادیم در جایی که مسئولان وزارت علوم و دانشگاه‌ها را وامی‌داشت که مساله ستاره‌ها را تکذیب کنند


Thursday, May 19, 2011

اجازه ندهیم «هر گاوگَندچاله دهانی» مانند حسین شریعتمداری به اپوزیسیون بتازد

روزنامه کیهان تهران - به سردبیری بازجوی معروف حسین شریعتمداری - در شماره پنج‌شنبه ۲۹ اردیبهشت ماه در ستون ویژه خود مطلبی درج کرده با عنوان « تیمارستان ۲۵ ساله‌ای به نام اشرف» که طی آن به اعضای سازمان مجاهدین مستقر در اشرف تاخته است

من نه هوادار و نه عضو سازمان مجاهدین خلق هستم، اما به عنوان یک انسان و یک طرفدار حقوق بشر تا آنجا که بتوانم از حقوق شهروندی یک یک ایرانی‌هایی که در معرض آسیب از سوی ارکان جمهوری اسلامی باشند، تا حد توان دفاع می‌کنم، حتی اگر آنها از منظر عقیدتی و جهان‌بینی، با من سنخیتی نداشته باشند

درون خانواده بزرگ اپوزیسیون، افراد و گروه‌ها با عقاید و مسلک‌های گوناگون و گاه در تقابل با یکدیگردر کنار هم یا به صورت مستقل فعالیت‌هایی در مخالفت با اصل نظام جمهوری اسلامی و یا با بخشی از ساختار موجود حکومت دارند، و به مثابه اعضای یک خانواده گاهی تاب بگو مگو‌های یکدیگر را نمی‌آورند، و بسیار اتفاق می‌افتد که تا حد پرخاش و خط و نشان‌کشی برای یکدیگر دنیای مجازی را به صحنه کارزار بدل می‌کنند و حتا بر آن می‌شوند تا با ارائه مدارک و مستنداتی اتهامات و خیانت‌هایی را - گاهی بزرگنمایی‌ شده و گاهی حق‌طلبانه - بر علیه هم به رخ کشند و کینه‌ورزی را به حد اعلی رسانند، اما به باور من این مساله نباید باعث شود که بقول زنده‌یاد احمد شاملو «هر گاوگَندچاله دهانی» مانند حسین شریعتمداری، هر آنچه که شایسته و لیاقت خود و اربابانش است را نثار کسانی کند که روزگاری با هزار آرزو و امید - از سر آگاهی و اعتقاد قلبی یا ازسر توهمات جوان‌سرانه - با نیت خدمت به کشور، به گروهی، دسته‌ای یا شاخه‌ای سیاسی پیوند خورده‌اند و در حال حاضر بخشی از اوپوزیسیون قلمداد می‌شوند، فارغ از مسلک و مرامی که دارند

***

این‌روزها که حکومتیان از سر نادانی یا زیاده‌خواهی به جان هم افتاده‌اند، می‌تواند به روزهای سرنوشت ساز ملت تبدیل شود، و اگر ما - بیش و کم - به‌عنوان کسانی‌که مخالف دستگاه ستمگر حاکم بشمار می‌آییم از سر بی‌خردی، پیوند‌هایمان را قوت نبخشیم، و از چالش‌های جدی موجود در سطح رهبری حکومت بهره بهینه نبریم، دشمن فرصت بازیابی و بازسازی خود را خواهد یافت و این‌بار نیز فرصت‌سوزی دیگری ثبت در تاریخ خواهد شد

  به عنوان یک یاد‌آوری فروتنانه (درد دل‌گونه‌ی کسی که دغدغه‌ی ملک و ملت دارد) این نوشته را با این آخرین اشاره‌ به پایان می‌برم: به گمان من چون قرار است پس از روشن شدن تکلیف جمهوری اسلامی رای ملت، میزان محبوبیت و مقبولیت افراد و گروه‌های سیاسی را تعیین کند، بنابراین من شخصا درگیر شدن در زدوخوردهای دنیای مجازی در میان اپوزیسیون را صلاح نمی‌دانم، و به‌جز اتلاف نیروهای مفیدمان، سود دیگری در آن نمی‌بینم. بویژه آنکه تجمیع همین نیروها می‌تواند پر ثمرتر، قلب دشمن را هدف گرفته و در بسیاری موارد ماشین تبلیغاتی دشمن مشترک‌مان را از کار بیندازد، به همین لحاظ تا آنجا که حواسم سر جایش باشد، دلسوزانه و آگاهانه از این‌دسته از مباحث می‌گریزم، مگر آنجا که ضرورت داشته باشد از منظر حقوق بشری، از نکته‌ای حق‌طلبانه دفاع کنم - این اشاره بغض‌ای بود در گلو فروخورده که قلبم را می‌فشرد و باید خالی‌اش می کردم



Wednesday, May 18, 2011

رو سیاهی ماند به دستگاه بی‌بصیرت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران: هما پروز خبرنگار ایرانی-خارجی سرانجام آزاد شد

خدا را شکر. هما (دروتی) پروز، خبرنگار شبکه تلويزيونی الجزيره هم - با فشار مراجع بین‌المللی حقوق بشری - سرانجام آزاد شد، اما نکته جالب اینجاست که رفتار احترام‌آمیز مسولان حکومت با یک شهروند آنقدر بعید می‌نماید که انسان را وادار می‌کند به محض دستیابی به آن کلی تشکر کند و کارت تبریک بفرستد. این ذهنیت از آنجا ناشی شده است که در جمهوری اسلامی، ظلم و ستم و بی‌احترامی چنان به زندگی و باورهای مردم گره خورده است و به عنوان یک اصل حتمی، پذیرفته شده است، که در صورتیکه عکس آن اتفاق بیفتد، همه شکرگزار خواهند بود! باری ماجرا چه بود

