هنگامی که به دوران ۸ ساله خاتمی و پس از آن به جریانات انتخابات ۸۸ اندیشیده میشود، بهرغم اینکه پی میبریم فرصتهایی سوزانده شده است اما روی دیگر سکه نیز گویای فرصتسوزی از سوی حکومت نیز بوده، چراکه رژیم نیز فرصتهای خوبی را برای اصلاح خود از دست داده است. البته به تاریخ که بنگریم این نتیجه حاصل میشود، خودکامه هیچگاه حاضر نیست در تقسیم قدرت، با دیگری سهمی دهد، مگر آنجا که کار از کار گذشته و مطالبات مردم رنگ و محتوای دیگری پیدا کرده و او باید کل قدرت را واگذارد. این مقدمه گفتم تا روشن کرده باشم ما در کشورمان داریم وارد عرصهای میشویم که خودکامه تمام فرصتها را برای واگذاری بخشی از قدرت به ملت از دست داده است و در شرایطی قرار گرفته که ناگزیر است تمامی قدرت را وانهد. حال در این ورطه وظیفه و مسولیت خردمندان جنبش، و متفکران سیاسی در اوپوزیسیون چیست و چکار باید بکنند تا این بار این فرصت طلایی از دست نرود، چرا که بهر حال دورهی خامنهایها بسر رسیده است و این احتمال وجود دارد که گروهی با بافت غیر دموکراتیک تمام ارکان حکومت را قبضه کرده و خود را بهعنوان یک جایگزین، جا بیندازد و تایید جهانی را نیز کسب کند. به باور من، جنبشیها لیاقت و استحقاق تشکیل یک حکومت مردمی و صالح را دارند و قادرند بستر انتقال رژیم فعلی را به حکومت آینده با کمترین هزینه برای ملت فراهم کنند، به شرط آنکه مقدمات و راهکار اصولیای در چند جبهه و جناح اندیشیده شود
اول - بدنه و نخبگان جنبش در داخل کشور
در درجه نخست میبایست متفکران و نخبگان معتقد به جنبش مردم ایران، رودربایستیها را با خود و با همفکران خود و با رژیم فعلی کنار گذارند، و مصلحتاندیشیهای کهنه را نیز، با توجه به شرایط تازه کشور بازنگری کرده و در پی آن، مواضع شفافتری اتخاذ نمایند. همچنین فرصتهایی که در اثر ضعف حکومت پدیدار شده، و بزودی عمق بیشتری خواهد یافت را نسوزانده و بدنه جنبش را تشویق و ترغیب نمایند تا حرکت تازهای را آغاز نماید. این امر از طریق بیانیههای پر ابهام گروهی از افراد - البته محترم - که مشخص نیست کدامین جناحهای مخالف را نمایندگی میکنند، میسر نبوده و تجربه یکسالهی اخیر نشان داده که تاثیر این دسته از اعلامیهها در حرکت دادن به جنبش، در پایینترین حد اثرگذاری بوده است. مردم ما به رهبریِ ملموس و قابل ارتباط و افراد حقیقی، هم بیشتر عادت دارند و هم برایشان قابل پذیرشتر است و در شرایط فعلی بسیار نیازمند آن هستند
دوم - فعالان سیاسی و آزادیخواهان ساکن خارج از کشور
به شهادت مطالبی که در این وبلاگ نگاشته شده است، چندین بار موضوع ضرورت همبستگی گروههای اوپوزیسیون ساکن در خارج از کشور مورد تاکید قرار گرفته است. چنانچه گروهها به زیر یک چتر گردهم نیایند و همزمان شورایی را با حضور نمایندگانی از مخالفان و رهبران جنبش در داخل کشور تشکیل ندهند، نباید انتظار معجزهای داشت برای تبدیل رژیم فعلی به یک حکومت جدید با ساختار دموکراتیک. در این رهگذر، ضرورت وجود نمایندگان تمامی جناحها در چنین شورایی، کاملا احساس میشود، چرا که پس از تشکیل شورا همگان باید از آن تبعیت کنند، تا مقدمات برگزاری رفراندوم جهت تعیین حکومت جدید، فراهم آید. هر گونه تکروی و شانتاژ سیاسی در این برهه از زمان حساس و سرنوشتساز همانند تیری است که به قلب جنبش مردم شلیک میشود. زمان آن فرارسیده است که اختلافات کهنه و تاریخی به کناری نهاده و فروتنانه به ایران و ملت زجر کشیدهاش ، اندیشیده شود. از مهمترین وظایف این شورا، برقراری ارتباط با دولتهای قدرتمند غربی و شرقی است برای ایجاد تصویری از توانمندی ملت بزرگ ایران درتشکیل حکومتی قدرتمند و باورمند به اصول دموکراسی
