Thursday, May 19, 2011

اجازه ندهیم «هر گاوگَندچاله دهانی» مانند حسین شریعتمداری به اپوزیسیون بتازد

روزنامه کیهان تهران - به سردبیری بازجوی معروف حسین شریعتمداری - در شماره پنج‌شنبه ۲۹ اردیبهشت ماه در ستون ویژه خود مطلبی درج کرده با عنوان « تیمارستان ۲۵ ساله‌ای به نام اشرف» که طی آن به اعضای سازمان مجاهدین مستقر در اشرف تاخته است

من نه هوادار و نه عضو سازمان مجاهدین خلق هستم، اما به عنوان یک انسان و یک طرفدار حقوق بشر تا آنجا که بتوانم از حقوق شهروندی یک یک ایرانی‌هایی که در معرض آسیب از سوی ارکان جمهوری اسلامی باشند، تا حد توان دفاع می‌کنم، حتی اگر آنها از منظر عقیدتی و جهان‌بینی، با من سنخیتی نداشته باشند

درون خانواده بزرگ اپوزیسیون، افراد و گروه‌ها با عقاید و مسلک‌های گوناگون و گاه در تقابل با یکدیگردر کنار هم یا به صورت مستقل فعالیت‌هایی در مخالفت با اصل نظام جمهوری اسلامی و یا با بخشی از ساختار موجود حکومت دارند، و به مثابه اعضای یک خانواده گاهی تاب بگو مگو‌های یکدیگر را نمی‌آورند، و بسیار اتفاق می‌افتد که تا حد پرخاش و خط و نشان‌کشی برای یکدیگر دنیای مجازی را به صحنه کارزار بدل می‌کنند و حتا بر آن می‌شوند تا با ارائه مدارک و مستنداتی اتهامات و خیانت‌هایی را - گاهی بزرگنمایی‌ شده و گاهی حق‌طلبانه - بر علیه هم به رخ کشند و کینه‌ورزی را به حد اعلی رسانند، اما به باور من این مساله نباید باعث شود که بقول زنده‌یاد احمد شاملو «هر گاوگَندچاله دهانی» مانند حسین شریعتمداری، هر آنچه که شایسته و لیاقت خود و اربابانش است را نثار کسانی کند که روزگاری با هزار آرزو و امید - از سر آگاهی و اعتقاد قلبی یا ازسر توهمات جوان‌سرانه - با نیت خدمت به کشور، به گروهی، دسته‌ای یا شاخه‌ای سیاسی پیوند خورده‌اند و در حال حاضر بخشی از اوپوزیسیون قلمداد می‌شوند، فارغ از مسلک و مرامی که دارند

***

این‌روزها که حکومتیان از سر نادانی یا زیاده‌خواهی به جان هم افتاده‌اند، می‌تواند به روزهای سرنوشت ساز ملت تبدیل شود، و اگر ما - بیش و کم - به‌عنوان کسانی‌که مخالف دستگاه ستمگر حاکم بشمار می‌آییم از سر بی‌خردی، پیوند‌هایمان را قوت نبخشیم، و از چالش‌های جدی موجود در سطح رهبری حکومت بهره بهینه نبریم، دشمن فرصت بازیابی و بازسازی خود را خواهد یافت و این‌بار نیز فرصت‌سوزی دیگری ثبت در تاریخ خواهد شد

  به عنوان یک یاد‌آوری فروتنانه (درد دل‌گونه‌ی کسی که دغدغه‌ی ملک و ملت دارد) این نوشته را با این آخرین اشاره‌ به پایان می‌برم: به گمان من چون قرار است پس از روشن شدن تکلیف جمهوری اسلامی رای ملت، میزان محبوبیت و مقبولیت افراد و گروه‌های سیاسی را تعیین کند، بنابراین من شخصا درگیر شدن در زدوخوردهای دنیای مجازی در میان اپوزیسیون را صلاح نمی‌دانم، و به‌جز اتلاف نیروهای مفیدمان، سود دیگری در آن نمی‌بینم. بویژه آنکه تجمیع همین نیروها می‌تواند پر ثمرتر، قلب دشمن را هدف گرفته و در بسیاری موارد ماشین تبلیغاتی دشمن مشترک‌مان را از کار بیندازد، به همین لحاظ تا آنجا که حواسم سر جایش باشد، دلسوزانه و آگاهانه از این‌دسته از مباحث می‌گریزم، مگر آنجا که ضرورت داشته باشد از منظر حقوق بشری، از نکته‌ای حق‌طلبانه دفاع کنم - این اشاره بغض‌ای بود در گلو فروخورده که قلبم را می‌فشرد و باید خالی‌اش می کردم