در خبر کوتاهی آمده بود که سفیر ایران در سوریه تغییر کرد
اگر چه تعویض یک سفیر در عرف دیپلماتیک، عادی بهنظر میرسد و خبر آن نیز در شرایط معمولی بیاهمیت، اما سفیر ایران در شرایطی تغییر کرد که بسیار نامترقبه مینماید و بدون یقین بدون حرف و حدیث نخواهد بود، بویژه آنکه جایگزین سفیر، معاون وزارت امور خارجه است و بنا به اهمیت موضوع، تنزل مقام یافته تا شاید آبروی ریخته شده را بهگونهای جمع و جور کند
نخستین گمانهزنی بر این محور استوار است که دستگاه حاکمه ایران به این یقین رسیده که بشار اسد رفتنی است و خوب بیبصیرتیهای رهبری رژیم و نابخردی دولت متقلب در ارزیابی بهموقع از اوضاغ سوریه و ادامه پشتیبانیهای همه جانبه اعم از سیاسی و نظامی از سرکوبهای ملت سوریه توسط بشار اسد، باید بهگونهای ماستمالی شود و در این سناریو یک قربانی لازم است تا همه تقصیرهای ناشی از نادانیها را به گردن کسی انداخته شود و دمِ دستتر از سفیر ایران در سوریه، کس دیگری وجود ندارد که بهظاهر قرار بوده است بر حسب وظایفش، با ارسال گزارشهای به موقعِ خود روابط دیپلماتیک کشورش را با کشور سوریه مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و موجب تصمیمسازیها و واکنشهای سریع مسولان رژیم نسبت به اوضاع آنهم در شرایط بحرانی شود، که کار به چنین آبروریزیهای بینالمللی نینجامد. اما از آنجا که کاملا روشن است علی خامنهای سکان امور خارجه را در دستان خودش دارد، از منظر مردم سوریه و نیز در عرصه بینالمللی، انگشت بیکفایتی و شراکت در کشتار مردم مظلوم و بیدفاع سوریه به سوی رهبر جمهوری اسلامی نشانه رفته است
***
مردم ما از واقعه سوریه سه درس را باید عبرت بگیرند
اول - استقامت و پشتکار مردم در دست رد زدن به سینهی دیکتاتور، بویژه آنجا که رهبران فکری و سیاسی جنبش در بند رژیم جنایتکار اسیرند
دوم - گردآمدن رهبران مخالف به زیر یک چتر برای رسیدن به هدف بزرگتر از ایدههای گروهی
سوم - باورمندی به توان بینالمللی در فشار به دیکتاتور برای ترک مسند قدرت، آنجا که قدرتهای بزرگ به این اعتقاد برسند که مردم یک کشور، حکومتش را نمیخواهد