سوم - فعالان سیاسی و اجتماعی در دنیای مجازی
اگرچه بخشی از کسانی که در دنیای مجازی فعالیت روزنامهنگاری میکنند و رسالت یک رسانه را عهده دارند، قابل شناسایی و گاهی قابل اعتماد نیستند، اما همانهایی که در روند جنبش قلم میزنند، که خوشبختانه تعدادشان کم هم نیست و نیز دارای تاثیرگذاری عمیقی میتوانند باشند، چنانچه به اختلافات بیثمر - حداقل در این برهه از زمان - که منجر به هرز رفتن نیروها میشود، پایان ندهند، نه تنها به جنبش مددی نرساندهاند، که به گمان من، آنرا از نفس نیز میاندازند. آنچه که روشن است، فرصت برای مباحثات اعتقادی، سیاسی، اجتماعی و ... همیشه وجود دارد، اما موقعیت گرانبهایی که ممکنست به استقرار یک حکومت نسبتا دلخواه که مورد تایید اکثریت ملت ایران و نیزمورد تایید مخالفان حکومت فعلی باشد، بینجامد، شاید سالها طول بکشد تا دوباره دست دهد. ایندسته از فعالان سیاسی در دنیای مجازی نیز باید همانند گروههای اوپوزیسیون که در بالا به آنها اشاره شد، باهم عهدی بندند که تا هنگام به گُل نشستن درخت جنبش ملت ایران همسویی و همگرایی خود را حفظ کنند. بدون تردید دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی رژیم بیکار ننشسته اند، و به یقین در این میان نمایندگانی فعال و تفرقهافکن، به دنیای مجازی اعزام کردهاند، که هشیاری بیش از پیش را میطلبد
چهارم - رسانههای تصویری سیاسی خارج از کشور
چنانچه برنامه مدیران و سازان تلویزیونهای ۲۴ ساعته ماهوارهای سیاسی، که در ایران بسیاری از آنها قابل دسترس هستند، برنامههای روشنگرانه سیاسی ارائه ندهند و از سوی دیگر جنبش ملت ایران را بصورتی انحصاری مال خود ندانند، و نیز از فحاشی به یکدیگر حذر نکنند، مردم ایران آنها را مورد توجه قرار نخواهند داد بویژه آنجا که چندتایی تلویزین جدید پخش سریال و فیلم (طی یکی دوسال اخیر) راهاندازی شده که ماموریتشان سرگرم ساختن مردم به مسائل غیر سیاسی است، و بیش و کم به رغم بیکیفیتی محصولاتشان، مورد توجه هم قرار گرفته اند. دوباره تاکید کنم که روی سخن این نوشتار آندسته از تلویزیونهایی است که طی سالیان، فعالیت سیاسی داشتهاند و آبرویی نیز کسب کردهاند، آنها با اینکه همواره از کمپولی نالیدهاند، اما با مرارت به راه ادامه دادهاند و چنانچه اظهار میکنند که به سرنوشت ملک و ملت علاقمند هستند، ضرورت دارد شاید با همنشینی با یکدیگر، به یک استراتژی واحد - نه برنامههای مشابه - برای مبارزه با رژیم نائل آیند، و تاثیرگذاری برنامههای خود را دوچندان کنند. چنانچه قرار باشد، فرصت طلایی موجود از دست برود، ادامه بقای این دسته از رسانهها نیز با علامت سوال مواجه خواهد شد
***
در یکصد و چند ساله اخیر، بار دیگر فرصتی فراهم آمده تا ملت شایسته ایران به آرزوی سالیان خود تحقق ببخشد و مزه و طعم آزادی و فضای باز سیاسی را بچشد، و این فرصت شاید برای سالها تکرار شدنی نباشد. خودکامه باید برکنده شود: پس به پیش، ای جنبش ملت ایران