سرانجام پس از مدتها حرف و حدیث، پیرامون نقش سپاه در پنجهافکنی بر منابع نفت و گاز کشور و سپستر برملا شدن قرادادهای کلان قرارگاه خاتمالانبیا در عرصه فعالیتهای زیربنایی کشور بویژه صنعت نفت که تنها ثروت مردمان کشورمان محسوب میشود، در زد و بندی تاریخی، یک نفر نظامی بطور رسمی بعنوان کاندیدای وزارت نفت به مجلس معرفی شد. با این حرکت شگفت انگیز دو سناریو محتمل است
اول - تحمیل سپاه پاسداران از سوی احمدینژاد به خامنهای
در این حالت حرکت احمدینژاد به عنوان یارگیری بر علیه بیت خامنهای تلقی میشود در جاییکه در یکی دو ماه اخیر احمدینژاد در ضعیتترین موضع سیاسی طی ۶ سال گدشته قرار گرفته است! اینکه مجلس جرات رد کردن صلاحیت این کاندید را ندارد به یقین مشخص است. و اما از آنجا که شنیده شده است سپاه پول فروش نقدی نفت را که بطور کامل در اختیار دارد و با قلدری به خزانه برنمیگرداند، شاید در مناسبات تازه، سر کیسه را به نفع طیف احمدینژاد-مشایی، تا حدی شل کند و به مواضع این طیف یاری رساند. آنچه که ازاین سناریو میتوان نتیجه گرفت، این زدوبند میان احمدینژاد و سپاه سبب خواهد شد بازنده اصلی، علی خامنهای - که به نظر میرسد در آخرین روزهای عمر بسر میبرد - و طیف مجتبی انگاشته شود
دوم - تحمیل سپاه پاسداران از سوی خامنهای به احمدینژاد
از سوی دیگر بخشی از محافل چنین میانگارند که رستم خان قاسمی، وزیری خواهد بود که اطرافیان خامنهای به احمدینژاد تحمیل کردهاند چرا که بر این باور استوارند که با توجه به نزدیک شدن مرگ خامنهای، باید تدابیری اندیشنده شود تا قلههای قدرت یکی پس از دیگری بدست طیف مجتبی خامنهای فتح گردد، که در این رهگذر پس از مرگ پدر آسانتر بر مسند بالاترین بخش قدرت یعنی رهبری نظام تکیه زند. همانگونه که دیدیم با انتخاب هیات حل اختلاف بین قوا به سرکردگی هاشمی شاهرودی، با یک تیر دو نشان هدفگیری شد: اول اینکه دست هاشمی رفسنجانی از خیلی از جهات کوتاهتر گردید و هم اینکه تقریبا کسی که قادر باشد رهبری مجتبی را تسهیل کند (هاشمی شاهرودی) به دستاندرکاران اصلی حکومت معرفی شد
***
به باور من چنانچه جنبش ملت ایران که پس از انتخابات بطور جدی تری خود را به حکومتیان نمایاند، خیلی زود به نتیجه دلخواه دست نیابد و مطالبات خود را بر حکومت تحمیل نکند، قدرت به قبضه کامل سپاه پاسداران در خواهد آمد و در چشمبرهم زدنی یک حکومت نظامی در کشورمان ایران مستقر خواهد شد، شاید هم کودتایی رخ خواهد داد که نتیجه آن اگرچه برای جناحهای شناخته شده حکومتی دلخواه نخواهد بود اما راههای ادامه جنبش را نیز صعبالعبورتر خواهد کرد