به گزارش مرکز خبر حوزه، محمد یزدی رییس پیشین قوهی قضاییه گفت: ولایی بودن، قبول داشتن قانون اساسی، نظام اسلامی، حاکمیت دین خدا و سخنان امام و رهبری از اصول اولیه اصولگرایی است. وی با اشاره به نزدیکی ایام انتخابات مجلس، گفت: باید کسانی در مجلس، دولت و نظام حضور داشته باشند که بعد از خدا، پیغمبر، حاکمیت دین اسلام، قانون اساسی، ولایت فقیه، خط امام و رهبری، فصلالخطاب بودن سخنان رهبری را قبول داشته باشند
تقریبا همه او را میشناسند. او از بیسوادترین اما پاچهخوارترین آخوندهای پس از انقلاب محسوب میشود. از بیسوادیش همانقدر بس که قوه قضاییه را بین سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸ به ویرانهای تبدیل کرد و تحویل هاشمی شاهرودی داد و کسی نیز او را مورد استنطاق قرار نداد. اما از رهگذر پاچهخواری دربار خامنهای، هم خود و هم پسرش به نوایی رسیدند که بی شک تا هفت نسل باید پایبوس درگاه خامنهایها بماند
***
تقریبا همه او را میشناسند. او از بیسوادترین اما پاچهخوارترین آخوندهای پس از انقلاب محسوب میشود. از بیسوادیش همانقدر بس که قوه قضاییه را بین سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸ به ویرانهای تبدیل کرد و تحویل هاشمی شاهرودی داد و کسی نیز او را مورد استنطاق قرار نداد. اما از رهگذر پاچهخواری دربار خامنهای، هم خود و هم پسرش به نوایی رسیدند که بی شک تا هفت نسل باید پایبوس درگاه خامنهایها بماند
محمد یزدی با دستور اربابش یک قلم کارخانه لاستیک سازی دنا که در آنزمان ارزشش بالغ بر ۶۰۰ میلیارد تخمین زده میشد را به مبلغ ۱۰ میلیارد آنهم بهصورت قسطی از محل فروش لاستیک، خریداری نمود و اما داستان زمینهای شمال و پسرش حمید یزدی همانی كه در زمان ریاست محمد یزدی بر قوه قضائیه، رئیس حوزه ریاست قوه قضائیه بود و چوب جنگل های شمال را بهگونهای انحصاری صادر كرد. اینها را عباس پالیزدار بعدها افشا کرد و بدستور همین محمد یزدی به زندان افتاد (اما صدایی از رییس جمهور پوپولیست یعنی احمدینژاد در نیامد، رییس جمهوری که ادعای رو کردن دست مفسدان اقتصادی توسط او، گوش فلک را کر نموده بود). و اما این نامه محمد یزدی ثبت در تاریخ غارتگری ۲۰ سال اخیر از ثروت ملت مالباخته است: «جناب آقای فروزش، حمید ما (حمید یزدی) بیکار است، ترتیبی اتخاذ فرمایید که از جنگل های شمال جهت صادرات چوب بهره مند گردد.» پالیزدار می گوید: «حمید یزدی، در آن زمان مدیرکل حوزه ریاست قوه قضاییه بود و متأسفانه جنگل های شمال را به تاراج برد و رفت...» . آنچه که مسلم است همین محمد یزدی در دوران میرحسین موسوی قادر نبود از این غلطها بکند، بنابراین دوباره سرو کلهاش پیدا شده شاید برای بالاکشیدن گوشهای دیگر از ثروت ملت، وگرنه او دلش برای ملک و ملت نسوخته است