با توجه به موقعیت جغرافیایی ایران و اهمیت سیاسی کشورمان در منطقه، از منظرغرب، ایرانِ با ثبات، بیشتر یاریرسانِ اهدافِ ابرقدرتها در منطقه است تا کشوری که حکومتش قادر به حفظ تمامیت ارضی نباشد و امور کشورش خان خانی اداره شود و تحریک کننده حکومتهای بهزعم غرب تروریستپرور باشد، لذا دلایل زیر این گمان را بوجود میآورد که غرب نسبت به استقرار یک حکومت نظامی قدرتمند بیرغبت نباشد (تحلیلهای اخیر گاردین و واشنگتن پست) و در این رهگذر بعید نیست که بدور از چشم ملایان حکومتی، ارتباطاتی از دو سو شکل گرفته و گفتگوهایی نیز صورت پذیرفته باشد
مواردی که در ذیل به آنها اشاره میشود، با عینک غرب به آنها نگاه شده و میتواند هشداری باشد برای بدنه و راس جنبش که اگر خود را به عنوان یک جایگزین قابل اتکا حکومت آینده تثبیت نکند، قافیه را باخته و جایگاه خود را باید دودستی پیشکش نظامیان بنماید
به باور من اولین انتخاب غربیها جنبش برخاسته از دل مردم است با ساختاری دموکراتیک، اما بدور از تندرویهایی که از دیدگاه بینالمللی مشکلساز باشد و اگر قرار باشد رهبر فعلی حکومت ایران زمانی به پایان عمرش باقی نباشد و پس از مرگ او، اوضاعی که بوجود میآید، بدرستی آشکار و قابل محاسبه نباشد، این احتمال وجود دارد که از هم اکنون برنامه ریزیهایی برای ادامه تثبیت اوضاع پس از نبودن رهبر فعلی بر مسند قدرت صورت گیرد
نکته جالب اینست که تقریبا شرایط حال ایران بسیار شبیه زمانی است که مملکت دارای پادشاهی بیمار بود و به لحاظ ساختاری، نیروی مورد اعتماد مردمیای در اطراف او وجود نداشت و مشخص نبود با توجه به رشد گروههای زیرزمینی کمونیستی و شبه نظامی اسلامی و تندرو، چه شرایطی حاکم خواهد شد و چه وضعیتی در انتظار کشور و مردم است، که خوب تفاوتی شگرف داشت با زمان حال، که جایگزینی پیدا شد و با پرتابش از فضایی بسته و تحت سلطه دیکتاتوری درعراق به مرکز عالم رسانه و مهد آزادی یعنی فرانسه، به عنوان حاکم جدید به تثبیت رسید
لازم است که موقعیت فعلی نیروهای با پتانسیل بالا برای جایگزینی حکومت فعلی مرور شود
یکم - جنبشهایی که تا کنون در ایران به عنوان مخالف حاکمان جمهوری اسلامی ظاهر شدهاند، اگرچه دارای پایگاه های مردمی بودهاند و اگرچه بر سراپای حکومت لرزه انداختهاند اما بنا بر شرایط عقیدتی یا مصلحتاندیشیهایی قادر نبودهاند آنطور که باید، برای حکومت خطر جدیای ایجاد کنند و به عنوان جایگاهی مطمئن برای جایگزینی، خود را به اثبات رسانده باشند، اما این شانس و فرصت برای دست یازیدن به چنین جایگاه و مقامی را حداقل برای دوبار داشتهاند که آنرا سوزاندهاند
دوم - گروههای اوپوزیسیون مستقر در خارج از کشور نشان دادهاند که حاضر نیستند اختلافات کهنه را بهکناری نهند و در زیر یک چتر گردهم آیند، لذا وجودشان به عنوان جایگزین تا این لحظه در پرده ای از ابهام است، مگر آنکه ائتلافی بوجود آورند مابین خودشان و نیز با گروههای داخل کشور، تحت همان عنوانی که نگارنده تا کنون چندبار برای ضرورت تشکیل آن گلو دریده: شورای موقت رهبری
سوم - در حال حاضر تنها گروهی که قادر است خود را به عنوان یک جایگزین قدرتمند بنمایاند، نظامیان از نوع سپاه هستند که هم ساختار حکومتی ولی فقیه را میتوانند بدون دردسر، از صحنه سیاسی محو کنند و هم موجودیت جنبش مردمی را بهخطر انداخته و نگذارند که جنبش به یک نیروی هرج و مرجطلب مزاحم تثبیت اوضاع تبدیل شود. و نیز از چنان توانمندی نسبیای برخوردارند تا از هر نوع جداییطلبی جلو گیرند. از سوی دیگر در سالهای اخیر نشان دادهاند بازرگان و صنعتگر نیز میتوانند باشند چرا که دست هایی آن فرصت را برای ایشان فراهم نمودهاند تا با روش سعی و خطا که در این رهگذر زیانهای هنگفتی نیز بر مملکت تحمیل کردهاند، مملکتداری را بیاموزند. نمونه شاخص آن تعداد قابل توجه وزرا و نمایندگان مجلس در ساختار حکومت است و دورخیزی که برای فتح بیشتر مناصب حکومتی بهچشم میخورد
***
همه اینها گفتم، این را نیز گفته باشم که آمدن نظامیان، بر سر حکومت، حرکت جنبش آزادیخواهانه ملت را بار دیگر برای سالها به تعویق خواهد انداخت و در اینصورت دریغ و صد افسوس از عمر جوانان ما که در کنار تلاششان بههدر خواهد رفت و خون پاکشان برای هیچ و پوچ بیثمر خواهد ماند: اگر چنین نمیخواهیم اما باید بجنبیم تا کار یکسره شود و قدرت خود به جهانیان بنمایانیم