Wednesday, November 30, 2011

رژیم جمهوری اسلامی، سرگردان در کوچه بن بست غرب


بالاخره آنچه که تندرو ها بدنبالش بودند، دارد اتفاق می افتد. پنجه و پیکر شوم جنگ بر سر ایران و ملت عزیزمان سایه افکنده است و هر آن، باید منتظر رخداد فاجعه‌بار - اما با روندی که پیش آمده نه غیر منتظره - باشیم. سفارتخانه‌های اروپایی در تهران دارند یکی بعد از دیگری فعالیت خود را معلق می‌گذارند و با حادثه‌ای که دیروز در سفارتخانه بریتانیا در تهران بوجود آمد دولت‌های غربی در افکار عمومی جامعه بین‌الملل، چهره‌ای مظلومانه و مورد تجاوز قرار گرفته از خود نشان می‌دهند و از جمهوری اسلامی نیز چهره‌ای جنگ‌طلب و متجاوز به حقوق بین المللی، به دنیا می‌نمایانند

بی‌خردی‌های سران رژیم و رویکرد لجوجانه‌ی آنها در حل مشکلات ملت و منطقه و مسائل مرتبط جهانی، همواره سبب شده است که حل معضلات، موکول شود به پرداخت هزینه‌های هنگفت‌تر اما از جیب ملت ایران و این‌بار نیز بحران به سمتی می‌رود که اگرچه طوفان آن رژیم را ساقط خواهد کرد، اما اثر بدون چون و چرایی نیز بر روند زندگی ملت ایران خواهد گذاشت

بسیاری از آزادیخواهان و نیز ملت ایران، خواهان جنگ نیستند اما این بار نانی که رژیم جمهوری اسلامی خود پخته و خود در دامان ملت گذاشته است، احتمال بروز جنگ را دو چندان کرده است. حرکت های سردمداران رژیم در صفحه شطرنج جهانی، بگونه‌ای دارد انجام می‌شود که ایران را دارند به سمت مقصدی بدون بازگشت، می‌کشانند. رژیم در حال حاضر در این بازی آچمز شده است و این انتظار می‌رود که با یکی دو حرکت دیگر، مات شود. از دیدگاه دیگر توپ در حال حاضر در زمین رژیم‌ است و غربی‌ها با زرنگی‌های ناشی از تجربیات سالیان، آنرا به زمین ایران انداخته‌اند. رژیم در حال حاضر وارد کوچه بن بست غرب شده است و حاکمان برای تهییج افکار عمومی  - که فقط مصرف داخلی خواهد داشت - رجزخوانی را آغاز خواهند کرد، اما بزودی معلوم می‌شود که در پشت پرده‌ها و درهای بسته چه خواهد گذشت و باید دید آیا پیامد گفتگوهای پنهانی آیا حاکمان را قادر خواهند کرد از این کوچه خارج شوند یا خیر و با چه هزینه‌ای؟

***

 راه دیگر کمتر هزینه کردن این تغییر، روشن کردن دوباره موتور‌های جنبش ملت توسط خود ملت است که اگر در این شرایط - به هر شکل ممکن - به حرکت در‌آید، پیروزی کم هزینه‌تر از آنِ ملت خواهد بود. به باور من رژیم در حال احتضار است و خیلی زود رفتنی‌ست و ملت اگر چه ممکنست که سختی‌های بسیاری را در این شرایط متحمل شوند، اما پایان این دشواری‌ها را در خیابان‌ها به پایکوبی خواهند گذراند

Tuesday, November 29, 2011

حمله به سفارت انگلیس: رژیم یک قدم دیگر به سقوط نزدیکتر شد


خبرها حاکی است که عده‌ای به عنوان اعتراض به سیاست‌های انگلیس، به داخل سفارت بریتانیا در تهران حمله کردند و ضمن دستیابی به اسناد سفارت، گوشه‌هایی از سفارت را به آتش کشیدند. آنچه که کاملا واضح است با توجه به بافت و ساختار حکومت جمهوری اسلامی و تجربیات سالیان از چنین رخداد‌هایی به گمان من این واقعه بدون چراغ سبز علی خامنه‌ای امکان پذیر نبوده است، همچنانکه حمله به سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ نیز بدون موافقت خمینی قابلیت اجرا نداشت. باید منتظر بود و واکنش خامنه‌ای و احمدی‌نژاد را به عنوان نمایندگان دو طرز فکر متقابل یکدیگر، پیرامون این حادثه را مورد تامل و بررسی قرار داد


