Friday, May 17, 2013

شد آنچه که نباید می‌شد: بالاخره دو شقه‌مان کردند


سال‌های سال بود (شاید از رویدادهای سال ۵۷ به این‌طرف) چنین شور و همبستگی مردم را ندیده بودیم! حتا در انتخابات منجر به آمدن خاتمی به عنوان رییس جمهور. اما سال ۸۸ و انتخابات ریاست جمهوری شد نقطه عطف دیگری در تاریخ ایران: همصدا و همراه شدن یک ملت برای نشان دادن تنفر خود از دیکتاتوری موجود و "نه" گفتن به نامزد ریاست جمهوری همفکر با رهبر که کارنامه ۴ ساله‌اش سراسر نابخردی بود و نادانی. هر حرف و حرکت ما مردم شد سر تیتر تمامی خبرگزاری‌های جهان و با احتساب رویدادهای پس از آن، برای چندین ماه همه نگاه‌ها به ایران دوخته شد. اما آن خون تازه‌ای که در پیکر نیمه جان ملت تزریق شده بود، در طی چهار سال گذشته با ترفندهایی - چه در دنیای مجازی و چه در زندگی واقعی - توسط خون‌آشام‌هایی دوباره مکیده شد! امروز و هنوز دست‌هایی در کار است و به جایی رساندن‌مان که اگر نگویم چند پاره که حتما دو شقه‌‌مان کرده‌اند و رودر روی هم قرارمان داده‌اند: افسوس و صد دریغ که نشد آنچه باید می‌شد و شد آنچه نباید می‌شد

 اما بازهم امید و امید و امید که لازم است و بدون تلاش و همدلی کافی نیست! آیا فرصت تاریخی دیگری دست خواهد داد تا ملتی که استحقاق بهترین‌ها را می‌توانست و می‌تواند داشته باشد، ثروت‌اش به باد نرود و آنچه از ناکرداری و نامردمی که طی ۳۰ سال گذشته در جامعه نهادینه شده است - و مهمترین معضل‌مان خواهد بود شاید طی ۵۰ سال پس از تغییر رژیم - زدوده شود، مدیرانی باسواد، مسول، توانا و دلسوز جامعه را اداره کنند و خلاصه کشوری آباد و آزاد داشته باشیم؟ امید و امید و امید که لازم است اما بدون تلاش و همدلی کافی نیست