یکم - به گزارش شبکه تلويزيونی الجزيره، هما (دروتی) پروز، خبرنگار اين شبکه سه هفته پيش در فرودگاه دمشق بازداشت و سپس به ايران تحويل داده شد

دوم - سفارت سوريه در واشنگتن روز سه‌شنبه بيستم ارديبهشت در يک بيانيه مطبوعاتی اعلام کرد خانم پروز قصد داشته «به شکل غير قانونی با ويزای ايرانی که تاريخ آن اعتباری نداشت»، وارد خاک سوريه شود و به همين خاطر به ايران بازگردانده شد

سوم - علی اکبر صالحی، وزير خارجه ايران، روز شنبه گذشته گفت، از سرنوشت دوروتی (هما) پَروَز، خبرنگار شبکه الجزيره، اطلاعی ندارد

چهارم - روز گذشته رامين مهمان‌پرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ايران بدون تأييد رسمی اين‌که هما (دروثی) پروز، خبرنگار ايرانی‌‌‌تبار شبکه تلويزيونی الجزيره، در ايران و در بازداشت به‌سر می‌برد؛ گفت وی سه تخلف داشته است. تخلف اول اين بوده که گذرنامه ايرانی ايشان اعتبار نداشته، تخلف دوم اين بوده که بدون ويزای خبرنگاری قصد ورود به سوريه را داشته و تخلف سوم اين بوده که گذرنامه‌های ديگری نيز همراه داشته است؛ گذرنامه‌هايی که آمريکايی و کانادايی بوده است،{و طبق قوانین جاری} ما تابعيت مضاعف را قبول نداريم. او سپس افزود: انجام اين تخلفات مانع از انجام فعاليت پنهانی اين خبرنگار در سوريه شده البته ما مسأله را پی‌گيری می‌کنيم و اطلاع يافتن از وضعيت ايشان برای ما هم اهميت دارد

پنجم - دادستان تهران در پاسخ به اين پرسش که آيا خبرنگار الجزيره همچنان در بازداشت است، گفت: خانم هما دروتی روز گذشته آزاد شد. اين فرد به سوريه رفته بود و به علت برخی مسايل گذرنامه‌ای، سوريه آن را ديپورت کرد و چون خانم دروتی مليتی ايرانی- کانادايی داشت سوريه نامبرده را به مقامات ايران تحويل داد و پس از بررسی‌ها مشخص شد که گذرنامه وی مشکلی نداشته برای همين آزاد شد

ششم - در پایان ماجرا همه از حکومت ایران تشکر کردند که اینقدر با یک شهروند ایرانی-خارجی با احترام و رافت اسلامی برخورد کرده است: نامزد دروتی پرواز با بيان اين‌که «همه چيز تمام شد» از مقامات ايران به‌خاطر «رفتار احترام‌آميزشان» با خانم پروز سپاسگزاری کرده است. او همچنین اظهار کرده است که حال وی خوب و فقط کمی خسته است  

***

اما وای بر دستگاه وزارت خارجه کشور ما که ۱ - در ابتدای امر قادر به تشخیص بی مساله بودن گذرنامه نبوده و با این گمان که گذرنامه این خبرنگار دارای نقایصی است، ماموران سفارت مبادرت به دستگیری غیر قانونی هما و اعزام اجباری وی به ایران بکنند. آیا مورد این خبرنگار نمی‌توانست خیلی ساده در همان سفارتخانه ایران در دمشق با بصیرتی که امور کنسولی به خرج می‌داد، حل شود و نیازی به چنین المشنگه‌ای نباشد؟ و اما روی دیگر سکه شاید این بوده است که به خیال خام خودشان، طعمه تازه‌ای برای دام‌های دستگاه امنیتی ایران یافته‌اند که برای زهرچشم‌گیری و اخاذی و خودشیرینی‌های پاچه‌خوارانه بهتر است او را روانه تهران کنند. ۲- به رغم فرارسیدن فصل بهار، به ظاهر آقای وزیر خارجه‌مان هنوز در خواب زمستانی بسر می‌برد و از اتفاقاتی که در دستگاه کنسولی او واقع می‌شود، بی‌اطلاع است. ۳ - جمهوری اسلامی یکبار برای همیشه باید تکلیف خود و شهروندانش را با تابعیت مضاعف روشن کند. این حکومت از مساله تابعیت مضاعف دارد به عنوان چماقی بر علیه هر آن کسی را که مخالف اوست سواستفاده می‌کند و به نظر می‌رسد هیچ تمایلی به حل این مشکل ندارد و شگفت‌آور اینکه به رغم ادعای سخنگوی وزارت خارجه مبنی بر غیر قانونی بودن تابعیت مضاعف برای شهروندان، دادستان آنرا بلا‌اشکال تشخیص داد و آبی از آبی نجنبید، و فقط چند هفته دردسر برای یک بانوی ایرانی و خانواده‌اش، و آبروریزی بیشتر برای حکومت بی‌بصیرت ایران
 

Tuesday, May 17, 2011

آقای خاتمی اگر قرار باشد از خامنه‌ای طلب عفو شود، آیا خون اعدام‌شدگان و کشته‌‌شده‌ها پایمال نمی‌شود؟


در خبرها آمده بود: «محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران، از هر دو طرف درگیر در مناقشه سیاسی دو سال اخیر در ایران خواسته است از ظلم هایی که بر آنان شده بگذرند و یکدیگر را عفو کنند.»، با توجه به صف طولانی اعدامی‌هایی که در نوبت هستند و آنهایی که خون دادند و رفتند، و نیز شکنجه‌ها و این‌همه زندانی سیاسی و تجاوز‌های صورت گرفته در ۲ سال اخیر، خیلی کوتاه و مختصر چند سوال در ذهن نقش می‌بندد که ضروری می‌نماید آقای محمد خاتمی به آنها پاسخ دهد