سه حالت قابل گمانه‌زنی است: اول - اینکه این عمل بدستور و موافقت خامنه‌ای صورت گرفته است که نشان از جنگ‌افروزی او برای مقابله با مشکلات داخلی و بین‌المللی دارد و با این تصور که مسیر و شتاب سقوط نظام با چنین شیوه‌هایی می تواند تغییر یابد، دست به چنین اعمالی زده شده ‌است، در این حالت اگر دولت احمدی نژاد در جریان نبوده باشد و با این عمل نیز موافق نباشد که موضع‌گیری دستگاه امور خارجه (وزارت امور خارجه رژیم طی اطلاعیه‌ای از موضوع اظهار تاسف کرده) گویای آن است، می توان منتظر استعفای دولت بود به عنوان اعتراض به چنین حرکتی. دوم - اینکه این امر توسط عوامل احمدی نژاد صورت گرفته تا بحران ‌های ناشی از کفایت و قابلیت دولت را در فضای تندروانه پنهان نماید که در این صورت چنانچه بدون اطلاع خامنه‌ای این امر به انجام رسیده باشد باید منتظر برکناری دولت باشیم. سوم  - عده‌ای عوامل خودسر(!) و خارج از کنترل دولت و بیت رهبری دست به چنین عملی زده باشند که اگر همسویی با چنین عملی از سوی دستگاه رهبری و قوه اجرایی کشور وجود نداشته باشد در این صورت اول باید منتظر دستگیری و مجازات عاملان بود - که ممکنست در این رهگذر مصلحی وزیر اطلاعات بیاید بگوید که دست اجنبی و دولت های بیگانه در این کار بوده است (بدون شوخی) - و دوم باید در انتظار اظهار تاسف و معذرت‌خواهی هم دولت و هم دفتر رهبری جمهوری اسلامی باشیم

***
به باور من اتفاقی که افتاده به دستور هر کسی یا زیر سر هر عاملی که بوده باشد، رژیم جمهوری اسلامی را در اذهان و افکار دنیا یک جنگ‌طلب می‌نمایاند و این رژیم را یک قدم دیگر به سقوط نزدیکتر کرده است 

Monday, November 28, 2011

آبگرمکن هم آبگرمکن های سابق


استانداری اصفهان می گوید که صدایی نشنیده است هنوز، اما مخلصانه این را هم می گوید که اگر صدایی هم بگوش کسانی رسیده باشد از ترکیدن آبگرمکن است. لابد آبگرمکن های رژیم هم عین موشک‌هایش موقعی که می‌خواهد بکار بیفتد، منفجر می‌شود. این آبگرمکن‌ها هم حتما توسط بیگانگان دست‌کاری می‌شود تا ترکانده ‌شود. اما طوری می‌ترکد که صدایش را فقط مردم می‌شنوند و مسولین که لابد آنقدر سرشان گرم و مشغول کار بوده است که چیزی نمی‌شنوند. شاید هم از آنجا که سالهاست مسولان پنبه در گوش کرده‌اند که صدای ضجه‌های مردم بیچاره را نشنوند، صدای ترکیده شدن چیزی را نمی‌شنوند. احتمال دیگر اینست که خود را به نشنیدن می زنند، تا ببینند مقامات مرکز چه سناریویی برای ترکیده شدن و صدای انفجار در دست طراحی و اعلام دارند، چرا که بیچاره‌ها ممکنست حرف نامربوطی بزنند و سر از اوین در‌آورند

