خرداد، ماه بزرگی است، که امروز نخستین روز آن است. تا کنون دوبار در دو مقطع از تاریخ، ملت «نه» خود را به صورت محترمانه درهمین ماه به علی خامنهای ابلاغ کرده است: دوم خرداد ۱۳۷۶و بیست و دوم خرداد ۱۳۸۸ در جریان انتخابات ریاست جمهوری دورههای هفتم و دهم. اول بار در سال ۷۴ بود. ناطق نوری خود را برای زورآزمایی با محمد خاتمی آماده کرده بود و از آن مهمتر قولهایی بود که علی خامنهای برای پشتیبانی از او به او داده بود اما غافل از آنکه ابراز علاقه و تمایل از سوی خامنهای به هر نامزد انتخاباتی، مرگ سیاسی او را در پی خواهد داشت. و همه دیدیم آنچه را که بر سر ناطق آمد
اما بار دوم فرق میکرد. در فاصله دو خرداد، «اتاق فکر»ی در بیت رهبری درست شده بود و در کنار آن نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی کار خود را بهتر از گذشته یاد گرفته بودند، و خلاصه همه در آمادهباش کامل بسر میبردند، تا مبادا خارج از سناریوهای طراحی شده قدمی از قدم بردارند. اما از این سو یعنی در جبهه موسوی، مردم در تدارک نمایشی بودند که تاریخ بهخود ندیده بود. خیابانها سبز بود و لباسها سبز بود و ادارات سبز بود و هنرمندان سبز بودند و سبز نشانه همدلی و اتحاد شده بود. هر چه به روز موعود نزدیکتر میشدیم هر دو سوی این کارزار - که قرار بود نمادی از دموکراسی را به نمایش گذارند - به این یقین رسیده بودند که این بار نیز پیروز میدان نامزد مورد اعتماد و تمایل سید علی خامنهای یعنی محمود احمدی نژاد نیست، چرا که از یکسو احمدینژاد طی چهار سال دوره اول تصدی پست ریاست جمهوری، نه تنها نتوانسته بود به قولهای انتخاباتی خود جامه عمل بپوشاند، که آنچه را پیشینیان او رشته بودند همه را پنبه کرده بود و از همه برجستهتر آنکه همه متفقالقول بودند که احمدینژاد یک دروغگوی بزرگ است و چهار سال است که دارد مدام در همه زمینهها دروغ به خورد همه میدهد و از سوی دیگر کسی دارد از او حمایت میکند که خود مورد نفرت مردم است. اطلاعات تجزیه و تحلیل شده مراکز تخصصی تماما نشان از آن داشت که رییس جمهور دوره دهم میر حسین موسوی خواهد بود و این پیروزی با اختلاف فاحش از احمدینژاد بدست خواهد آمد
اتاق فکر رهبری که از مدتها قبل آماده بود تا با همراهی ارگانهای امنیتی و نظامی هر آنچه را که خارج از تمایل رهبراست، با واکنشی سریع در نطفه خفه کند و قواعد بازی را بهم زند، از دو شب قبل از روز انتخابات دست به تحرکاتی زد که با اعتراض جناح موسوی روبرو شد. موسوی تمایل بهدیدار با خامنهای داشت اما خامنهای مثل آبی شده و در زمین فرورفته بود. خامنهای خود را از نظر دور نگهمیداشت چرا که اولا مجتبی خواهان چنین امری بود و دوم اینکه هیچ دلیل قانعکننده و موجهی نداشت چرا که نیروهای امنیتی و نظامی تماما با فرمان خودش مشغول توطئهچینی بودند. علی خامنهای میترسید و نگران بود که این دومین «نه» ملت به او، دیگر هیچ حیثیتی برای او و برای پسرش مجتبی - که او را آماده جانشینی خودش میدید - باقی نخواهد گذاشت، غافل از اینکه رفتارهای او پس از برملا شدن تقلب در انتخابات باعث گردید که میزان تنفر ملت از او و خاندانش صد چندان گشته، همانگونه که دیدیم، این نفرت در شعارها خود را به رخ کشید! بقیه ماجرا را همه میدانیم. پیامدهای سناریویی که اتاق رهبر برای ملت رقم زد، بسیار سنگین بود: هزاران کشته، زخمی، مورد تجاوز قرار گرفته، زندانی، تبعیدی و ... اما ملت را همبستهتر از گذشته و آبدیدهتر نمود، که در آینده نزدیک حکومت چوب همین اتحاد و پختگی را چنان خواهد چشید که سرفصل تازهای در تاریخ ایران پدید خواهد آورد
***
آری خرداد، ماه ملت است. خرداد، ماهی است که ملت دو «نه» بزرگ تحویل علی خامنهای داده است. خرداد، نشان از تنفر ملت از رهبر دارد. خرداد ماه سبز است: در این خرداد نیز «نه» ما به دیکتاتور ادامه خواهد یافت