یکم: چه ظلمی به علی خامنه‌ای رفته است؟

دوم: چه کسی یا کسانی به علی خامنه‌ای ظلم کرده‌اند؟

سوم: آیا انتظار دارید مردم و زندانیان سیاسی از علی خامنه‌ای طلب عفو کنند؟

چهارم: آیا اعتقاد دارید از سوی مخالفان احمدی‌نژاد، ظلمی به رهبر روا داشته شده است؟

پنجم: اساسا کشته شدن این همه بی‌گناه به گردن کیست و آیا باید از خون اعدام‌شدگان سیاسی گذشت؟

ششم: آیا روزنامه‌نگاری که طی نامه از رهبر چند سوال نموده و فردای روز انتخابات به زندان افتاده باید از رهبر طلب عفو کند؟

هفتم: آیا فیلمسازی که در ذهن خود نیت کرده که فیلمی از جریانات انتخابات بسازد و به همین جرم باید در زندان سر کند و پس از آن نیز تا آخر عمر باید کار و شغلی را که بلد است، کنار بگذارد، باید از رهبر طلب عفو و مغفرت کند؟

هشتم: آیا مادران ندا و اشکان و سهراب و... باید به رهبر التماس کنند که آنهارا و فرزندان کشته‌شده آنها را عفو کند؟

نهم: براستی روشن نیست آن «دو طرف درگیر» که شما به آنها اشاره کرده‌اید که باید از هم گذشت کنند چه کسانی هستند؟

دهم: آیا فرزندان میرحسین موسوی و مهدی کروبی باید از رهبر طلب عفو کنند که پدرانشان نامزد انتخابات ریاست جمهوری شده‌اند؟

یازدهم: آیا آنها که در بازداشتگاه‌ها و شکنجه‌گاه‌ها مورد تجاوز قرار گرفتند، باید از سوی رهبر عفو شوند؟ 

آقای خاتمی عزیز چرا نیمچه آبرویی را که طی سالها، قطره قطره کسب کرده‌اید، می‌خواهید با این فرمایشات به یکباره از دست بدهید؟ در پایان از شما تقاضا دارم لطفا نام ۲۰ نفر از کسانی که در طرف مقابل رهبر هستند و باید از علی خامنه‌ای طلب عفو کنند را نام ببرید؟

حرف‌هایی که احمدی‌نژاد دوباره زد، یا از تاثیرمواد مخدر است و یا هنوز داشتن ارتباط با آیینه بین و رمال


نکات برجسته‌ای که از آخرین مصاحبه تلویزیونی احمدی‌نژاد می‌توان برداشت کرد، به این یقین نزدیک‌مان می‌کند که او با دنیای آیینه‌بین‌ها، رمال‌ها و کف‌بین‌ها کاملا قطع رابطه نکرده است: حرف‌هایی که او بدون استناد به مدرک موجه و قابل قبولی عنوان می‌کند که در میان آنها تنها به دو نکته بسنده و آنها را بازگو می‌کنیم

اول اینکه او اظهار می‌کند: «اطلاعات دقيقی از وضعيت بن لادن داشتيم كه وی قبل از كشته شدن در اختيار نيروهای  نظامی آمريكا بوده و از سوی اين نيروها به بيماری دچار شده بود. روزی كه آمريكايی‌ها اعلام كردند بن لادن را كشته‌اند، وی در اختيار آنها بود. در واقع بن لادن با وجود بيماری به دليل مقاصد سياسی از سوی آنها كشته شده است.»  که این فرمایش می‌تواند نشانی باشد از وجود ارتباط احمدی‌نژاد با دنیای کف‌بینی و رمالی، در جایی که وزیر اطلاعات مورد دعوایش با خامنه‌ای که پس از رسانه‌ای شدن خبر کشته شدن بن‌لادن، به واقعه رخ داده، چنین واکنش نشان می‌دهد: «اخبار و اطلاعات دقیق و اسناد موثق و دقیق و قابل توجهی داریم که نشان می دهد بن لادن از مدتی قبل به دلیل بیماری اصلا در قید حیات نبوده که آمریکایی ها با فرا فکنی ادعا می کنند که او را کشته اند.» ابراز چنین موهوماتی این سوال را مطرح می‌کند که این تناقض‌گویی‌ها در اظهارات اولا از کجا سرچشمه می‌گیرد و از سوی دیگر ابراز این‌گونه کلی‌گویی‌ها که از عهده هر ننه قمری برمی‌آید، نیاز به مدرک و سند دارد، لذا در جایی‌که رییس جمهور یک کشور چنین ادعایی می‌کند باید روشن کند، که بن‌لادن از کی و چگونه بدست آمریکایی‌ها افتاد، و مستنداتی ارائه کند تا برای خودش و دستگاه اطلاعاتی کشورش وجهه و اعتبار بین‌المللی دست و پا کند