بهر حال صدای انفجار در اصفهان بسیار مهیب بوده و مردم را نگران و وحشت زده کرده است اما هر چه که ترکیده است لازم است خبر رسانی شود که چون ماه در زیر ابر نمی ماند و رسانه‌های خارجی آن را بزودی کشف خواهند کرد بهتر است مسولان رژیم هرچه زودتر، مراتب را به اطلاع مردم برسانند. از سوی دیگر لطفا یکی دیگر از روزنامه‌نگاران محترم داوطلب شود و با رسانه‌های خارجی در این زمینه گفتگو کند و سپس آماده شود تا به زندان عزیمت  نماید: نتیجه اخلاقی اینکه آبگرمکن هم آبگرمکن های سابق! آذرک

تبعات بی‌بصیرتی رژیم: بیچارگی مردم و رهسپاری حکومتیان با گذرنامه و قیافه جعلی به خارج


جمهوری اسلامی طی ۳۳ گذشته بویژه از زمان به روی کارآمدن علی خامنه‌ای به عنوان رهبر، همواره با بی‌تدبیری، برآن بوده است که به جای حل مشکلات و مسائل حاد خود اعم از داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، صورت مساله را پاک کرده و خود را به منجلاب و ورطه انزوای بیشتر بکشاند. یکی از دلائل مهم این امر را می‌توان در نداشتن تحلیل درست از راه‌هایی که برمی‌گزینند و عدم توانایی در چانه‌زنی با طرف‌های درگیر خود جستجو کرد

سیاست و مدیریت را هنر «تحقق ممکنات» نامیده‌اند و سردمداران جمهوری اسلامی همواره نشان داده اند که از این هنر بی بهره بوده‌اند. مثال‌های بسیاری را می توان برای این بی‌هنری ذکر کرد که مهمترین آنها بی بصیرتی حاکمان در بوجود آوردن رویدادهای پس از انتخابات، و به بن بست کشاندن فضای سیاسی کشور و نیز افتادن در دایره باطل دستگیری‌ آزادیخواهان و وکلای آنها و عدم رعایت مشکلات شهروندی از منظر حقوق بشری (مسائل داخلی)، تهدید مستمر اسراییل و نابود کردن آن از صحنه روزگار وعدم بینایی کافی در تحلیل مسائل سوریه و جانبداری افراطی از اسد در کشتار مردمش (مسائل منطقه‌ای) و عدم توانایی در حل و فصل مسایل هسته‌ای و خود را رها کردن در آغوش دو قدرت غیر قابل اعتماد جهانی مثل روسیه و چین (مسائل بین الملی) را می‌توان برشمرد. مواردی که ذکر شد یا نشان از عدم گرایش به عقل جمعی دارد و یا ترس و رودربایستی و پیروی عقل جمعی از بی‌خردی فردی برای ارائه تحلیل روشنگرانه و واقع‌بینانه از مشکلات کشور دارد که در هردو صورت، می‌توان به این یقین رسید که یک دیکتاتوری خالص در تصمیم سازی‌ها نقش موثر دارد

قانونی که دیروز مجلس شورای اسلامی به تصویب رساند و شورای نگهبان آنرا تایید کرد، که به موجب آن سطح روابط دیپلماتیک با انگلستان به حد کاردار کاهش یابد، گویای ادامه همان سیاست‌های بیست و چند ساله‌ی لجبازی دربرابر جامعه بین المللی است و هیچ تدبیری در آن نهفته نیست. بی‌شک این نوع برخوردها که را‌ه‌های بدون بازگشت، پیش روی حاکمان قرار می‌دهد (مثال ساده آن مشکلات حاکمیت در مواجهه با رویداد‌های پس از انتخابات است) دارای تبعات منفی خواهد بود و اگراین پیامدها اگر چه برای قشر حاکمان اهمیت نداشته باشد، اما از منظر ملت  می‌تواند گریبان ملت را بگیرد و روز بروز اثرات دردناک آن بر جامعه هویدا شود. تبعاتی که بیکاری و تنگدستی و گرانی از نمود‌های اولیه آن است و از منظر کلان، باعث می‌شود راه‌حل‌های تعاملی و بستر سازی برای مذاکرات با جامعه بین المللی کمرنگ گشته و یا از بین برود. به باور من در این میان جمهوری اسلامی است که قدرت چانه‌زنی خود را به لحاظ در مضیقه قرار گرفتن روزافزون، از دست می‌دهد و ناگزیر است برای بازگشت به نقطه صفر، امتیازو هزینه‌هایی از جیب و ثروت ملت بپردازد که قبل‌تر هیچ ذهنیتی از آنها نداشته و یا اگر داشته است، به پندارش خطور نمی‌کرده که کار بدینجا کشیده شود

