رژیم جمهوری اسلامی کاملا آگاه است که حکومت بشار اسد در سوریه به "آخر خط" رسیده است، و همین واژهی "تا آخر" که در اظهارات علی اکبر ولایتی مشاور امور خارجی رهبر رژیم جمهوری اسلامی که میگوید "رژیم قرار است تا آخر از بشار اسد حمایت کند"، بهگونهای ناخودآگاه نهفته است، گویای این واقعیت است! اما آیا پشتیبانی رژیم جمهوری اسلامی از بشار اسد، به مفهوم ادامه کشتار از طرفین دعوا در آن کشور - که تاکنون بیش از ۶۰ هزار کشته به جا مانده - و از بین رفتن بیشترِ زیرساختهای سوریه - که بخش عمدهی آنها تا هم اینک نابود شده - نیست؟
در جایی که دو کشور اسلامی منطقه یعنی ترکیه و مصر (که زمانی برپایی حکومتهایشان مورد تایید پرطمطراق و از آن فراتر موجب پایکوبی رهبری رژیم جمهوری اسلامی بودهاست) و از سوی دیگر سایر کشورهای ثروتمند منطقه از جمله عربستان و قطر و نیز کشورهای غربی، حکومت بشار اسد را پایان یافته قلمداد میکنند، چه رمز و رازی نهفته است که رژیم جمهوری اسلامی خود را به کوچه علی چپ میزند و بشار را خط قرمز رژیم جمهوری اسلامی اعلام میکند؟ مثلا در صورت سقوط بشار اسد، آقایان جمهوری اسلامی چه از دستشان ساخته است؟ آیا این خط قرمز شباهتی به خطوط قرمز قبلی از جمله، تحریم نفتی ایران و حضور نظامیان آمریکایی در خلیج فارس ندارد، که رهبران جمهوری اسلامی مُدام خط و نشان میکشیدند، چنانچه از این خطوط قرمز عبوری صورت گیرد، چنین و چنان می کنند؟
به باور بسیاری از تحلیلگران بینالمللی از یکسو و اعترافات گاه و بیگاه سردمداران دستگاه خارجی جمهوری اسلامی - چه رسمی و و چه غیررسمی - بشار اسد نخستین خاکریز سقوط رژیم تهران است و چنانچه این خاکریز از دست برود، سپستر تکلیف حزبالله لبنان و حماس نیز روشن خواهد شد و آنگاه که رژیم جمهوری اسلامی برگهای برنده خود را در صحنه بینالمللی از دست بدهد، با تکان دیگری از سوی مردم ایران، سرنگونیاش حتمی خواهد بود: این واقعیتیست که سوخت و سوز ندارد