دوم اینکه می‌گوید: «تنها كشور جهان كه هيچكس در آن «برهنه» و «گرسنه» نيست، جمهوري اسلامي ايران است» به گمان من یا از تخیلی بر‌می‌آید که به مواد قوی مخدر آغشته باشد یا تحت تاثیر عده‌ای شیاد که رمال و آیینه‌بین نامیده می‌شوند، شکل گرفته باشد. در این زمینه سوال اینست که مستندات این پیشرفت و تعالی چیست؟
 آخر اینکه چرا آقای احمدی‌نژاد به‌عنوان رییس جمهور باید از آنچه که در جامعه تنگدست و فقیر ایران می‌گذرد اینقدر بی‌اطلاع باشد؟ کودکان کار، کارتن‌خواب‌ها، حلبی‌آبادها، طلاق‌ها، قتل‌ها، تن‌فروشی‌ها، آگهی‌های رنگارنگ فروش کلیه و ... همه ریشه در یک اقتصاد بیمار و رو به زوال دارد و نهایتا یا این آقا معنی «برهنه» و «گرسنه» را نمی‌داند که بعید است و یا نشان از قالتاق بودن رییس جمهوری دارد با نام احمدی‌نژاد و در این میان وای به‌حال آن رهبر بی‌بصیرتی که بازیچه دست چنین شخص و جریانی قرار گرفته و با افتادن در مسیر خود خواسته پس از انتخابات، دیگر نه راه پیش دارد و نه راه پس

Sunday, May 15, 2011

آیا دولتی که از خبرنگار ربوده شده‌ توسط دستگاه امنیتی حکومتش خبر ندارد، بدرد لای جرز نمی‌خورد؟




علی اکبر صالحی، وزير خارجه ايران، روز شنبه گفته است، از سرنوشت دوروتی (هما) پَروَز، خبرنگار شبکه الجزيره، اطلاعی ندارد. اين در حالی است که سفارت سوريه در واشينگتن در بيانيه‌ای روز چهارشنبه اعلام کرد دوروتی پروز، روز اول ماه مه، با پرواز خطوط هوايی کاسپين همراه ماموران کنسولی ايران {بفرمایید ماموران امنیتی مستقر در سفارت} در دمشق به تهران فرستاده شده است

حکومت ایران از عملیات آدم‌ربایی دست برنمی‌دارد. این چندمین بار است که دستگاه امنیتی ایران برای فشار به دولت‌های غربی در گرفتن امتیاز در مذاکرات، دست به ربایش یا گروگان‌گیری ایرانی‌های چند ملیتی می‌زند و در نهایت نیز جز بدنام کردن بیش از پیش خود در برابر افکار عمومی جهانی، هیچ سود دیگری نصیب خود نمی‌کند

براستی سوال اینست، که اگر بالاترین مقام امور خارجی کشور که عنوان پر طمطراق وزارت امور خارجه دولت جمهوری اسلامی را یدک می‌کشد از چنین رویدادی بی‌خبر باشد، پس چه کس و چه نهادی باید پاسخگو باشد؟ آیا چنین دولت بی‌اختیاری که برای راهبری جزیی‌ترین امور کشور دخالت علی خامنه‌ای را گدایی‌ می‌کند و با احکام حکومتی زنده است (مساله ادغام وزارتخانه‌ها آخرینش است که با دخالت رهبر حل و فصل شد)، بدرد لای جرز نمی‌خورد؟

به هر حال تمامی نهاد‌های حقوق بشری و مراجع بین‌المللی باید پی‌گیر مساله ناپدید شدن دوروتی (هما) پَروَز، این خبرنگار مظلوم باشند و او را از شر جلادان و شکنجه‌گران حکومت اشغالگر جمهوری اسلامی رهایی بخشند 

Friday, May 6, 2011

به بهانه استعفای احتمالی احمدی‌نژاد: پس از «احمدی بای بای» ملت حق دارد بداند، برنامه جنبش چیست؟

آنطور که در خبرها آمده است - دروغ یا راست - مهلتی برای استعفای احمدی‌نژاد در نظر گرفته شده است. از آنجا که پیش‌بینی می‌شد، این اتفاق دیر یا زود، رخ خواهد نمود، ضروری است، خیلی سریع در اندیشه برنامه‌هایی باشیم که سپس‌تر باید انجام شود. ما می‌توانیم و باید برای هر حرکتی و هر سناریویی که پیش می‌آید نقشه راه داشته باشیم. آنچه که مسلم است، پیرو استعفای احمدی‌نژاد یا طرح و تصویب عدم کفایت او در مجلس و قبول آن از سوی علی خامنه‌ای، اولویت‌بندی خواست‌ها و مطالبات ملت باید مطرح و برنامه جنبش اعتراضی زمان‌بندی و هماهنگ شود. ملت حق دارد و باید بداند برنامه جنبش چیست و چگونه به جلو خواهد رفت.  به عنوان مبنا می‌توان لیستی تهیه کرد و از اندیشمندان و صاحب‌نظران درخواست کرد تا مواردی را که به نظرشان می‌رسد، به آن اضافه کنند ( شورای محترم هماهنگی راه سبز امید در صورت صلاحدید هماهنگی‌های لازم را مبذول فرمایید.). این فهرست را می‌توان چنین برشمرد 

نقطه آغاز: عذر خواهی علنی علی خامنه‌ای از ملت به سبب نشنیدن صدای مردم طی دوران پس از انتخابات  
یکم - آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسران‌شان از حصر و بازداشت و
دوم - آزادی تمامی زندانیان سیاسی که به هر شکل و بهانه‌ای از اول سال ۸۸ بازداشت و در زندان بسر می‌برند و الغای تمامی احکام صادره
سوم - برگزاری راهپیمایی به عنوان اعتراض به هرآنچه که طی ۲ سال گذشته بر ملت گذشته است
چهارم - صدور مجوز نشر برای کسانی‌که تمایل دارند مطبوعات آزاد و مستقل راه‌اندازی کنند
پنجم - صدور مجوز برای برگزاری جشن و پایکوبی ملت به لحاظ نخستین پیروزی در برابر خودکامگی
ششم - تشکیل دادگاه‌های صالحه وعلنی برای محاکمه کلیه گناهکاران و مقصران - اعم از آمران و عاملان - که طی ۲ سال گذشته ظلم و ستم بر آحاد مردم روا داشته‌اند
هفتم - تشکیل کمیته‌ای متشکل از معتمدان و افراد خوشنام برای رسیدگی به پرونده‌های سواستفاده مالی افراد و شرکتهای مرتبط با دولت نهم و دهم 
هشتم - صدور مجوز برای برگزاری رفراندوم برای تغییرقانون اساسی یا تعیین نوع حکومت و یا هر آنچه که ملت به عنوان مطالبات اساسی مطرح می‌کند و بنظرش می‌رسد، مملکت طی آنها، با شرایط فعلی قابل اداره کردن نیست و رای‌گیری نسبت به آنها از طریق رفراندوم می‌تواند عملی شود