***

به قول زنده یاد احمد شاملو «روزگار غریبی است نازنین». سرنوشت ما ملت به سرنوشت کسانی گره خورده است که برای نگهداشت صندلی قدرت‌شان حاضرند به جنگی فرسایشی از نوع اقتصادی یا جنگی برق‌آسا اما خانمان سوز از نوع نظامی تن دهند، که بازنده نهایی آن مردم و کسانی هستند که قرار است گلوله دم توپ آقایان شوند، چرا که بیشماری از آقایان و آقازادگان‌شان، خانواده خود را پیشتر، به مکانی امن با حساب‌های بانکی پُر و پیمان انتقال داده‌اند و خود نیز مترصد آنند تا در صورت لزوم، با گذرنامه‌ و قیافه‌ای جعلی بسرعت به آنها بپیوندند! آذرک 

Sunday, November 27, 2011

چگونه است که عده‌ای اجازه خروج از کشور را ندارند اما بعضی از مخالفان آزادانه خارج می‌شوند؟


امروز در خبرها خواندم که به ابوالفضل طبرزدی - برادرزاده حشمت‌الله طبرزدی - برای گذراندن آزمون کارشناسی ارشد، اجازه خروج از کشور نداده‌اند، اما مثلا اکبر گنجی که از مخالفان سرسخت رژیم است، و اعتصاب غذایش در زندان حیثیت رژیم را به سخره گرفت، می‌تواند از کشور خارج شود. بهمن فرمان‌آرا که به قصد شرکت در یک جشنواره خارجی در فرودگاه او را ممنوع الخروج اعلام می‌کنند و از سفر باز می‌ماند مثل فاطمه معتمدآریا که همین بلا قبل‌تر بر سرش آمده بود، و نیز منصوره بهکیش یکی از حامیان مادران عزادار وقایع پس از انتخابات ۸۸ ریاست جمهوری، مجتبی میرطهماسب مستند ساز، خواهر دکتر حبیب الله پیمان، نویسنده و نواندیش دینی و عضو ارشد شورای فعالان ملی مذهبی و ... همگی ممنوع‌الخروج هستند اما مثلا عطا‌الله مهاجرانی، از مخالفان، به آسانی از کشور خارج شده است. از سر کنجکاوی این سوال برایم مطرح می‌باشد که چگونه است چنین امر حیاتی‌ای معیارهای دوگانه دارد؟ در جایی که رژیم جمهوری اسلامی از برخورد با مساله اتمی، از معیارهای چندگانه غرب بشدت شاکی و نالان است، چرا خود با شهروندانش با معیار چندگانه و سلیقه‌ای برخورد می‌کند؟ آذرک  

