Thursday, January 12, 2012

به بهانه افزایش سود سپرده بانکی: همه‌ی عمر دیر رسیدیم


من هم مطالب مربوط به مصوبه شورای پول و اعتبار را در پیوند با افزایش بهره بانکی سپرده‌ها خواندم. اگر شاپور بختیار به جای جمشید آموزگار بر مسند صدارت می‌نشست، اگر در انتخابات سال ۸۸ تقلب نمی‌شد و مهندس میر حسین موسوی رییس جمهور می گردید، اگر از افزایش بهره بانکی، با دستور مستقیم احمدی‌نژاد جلوگیری نمی‌شد و دو رییس بانک مرکزی در اعتراض به همین دستور، از کار برکنار نمی‌شدند (می‌توان عدم انجام به موقع این دسته از "اگر"های تاریخی را - که انجام‌شان به صلاح بود - ناشی از منش خودکامگی برشمرد) و صدها شاید و اگر دیگر که هم اینک ذهن این نگارنده را برای مثال بیشتر یاری نمی‌کند اتفاق می‌افتاد، به باور من بسیاری از وقایع پس از آنها که منجر به کنش و واکنش‌های غیر لازم و تغییرات غیر ضروری گردید، هیچ‌گاه رخ نمی‌نمود

این بار نیز کاری که چند سال پیش باید انجام می‌شد و با هزار و یک دلیل شرعی و غیرعلمی از آن جلو می‌گرفتند، سرانجام در غیبت احمدی‌نژاد به تصویب رسید، اما آیا در هنگامه‌ای که دیوارهای اعتماد مردم به نظام بانکی کشور فروریخته است، و کمتر کسی جرات می‌کند، پول خود را به سیستمی بسپارد که هر آن امکانِ اضمحلالِ سر تا پای آن می رود و از سوی دیگر افزایش سرسام‌آور نرخ برابری دلار و سقوط وحشتناک ریال می رود تا فروپاشی اقتصاد جمهوری اسلامی را به تماشا گذارد، این اقدام کمی دیر به نظر نمی‌رسد؟ آری نرخ سود سپرده بانکی، باید با نرخ تورم واقعی همخوانی داشته باشد، به‌شرطی که در مورد تورم، آمار و اطلاعات دروغ تحویل مردم‌مان ندهیم

این دیر به صرافت افتادن‌ها، اما همواره مرا به یاد دیالوگ پایانی فیلم سوته‌دلانِ زنده یاد علی حاتمی می‌اندازد که داداش حبیب‌  (جمشید مشایخی) به بدن بی‌جان برادرش مجید (بهروز وثوقی) در راه امام زاده داوود چنین می گوید: همه‌ی عمر دیر رسیدیم