***

به عنوان حسن ختام سخن: احمدی بای بای - احمدی بای بای
  


  
  
  

Thursday, May 5, 2011

دروغ خامنه‌ای دراین ویدیو: او در نماز جمعه خرداد ۸۸ ارتباط احمدی‌نژاد با مقوله رمالی را خلاف واقع می‌داند

 به یک دقیقه  نخست این ویدیو (درانتهای همین مطلب) که شامل بخشی از سخنان خامنه‌ای در نماز جمعه خرداد ۱۳۸۸ می‌شود، توجه کنید: رهبر کشور خود را در جریان مستقیم امور قلمداد می‌کند وارتباط رییس چمهور با مقوله رمالی را که کنایه‌ای است به انتقادات میر حسین موسوی نسبت به احمدی‌نژاد، نفی و تکذیب می‌کند و آنرا دروغ می‌داند، او دقیقا چه می‌گوید؟
  
«...ما كه در جريان امور هستيم، مي بينيم، مي‌دانيم كه اينها خلاف واقع است، فحاشی كردند، رئيس جمهور را خرافاتی، رمال، از اين نسبت هاي خجالت آور دادند، اخلاق و قانون و انصاف را زير پاگذاشتند...»، و اینک پس از ۲ سال دستگاه اطلاعاتی - امنیتی و تشکیلات قضایی همین رهبر متوجه شده‌اند آنچه که در مورد او از سوی رقبای انتخاباتی ابراز می‌شده، دروغ که نبوده هیچ، کشور نیز با رهنمود‌های رمال‌ها و کف‌بین‌ها اداره می‌شده است: آیا خامنه‌ای براستی واقعیت را نمی‌دانسته ( پس چطور یک نامزد انتخاباتی می‌دانسته، اما شورای نگهبان و دستگاه رهبری و تشکیلات اطلاعات و امنیت خبر نداشته است؟) و یا همانگونه که خود در سخنانش اعتراف به آگاهی از همه چیز می‌کند، از موضوع خبر داشته، و تجاهل می‌کرده که در هردو حالت باید به حال خودمان و کشورمان گریست، چرا که این‌همه کشته، زخمی، زندانی، شکنجه شده، مورد تجاوزقرار گرفته، تبعیدی، اعدامی و ... به خاطر ندانم کاری یک نفر با عنوان فصل‌الخطاب همه چیز که سرنوشت تک تک ما ملت در دست‌های اوست: رهبری خودکامه و خونریز
***
همه ما باید به ۲۲ خرداد پیش رویمان - ۱۳۹۰ - بیندیشیم و ازهم اینک خود را برای برگزاری مراسم سالروز «رای دزدی» حکومت از ملت آماده کنیم

آدرس ویدیو سخنان علی خامنه‌ای در یوتیوب

 


Wednesday, May 4, 2011

هموطنان! اگر احمدی‌نژاد برکنار شود، حاصل اعتراض و مقاومت شما مردم بوده است، نه سرپیچی از دستورات خامنه‌ای


با خبرهایی که شنیده شده است مبنی براخراج وزیر اطلاعات از جلسه هیات دولت توسط احمدی‌نژاد، می‌توان موضوع را چنین تحلیل کرد
از بعد از اتفاقاتی که در منطقه آغاز و دیکتاتورهای مصر و تونس طی اعتراضات ملت خویش از مسند قدرت برکنار شدند و در پی آن، نا‌آرامی‌هایی که در دیگر کشورها از جمله در لیبی، یمن و سوریه با شدت بیشتری نسبت به سایرین ادامه دارد و هر لحظه احتمال برافتادن روسای خودکامه آنها بسیار وجود دارد و از سویی همین دیکتاتورها با اندیشه خاموش کردن خشم ملت‌های خویش، طرح‌های فریبکارانه‌ای را وعده داده و در ظاهر قصد اجرای آنها را دارند، تا مردم‌شان را ساکت کنند، حاکمان ایران، که گویی تازه از خواب بیدار شده باشند، وادار شده‌اند به‌دنبال راهکارهایی باشند تا با انجام آنها بتوانند فریبکارانه تسکینی برای آلام ملت زجر و درد کشیده ایران که بسیاری از جنایات را، از پیامدهای پس از انتخابات سال ۸۸ بر این ملت روا داشته شده است، نفسی تاره کرده و پایه‌های لرزان صندلی قدرت خود را دوباره تحکیم ببخشند

پس از شکست طرح‌های مسخره «سید خراسانی» و همچنین «یا علی گویی خامنه‌ای در هنگام تولد» برای تطهیر و تقدیس او، به گمان من ساده‌ترین طرحی که از منظر حکومت می‌توانست اجرا شود و علی خامنه‌ای به خیال خام خودش با به اجرا در‌آوردن آن قادر خواهد شد ملت را برای مدتی به سکوت بکشاند و اعتراضات را خاموش کند، برکناری احمدی‌نژاد از مسند ریاست جمهوری است. در این میان اما حکومت ضمنا نمی‌خواهد اعتراف کند که این جابجایی از پیامدهای اعتراضات دو سال گذشته است و علاقمند است وانمود ‌کند که رفتن احمدی‌نژاد به لحاظ سرپیچی از دستورات رهبر بوده‌ است! با این سناریو قرار است با بر کناری احمدی‌نژاد از پست ریاست جمهوری، خامنه‌ای با یک تیر چند نشان را مورد هدف قرار دهد