Friday, November 25, 2011

نمایش خیابانی بسیج ضد شورش برای چه؟ مگر ملت قرار است به ایران حمله کند؟


در سایت‌های مختلف خبری عکس‌هایی به چاپ رسیده از نمایش خیابانی بسیج ضد شورش با صورت‌های پوشیده با ماسک مشکی، به خیال خودشان برای رعب و وحشت مردم راه افتاده‌اند. اما چرا؟ مگر قرار است مردم شورشی بپا کنند (مثلا در شانزده آذر) که رژیم می خواهد آمادگی رزمی خود را به رخ کشد؟ اگر قرار است زبانم لال از سوی کشوری به ایران حمله شود، که باید آمادگی رزمی نیروها برای دفاع از مرزها نمایش داده شود برای ترساندن دشمن نه نمایش در داخل شهرها و ترساندن ملت. نکند رژیم هم به این نتیجه رسیده است که دشمن اصلی‌اش مردم ایران است که هراسان شده است؟ این دسته از نمایش‌ها بدون شک گویای ترس و زبونی رژیم است از واقعه‌ای که لابد حدس می‌زنند قرار است اتفاق بیفتد. به گمان من حتما خبرهایی رسیده است از شرکا چینی و روسی که این‌چنین کک افتاده توی تنبان حاکمان رژیم جمهوری اسلامی! چرا مثلا در فرانسه یا در آلمان یا در آمریکا نیروهای ضد شورش بدون هیچ دلیلی در خیابان ظاهر نمی‌شوند؟ اگر رژیم به این نتیجه رسیده باشد که دشمن اصلی‌اش ملت است، پس این را هم باید بداند که اینگونه نمایش قدرت، فقط ممکن است و تاکید می‌کنم فقط ممکن است که مرگ رژیم را به عقب اندازد. سرعت رخدادهای منطقه از جمله تسلیم دیکتاتور یمنی و به شمارش افتادن نفس‌های بشار اسد، نشانه‌های جالب و خوبی نیست برای علی خامنه‌ای و همدستانش و به یقین آقایان دارند خود را آماده می‌کنند تا سرنگونی‌شان را به تعویق اندازند! اما آیا قادرند؟ آذرک

Thursday, November 24, 2011

تا پایان عمر جمهوری اسلامی، تنور انتخابات در ایران هرگز داغ نمی‌شود


تدابیر ویژه برای دوقطبی کردن فضای سیاسی کشور همچنان ادامه دارد. رژیم قصد دارد بدون نیروهای‌ سیاسی طرد شده از سوی دستگاه‌های امنیتی و بیت رهبری و حتا بدون حضور بخش اصلاح‌طلبان متمایل به مسامحه با حکومت، همچنان بر تنور انتخابات بدمد. آنها دارند خودی‌های حکومت را به بد و بدتر تقسیم می‌کنند و به شدت و همه روزه با بهانه های مختلف نمایش‌های وسوسه‌آمیز برای ایجاد رغبت در مردم را به اجرا در می‌آورند. یکروز برچسب منحرف می‌زنند به گروهی از خودشان تا توجه مردم را جلب کنند که مثلا آی چه نشسته‌اید که گروهی وجود دارند که رهبر و ولایت فقیه و جماعت روحانیون را بر‌نمی‌تابند، یکروز به روزنامه دولت حمله می‌کنند اما روزنامه‌ی دیگری را می‌بندند که گفتگو کرده است با مشاور رییس جمهور اما متهم  را آزاد می‌گذارند و یکروز وزیر اطلاعات رژیم، صحنه‌ انتخابات پیش روی را صحنه مقابله با رهبری ترسیم می‌کند در جمع طلاب مدارس حوزوی در قم

همه این تدابیر امنیتی براستی نوعی دغل‌بازی محسوب می‌شود و به خیال خودشان مردم را آنقدر احمق می‌پندارند که با بلایی که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ بر سرشان آوردند باز هم از چنین رویدادهایی تاثیر بگیرند و برای ابراز مخالفت خودشان با یک جناح، به جناح دیگر - که هردو از یک قماشند - روی ‌آورند

آنطور که مصلحی وزیر اطلاعات می‌گوید که صحنه انتخابات آینده صحنه رویارویی با رهبر است، این مفهوم را القا می‌کند که کسانی که با رهبری و نظام مخالفند، دارند وارد انتخابات می‌شوند. به عبارت دیگر این معنی را می‌رساند که وزارت عریض و طویل اطلاعات و  جنتی شورای نگهبان و لباس‌شخصی‌ها و نیروهای بسیج و ... با آن کسان کاری ندارد و خلاصه اینکه این دسته از نامزدهای انتخابات با توجه به همه فیلترها، آزادانه وارد صحنه انتخابات می‌شوند و شگفت‌آور اینست که آقای مصلحی همه اینها می‌داند و همه آنها می‌شناسد اما دست روی دست می‌گذارد تا آن ناکسان بیایند به عنوان نامزد انتخاباتی و فقط اکتفا می کند به توصیه به مردم که حواسشان باشد به نامزدهایی که قصد دارند رهبر را ساقط کنند، رای ندهند. خلاصه کلام اینکه در میان نامزدها از آنهایی که شما مردم، دوست دارید به مجلس راه ‌یابند، هم پیدا می‌شود. یعنی ای مردم بیایید و رای دهید (تا تنور انتخابات گرم شود). اما روشن است که این بازی‌ای بیش نیست و مقصود کشاندن مردم است به پای صندوق های رای. همانگونه که دیدیم در خرداد ۸۸ کسانی از صندوق‌ها بیرون آمد که میل رهبر و  بیت رهبری به آنها بود، و نیز این داستان ادامه دارد چون چیزی تغییر نکرده است

از این مکارانه‌تر و فریبکارانه‌تر مگر شاهدی بر ادعای این نمایش مسخره امنیتی-اطلاعاتی می‌توان یافت که همه آنهایی را که در جنگ زرگری ماه‌های اخیر، منحرف، رمال باز، اختلاس کننده، دزد، برعلیه روحانیت، طرفدار دوستی با مردم اسرائیل، پیرو فرهنگ ایرانی، کورش شناس و ... نامیدند، دارند راست راست راه می‌روند و تازه آنجایی که حکم قضایی می‌آورند برای دستگیری‌شان، با قلدری به حکم تن نمی‌دهند و تقاضای دستگیری دادستان را هم می کنند

سوال اساسی اینست در جایی‌که احمد زید‌آبادی خودمان - شرف اهل قلم - طی یکی دو مقاله، چند سوال محترمانه از علی خامنه‌ای پرسیده بود، و از آنجا که او نه برانداز بود و نه داعیه ضدیت با رهبری و ولایت فقیه را داشت و نه حتا مجال آن یافته بود تا همراه مردم شود در صحنه اعتراضات به انتخابات، دستگیرش می‌کنند برای همان چند سوال از رهبر و حکمی برایش می‌برند بی‌سابقه از زمان مشروطیت تا کنون (سالها حبس و تبعید و محرومیت دایم از کار و حرفه روزنامه‌نگاری) چگونه می‌شود که عده‌ای آزادانه قصد کله پا کردن رهبر را دارند و کک کسی هم نمی‌گزد؟

البته از این همه دریدگی سیاسی جناح "منحرف" نتیجه دیگری را نیز می‌توان حاصل کرد که: تُنبان رهبر آنقدر گُهی است که هر غلطی می‌خواهند دارند با او می‌کنند و کسی را یارای جلوگیری‌شان نیست. بهر حال چه جنگ زرگری باشد و چه پرونده‌های کثافتکاری یکی زیر بغل دیگری، به باور من تا پایان عمر جمهوری اسلامی، تنور انتخابات در ایران هرگز داغ نخواهد شد! آذرک

Monday, November 21, 2011

به بهانه دفاع از روزنامه نگار ایرانی بهمن کلباسی: چند سوال از محمد جواد لاریجانی گوینده سگ زرد و برادر شغال‌‌ها


به بهانه دفاع از روزنامه نگار ایرانی بهمن کلباسی، که مورد بی‌حرمتی و برخورد لات منشانه محمد جواد لاریجانی دیپلمات ایرانی مشهور به گفتگو‌کننده‌ پنهانی با انگلیس‌ها، قرار گرفت، چند سوال قابل طرح است


آقای محمد جواد لاریجانی گوینده سگ زرد و برادر شغال‌‌ها

یکم: آیا کار کردن در یک رسانه خارجی، فروش ایران به خارجیان محسوب می‌شود یا مذاکرات پشت پرده با انگلیسی‌ها پیرامون به توبره بستن خاک ایران برای کسب قدرت؟

دوم - پرونده بالاکشیدن هکتارها زمین‌ در اطراف تهران، توسط شما و خاندان‌تان زبانزد خاص و عام است و با توجه به تصدی دو پست مهم توسط برادران تان، این پرونده اجازه بررسی پیدا نمی‌کند! سوال اینست که برای روشن شدن اذهان عمومی آیا تمایلی ندارید به بدخواها‌ن‌تان پیرامون این پرونده توضیح دهید؟ و آیا این دسته رانت‌خواری‌ها قباحت ندارد؟