یکم - همانطور که اشاره شد دیکتاتور می‌خواهد تسکینی ایجاد کند برای دردهای ملت که درآغاز اعتراضات، احمدی‌نژاد را مسبب و مقصر وضعیت شرایط بعد از انتخابات بشمار می‌آوردند و انگشت اتهام بسوی او نشان می‌رفت. اگرچه خویش بهتر از هر کس می‌داند که از بعد از حضور و سخنرانی در نماز جمعه معروف پس از انتخابات، خود را سپر بلا و در صف مقدم شلیک‌های شعاری ملت قرار داد  

دوم - او قصد دارد از شر احمدی‌نژاد که بعنوان رقیبی جدی برای سایر اصولگرایان بویژه روحانیت سنتی که در صحنه سیاسی ایران به عنوان یک دردسرساز ظاهر شده است، خلاص شود. در این پیوند یادآوری غرولند‌های گاه و بی‌گاه مراجع و سران اصول‌گرا که خامنه‌ای را عاجز کرده است، اشاره‌ای پر بیراه نیست

سوم - علی خامنه‌ای همانند محمد رضا شاه که امیر عباس هویدا و عده‌ای از وزرا را به زندان افکند تا هر شرائط بدی را در آن زمان به گردن مسولین زیر دست خود بیندازد، مدتهاست در این اندیشه است تا همان نسخه را رونویسی کند و به اجرا گذارد. اینک فرصتی فراهم شده است تا این طرح از احمدی‌نژاد و پاره‌ای از مسولین دولت وی آغاز شده و در ادامه با قربانی کردن پاره‌ای چهره‌های منفور که از قضا به او بسیار نزدیک هم هستند، سرایت دهد

چهارم - شرائط وخیم اقتصادی که مسولیت به ظاهر مستقیم آن متوجه شخص احمدی‌نژاد است، دارد کشور را به سوی پرتگاهی اجتناب‌ناپذیر می‌کشاند. خامنه‌ای دارد می‌کوشد برای فرار از اتهام شراکت در فلاکتی که در انتظار میلیون‌ها جوان بیکار و میلیون‌ها خانواده تنگدست، در حال وقوع است، خود را نجات دهد. پیرامون دلائل بوجود آمدن این وضعیت و موقعیت می‌توان به سه نمونه ۱ - تحریم‌های بین‌المللی ناشی از سیاست‌های غلط رژیم در عرصه جهانی، ۲ - اعمال برنامه کارشناسی نشده حذف سوبسید‌ها، ۳ - پایین نگه داشتن قیمت ارز در بازار، اکتفا کرد

پنجم - با عنایت به اینکه اخیرا مسجل شده است که احمدی‌نژاد امور کشور و ملت را تحت نسخه‌هایی که از سوی چند شیاد و جن‌گیر پیچیده می‌شده مدیریت می‌کرده، علی خامنه‌ای بهتر آن دیده تا مشارکت خود را در چنین امر خرافی منکر شود، در صورتیکه وی با توجه به گزارشات مستقیم حیدر مصلحی وزیر اطلاعات به او، مدتها بوده است که از موضوع به‌آشکار خبر داشته و بدون جلوگیری از این ادامه آن فقط به نظاره ‌نشسته بوده: حرف و حدیث‌ها حکایت از آن دارد که اعتقادات خرافی احمدی‌نژاد و مشایی به کف‌بینی و طالع‌بینی برای پیشبرد اهداف کشور، از نخستین روزهای دوره اول ریاست جمهوری او وجود داشته است  

***

به باور من مسولیت تمامی گرفتاری‌های اقتصادی و سیاسی و کشتارها و شکنجه‌ها به عهده شخص علی خامنه‌ای است که با پشتیبانی همه‌جانبه و دائم از دولت متقلب سعی در تحکیم دیکتاتوری خود کرده است و در کنار او احمدی‌نژاد، وزرا، ‌نمایندگان پاچه‌خوار مجلس، حسین شریعتمداری و عده‌ای از سران رژیم از جمله پاره‌ای از امامان جمعه و سران سپاه و تعدادی از رهبران لشکر‌گونه  لباس شخصی پوش‌ها و بسیج نیز شریک در فجایع رخ داده و ایجاد شرائط کنونی کشور، محسوب می‌شوند و کمتر از خود رهبر در مظان اتهام قرار ندارند 

Tuesday, May 3, 2011

آیا بوی لاش و گند جنازه‌ی حکومتی که مردم و کشور را با شامورتی بازی و جن‌گیری اداره می‌کرده، به مشام نمی‌رسد؟