سوم - ادعای شما مبنی بر اینکه آقایان موسوی و کروبی، طی انجام مراحل قانونی به حبس خانگی محکوم شده‌اند، دارای ابعاد مبهمی است، چرا که محمود احمدی‌نژاد در آخرین سفرش به نیویورک در گفتگوهای مطبوعاتی تاکید کرد که آقایان موسوی و کروبی هیچ‌گونه محدودیتی ندارند و آزادند هر کاری که می‌خواهند انجام دهند! به نظر می‌رسد که شما به عنوان یکی از سردمداران حکومت جمهوری اسلامی مراتب ابهام در تناقض‌گویی‌ها را شفاف سازی کنید و به سوالات زیر پاسخ روشن دهید
الف - حکم حبس خانگی طی کدام قانون برای متهمان و مجرمان پیش‌بینی شده است؟
ب -  دادگاه مربوطه که نهایتا چنین حکمی را صادر کرده، در چه تاریخی تشکیل شده است؟
ج - قاضی این پرونده چه کسی بوده است؟
ه - وکیل آقایان چه کسانی بوده‌اند؟
و - آیا حکم به دادگاه تجدید نظر هم رفته است؟

یکی از دلایلی که شما و امثال شما نگران هستید از مصاحبه با خبرنگاران ایرانی، در خارج از کشور و به جای پاسخگویی به سوالات، به هذیان‌گویی و خزعبلات پردازی می افتید، الکن بودن شماست، در برابر سوالات مستدل خبرنگاران ایرانی که به آسانی قادرند مشت شما را باز کنند و دروغ‌های شما را در منصب پر طمطراق و دهان پُرکن دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در برابر جهانیان برملا سازند! خوشبختانه چیزی در چنته نداری و با آمدنت به نیویورک، فقط پول ملت ایران را به‌هدر میدهی و بس! قطعنامه دیگری پیرامون نقض حقوق بشر اربابانت در مجمع سازمان ملل در راه است: بگیر که اومد! آذرک

Saturday, November 12, 2011

بستن حساب کاربری در دنیای مجازی به مثابه اعدام خاطی در دنیای واقعی‌ست


بستن حساب کاربری در دنیای مجازی به مثابه اعدام شخص خاطی در دنیای واقعی است! آنجا که بدون آگاهی از کم و کیف و چرایی بسته شدن قطعی حساب کاربری، ناگهان حساب کاربری‌ای بسته می‌شود، مرا به یاد دادگاه‌هایی می‌اندازد که متهم بدون داشتن وکیل و بی‌آنکه هیات منصفه‌ای، منصف وجود داشته باشد، و در پشت درهای بسته، مجرم شناخته شده و نهایتا به جوخه‌ی اعدام سپرده می‌شود. بدترین اتهامی که می تواند به سخت‌ترین مجازات بینجامد در همین دنیای مجازی، استفاده از حساب‌های متعدد کاربری است یا از آن فراتر، آگاهی یافتن از وابستگی به دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی رژیم‌های جنایت‌کار، که می‌توان برای آن نیز تنبیه‌های دیگری از جمله معرفی او و اعلام گناهان او به جامعه مجازی در نظر گرفته شود، و در اینصورت، به باور این نگارنده بهترین شیوه تنبیهی نخست از سوی خود کاربران خواهد بود با واکنش‌هایی که به شخص خاطی و لینک‌هایش نشان می‌دهند و سپس اعمال روش‌هایی است که از سوی مسولان سایت پیش‌بینی شده است از جمله ممنوع کردن خطاکار در رای دادن به لینک‌ها و عدم اجازه به او در اظهار نظر زیر لینک‌ها، البته برای مدتی محدود و در صورت تکرار و اثبات جرم، طولانی‌تر کردن مدت تنبیه! اما در هر صورت چیزی شبیه حقوق شهروندی او در دنیای واقعی باید رعایت گردد: مثلا قادر باشد لینک‌ بگذارد در طی مدت محکومیتش