در برابر دستگیری‌های فله‌ای ۲ سال اخیر از میان اعتراض‌کنندگان به انتخابات، که بسیاری از آنها با شکنجه‌های قرون وسطایی و وحشیانه‌ای همراه بود و بعضا به کشته‌شدن زندانیان و بازداشت‌شدگان انجامید و در پی آن صدور احکامی که با هیچ منطق و اصولی انطباق نداشت و هنوز هم بسیاری از دربندان، بلاتکلیف و در انتظار تصمیمات دادگاه‌های تجدید نظر به سر می‌برند، و از سوی دیگر حصر بازداشت‌گونه میر‌حسین موسوی و مهدی‌کروبی، اینک بازداشت محترمانه ۲۰ تا ۳۰ تن از جناح مقابل یعنی از دارودسته احمدی‌نژاد، اتفاق شگفت‌انگیزی محسوب نمی‌شود، اگرچه از منظر حقوق بشر، همین ملت ضربه خورده از حکومت، بازداشت بدون دلیل و ناروشن هیچکس حتا خود احمدی‌نژاد و جنتی که از منفورترین چهره‌های نظام قلمداد می‌شوند و اتهامات آنها اظهر من الشمس است را نیز برنمی‌تابد! اما به گمان من، خامنه‌ای با دستگیری این چند نفر اخیر از جناح احمدی‌نژاد-مشایی، سه هدف روشن را دنبال می‌کند

یکم - با توجه به اینکه کم‌محلی اولیه احمدی‌نژاد به خامنه‌ای در واکنش به دستور شفاهی و کتبی وی مبنی بر ابقا وزیر اطلاعات و سپس قهر ده یازده روزه او از کار و حرف و حدیث‌های بعدی که رسانه‌های طرفین را رنگ و لعاب ویژه‌ای بخشید، برای حیثیت خامنه‌ای بسیار گران تمام شد و چنانچه وی هیچ عکس‌العمل و حرکتی را انجام نمی‌داد، او که مقام عظمای ولایت و نایبی امام زمان را یدک می‌کشد، بیش از پیش مفتضح‌تر می‌نمود. او برای اینکه در برابر طرفداران خود کم نیاورد، و قدیس‌مآبی نداشته‌ی خود را بیشتر جلا دهد، هماهنگی‌هایی را برای چنین بازداشت‌هایی روا داشته است

  دوم - زهر چشم‌گیری از احمدی‌نژاد و دارودسته‌اش، بگونه‌ای که بار دیگری چنین لوس‌بازی‌هایی طی دوره باقی‌مانده از ریاست‌جمهوری از او و نیز از دیگرانی که ممکنست واکنش‌های این‌چنانی در برابر احکام حکومتی رهبراز خود نشان دهند، سر نزند

سوم - نشان دادن عدالت در دستگیری و بازداشت به طرف مقابل یعنی معترضان به انتخابات و مخالفان حکومت و نیز به افکار عمومی که بله ما هر کسی را که بخواهد شیطنت کند گوشمالی خواهیم داد و این گوشمالی مختص فقط یک گروه نیست

***   

به باور من هیچ‌کدام از حرکت‌های نظام - مثبت یا منفی - نه تنها هیچ کمکی به ادامه حیات این حکومت در بلند مدت نخواهد کرد، که بوی گند و لاش اعمال آنها را در طی ۳۲ سال گذشته و کثافتکاری‌های دوسال اخیر را بیشتر در فضا پراکنده و هوای جامعه را آلوده خواهد نمود و از دیدگاه ملت این بازی‌ها اگرچه ممکنست جدی هم باشد، تلاش مذبوحانه‌ای بیش نیست برای حفظ قدرت و مسند به لحاظ چاپ‍یدن بیشتر ثروت ملت، بویژه آنکه، آشکار شده است، رییس جمهور متقلب در انتخابات و مورد انتصاب رهبر، بجای بهره‌گیری از نطرات کارشناسانه در راهبری کشور، با راهنمایی‌های یک مشت جن‌گیر و شامورتی‌باز، مملکت و ملت را به روز سیاه نشانده است! و بالاخره: این حکومت، به جنازه‌ای می‌ماند که بوی تعفن آن، حتا «خودی»ها را می‌آزارد

Monday, May 2, 2011

تصویردیده نشده‌‌ی اسامه بن‌لادن درمیان خانواده‌اش درسال ۱۹۷۱ - سوئد



بن لادن همراه خانواده اش در سفری به سوئد در سال ۱۹۷۱. اسامه بن لادن در اين عکس با دايره مشخص شده است
برگرفته از سایت رادیو فردا

Sunday, May 1, 2011

آیا حمله به مقر قذافی و کشته شدن پسر او می‌تواند هشداری به خامنه‌ای و مجتبی باشد؟

با حمله نظامی روز شنبه ۱۰ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۰ به پناهگاه معمر قذافی، این بار دوم است که او از سو قصد نظامی جان سالم بدر می‌برد. یادم می‌آید بار اول در سال ۱۹۸۶ در حمله هوایی که به طرابلس و محل مسکونی او صورت گرفت، او دختر خوانده ۴ ساله اش را از دست داد و خودش نجات پیدا کرد و این بار نیز پسرش سیف‌العرب سپر بلای او و کشته شد. به نوشته روزنامه دیلى تلگراف، در سال ۲۰۰۸ ماشین فرارى سیف‌العرب به دلیل سر و صداى زیاد اگزوز ماشین، در آلمان توقیف شد. او در آن زمان در مونیخ درس مى خواند. معروف است که در اعتراضات اخیر در بنغازی، یکبار هم به انقلابیون پیوست! درگیری‌های نظامی ناتو با حاکمیت لیبی پس از تصویب قطعنامه‌ای در شورای امنیت سازمان ملل به لحاظ دفاع از مردم لیبی در هفته اول اسفندماه سال گذشته (۱۳۸۹)، آغاز گردید

حملات نظامی به لیبی و پشتیبانی غرب از اعتراضات مردمی، نسبت به دیکتاتورهای منطقه، ضمن اینکه ناظران سیاسی را واداشته است تا تحولات منطقه را به‌دقت دنبال کنند، اما از سوی دیگر، موقعیت و موضعگیری‌های مقامات رسمی و غیر رسمی ایران را نیز از نظرها دور نداشته‌اند. به گمان من رویکرد غرب نسبت به تحولات منطقه و حمایت از ملت ‌های منطقه با هر نیتی که باشد، این پیام را برای حاکمان ایران به‌همراه دارد که در صورت عدم تبعیت از مطالبات ملت ایران، سرنوشت آنان نیز می‌تواند چیزی شبیه سایر دیکناتورها باشد، که البته جنبه مهمتر پیام برمی‌گردد به اهرم فشاری که غرب قصد دارد بر گرده حکومت گذاشته تا آنان را وادار کند با تصمیمات جهانی همسویی نشان دهند. فراخوانده شدن حسنی مبارک به دادگاهی در مصر و کشته شدن اعضای خانواده معمر قذافی در حملات هوایی یا موشکی، این نگرانی را بر دستگاه حاکمه جمهوری اسلامی مستولی می‌کند که دیر یا زود، روزی فرا خواهد رسید که جنایتکاران ایران نیز در دادگاه ملت یا یک دادگاه بین‌المللی محاکمه شوند و یا پناهگاه علی خامنه‌ای و پسرش مجتبی نیز به عنوان هدفی نظامی مورد شلیک قرارگیرد! اما امر دخالت نطامی در ایران تا چه حد عملی باشد و یا اتفاق نظری در جامعه بین‌المللی بر سر آن وجود داشته باشد و یا اساسا صلاح باشد یا نه، قصه دیگری است

نواختن ناقوس آشتی حماس و فتح و له‌شدن بشار اسد: پیش در‌آمد سمفونی مرگ رژیم جمهوری اسلامی


روزنامه کیهان روز شنبه در صفحه اول خود از عزادار شدن رژیم اسراییل به خاطر نزدیکی این دو گروه فلسطینی خبر می‌دهد، در صورتیکه به گمان من ایران هم کمتر نگران، از حال و روز خود با شرایطی که پیش آمده نباید باشد. آیا ایران در صحنه بین‌المللی در شرایطی قرار گرفته که دیگر از مواضع گذشته خود عدول کرده است؟

سالها بود که ایران مانعی برای نزدیکی دو گروه فلسطینی حماس و فتح به‌شمار می‌رفت و هرگاه که آنها قصد هم‌نشینی و رفاقت داشتند، سروکله یکی از نمایندگان علی خامنه‌ای با توبره‌های پر از دلار‌های نفتی متعلق به ملت ایران، در منطقه آشوب‌زده فلسطینی‌ها که یا از طریق کوره‌راههای حزب‌الله به آنها می‌شد دست ‌یافت و یا از گردنه‌های سوریه که بشار اسد برای دریافت حقوق گردنه‌بگیری خود در آنجا همیشه حاضر بود

    از سوی دیگر با نگاهی به مشکلات بسیار جدی که برای سوریه و در راس آن بشار اسد پیش آمده، می‌توان این گمان را به یقین مبدل ساخت که سلاح‌های سیاسی حکومت جمهوری اسلامی در منطقه که همواره بی‌پروا از آنها به‌مثابه بازوهای توانمند خود نام می‌برد، و با چماق آنها غربی‌ها را تهدید می‌کرد واز آنها در مذاکرات و چانه‌زنی‌ها به عنوان برگ برنده بهره می‌برد، دارند یکی یکی به برگ‌های سوخته تبدیل می‌شوند، که آخرین آنها، اهرم فشار حزب‌الله در لبنان است، و باید منتظر نشست و دید رابطه حزب‌الله با حکومت ایران و در راس آن با خامنه‌ای به کجا خواهد انجامید؟

براستی چه بر سر رژیم ایران دارد می‌آید؟ هنگامی که گفته می‌شود رژیم جمهوری اسلامی در بدترین و متزلزل‌ترین شرایط چه در عرصه بین‌المللی و چه در صحنه‌های سیاسی و اجتماعی در داخل کشور در ۳۲ ساله عمر خود بسر می‌برد، به باور من  پر بیراه نیست، ضمن اینکه همه آگاهیم که رژیم در داخل نیز دست‌ به گریبان مشکلات عدیده‌ای اقتصادی است و از سوی دیگر نیز نقبی زد به لوس‌بازی‌هایی که در راس دستگاه اجرایی و به نقش‌آفرینی احمدی‌نژاد دیده می‌شود: واقعه‌ای که در تاریخ هیچ کشوری شاید سابقه نداشته باشد. قهر و خانه‌نشین شدن رییس جمهور با مقام بالادست خود. در این رابطه می‌توان به رییس‌جمهور نهیب زد که آقای احمدی‌نژاد! چنانچه نمی‌توانی با این شرایط کار کنی استعفا بده و بیست و چند میلیون رای‌دهنده ادعایی‌ات را بینداز به جان رهبرت! آنچه مسلم به‌نظر می‌رسد، تمامی شرایط به زیان جمهوری اسلامی دارد تغییر می‌کند. آیا پیش در‌آمد سمفونی مرگ رژیم جمهوری اسلامی در حال نواخته شدن است؟ 

***

اخیرا در بسیاری مواقع شرط‌بندی جورج سوروس - از سرشناس‌ترين چهره‌های بين‌المللی در زمينه مبارزه با رژيم‌های ديکتاتوری - مبنی بر «رفتنی بودن» رژیم ایران در کمتر از یکسال - که در حضور میلیونها بیننده تله‌ویزیونی برنامه جی. پی. اس. شبکه سی‌ان‌ان مطرح شد - افکار مرا به‌خود مشغول کرده، و در شگفتم که اگر حدس او به یقین تبدیل شود، او مسایل ایران را بگونه‌ای همه‌جانبه می‌شناسد و به زیر و بم گرفتاری‌های ایران بخوبی واقف است