***
ارتکاب عمل مجرمانه، معلول است نه علت، که اگر علت ریشه‌یابی شود چه بسا کسان دیگری که در فراهم نمودن آن بستر نقش داشته‌اند، نیز باید محاکمه شوند و پاسخگو! یکی از کاربران نازنین سایت «بالاترین»، روزی به عنوان اعتراض به عمل غیر انسانی اعدام، مطلبی نگاشته بود با این عنوان: به امید روزی که «اعدام»، اعدام گردد. شعاری‌ بود کوتاه اما پُرمعنی و تاثیرگذار! با احترام - آذرک
azarak1358@gmail.com

Tuesday, November 1, 2011

اشتباه کردم به‌خدا، دیواری که داشتم رویش یادگاری می‌نوشتم یهو هوار شد روی سرم


خیلی کوتاه می‌نویسم این آخرین را قبل از سفری که در پیش دارم. اشتباه کردم به خدا، غلط کردم که خوشبین بودم به مذاکره با سردمداران سایت «بالاترین» برای رفع و حل مشکلات خودش. کاسه‌ی داغ‌تر از آش شده بودم من یا "ما" و در همین حین، دیواری که داشتم رویش یادگاری می‌نوشتم یهو هوار شد روی سرم

به باور من «بالاترین» بیش از حد و ظرفیت دانش مدیریتیِ مدیرانش، گُنده شده است و این مدیریت، با رویکردی که به مساپل دارد، به نظر می‌رسد که قادر به طراحی سازمان مدرن و نوینی برای این تشکیلات و رفع مشکلات نیست. به گمان من بخش عمده مشکلات «بالاترین»، گرفتاری‌های مدیریتی است تا فنی، چنانکه دیدیم این مدیریت قابلیت سامان‌دهی به یک ارتباط سالم را با کاربرانش - با آندسته از کاربرانی که حداقل نشان می‌دادند علاقه زیادی دارند یاری کنند مسولان «بالاترین» را و بارِ بر دوش آنها را بارِ خودشان بپندارند - از خود بروز نداد. این مدیریت باید درک کند که با چنین حجم از ارتباطات، نمی‌توان رفتاری "باری به هر جهت" از خود نشان دهد. به گمان من این مدیریت در مجموعه تحت سلطه‌اش، مسائل را از همان دریچه‌ای می‌بیند که در روز اول تاسیسش می‌دیده. یعنی دو سه نفر دانش‌آموختگانِ کاملا فنی دور هم جمع شده‌اند یک نوآوری و کار فنی خالص را به سرانجام رسانده‌اند، اما پس از گسترده شدن سازمان، در همان پوسته باقی مانده‌اند و شاید هم بنا بر اجبار، اندکی - نه کافی که باید و شایسته است - تغییر کرده‌اند ...  بهر حال چون هنوز هم دوستشان دارم «بالاترینی»‌ها را، باز آرزو می‌کنم به کژراهه نروند از راه اصلی مردم و جنبش و بتوانند نقش تاثیرگذار داشته باشند بر آنچه که انتظارش را سالهاست ‌کشیده‌ایم و دور نشوند از رسالتی که ما در ذهن‌مان برای‌شان ترسیم کرده‌ایم

 خیلی خسته‌ام و نیاز دارم کمی هم به خودم برسم. برای چندی در "بالاترین" حضور نخواهم داشت تا ببینیم دست روزگار - که گاهی مهربان است و گاهی قدار - به کدام جبهه از مبارزه در برابر خودکامه و خودکامگی پرتاب‌مان می‌کند. خدا را چه دیدید! شاید فرصتی دست داد تا باز در خدمت‌تان باشم در گوشه‌ای از دنیای مجازی که آنهم کوچک است به رغم پهناوری‌اش

با تقدیم بهترین احترامات و آرزوها برای تمامی کاربران نازنین
آذرک
ضمنا اگر اوامری داشتید آدرس من به شرح زیر است
azarak1358@gmail.com