Sunday, January 30, 2011

قتل، تجاوز و اعدام توسط رژیم خونخوار: از زهرا کاظمی و زهرا بنی‌یعقوب تا زهرا بهرامی


کیهان در شماره روز یکشنبه ۱۰ بهمن می‌نویسد: " يك قاچاقچي مواد مخدر به نام زهرا بهرامي فرزند علي به اتهام فروش و نگهداري مواد مخدر، سحرگاه روز شنبه به دار مجازات آويخته شد. به گزارش پايگاه اطلاع رساني دادستاني تهران، محكوم عليها ياد شده عضو يك باند بين المللي ترانزيت مواد مخدر بود كه با همكاري رابط هلندي خود، از آن كشور كوكائين به ايران قاچاق مي كرد و به واسطه مشاركت با اين باند، طي دو مرحله كوكائين به داخل كشور منتقل و توزيع شده بود...با انتشار اين خبر از سوي دادستاني تهران، برخي از رسانه ها و سايت هاي غربي و ضدانقلاب در اقدامي هماهنگ و ناشيانه سعي داشتند رنگ و بوي حقوق بشري و سياسي به موضوع بدهند. در همين حال، شبكه تلويزيوني يورونيوز مدعي شد كه اتهام قاچاق مواد مخدر عليه زهرا بهرامي ساختگي است...".  از حسین شریعتمداری سردبیر دست‌نشانده کیهان، این سوال را می‌پرسیم که آیا این اولین بار است که یک مخالف رژیم را دستگیر می‌کنید و با ادعای ساختگی داشتن مواد مخدر و مشروبات الکلی پرونده او را به مسیری می‌اندازید تا به این اتهامات واهی او را محکوم و مجازات کنید؟

اگر چه برخورد شما با این سوال از هم اینک مشخص است، اما پاسخ آن از سوی افکار عمومی چنین است: خیر این عوام‌فریبی بارها و بارها تکرار شده است و دیگر حنای شما در این مورد نیز مانند سایر نیرنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌های امنیتی شما رنگ باخته است

گفتید زهرا بهرامی قاچاقچی بوده! که نبوده، درمورد زهرا کاظمی و زهرا بنی‌یعقوب چه دارید بگویید؟ آیا قادر بودید پاسخ بازماندگان آنها که در زندان‌های شما به طرز وحشیانه‌ای مورد تجاوز قرار گرفتند و سپس به قتل رسیدند و قاتلان آنها بدون کمترین بازخواست آزادانه به جنایات خود ادامه می‌دهند وبه مقام بالاتر نیز دست‌یافتند، وپاسخ افکار عمومی را بدهید. آیا می‌پندارید ملت این‌همه ظلم و تجاوز را فراموش خواهد کرد

از نظر افکار عمومی نخستین کسی که باید به سزای اعمال خود برسد، علی خامنه‌ای خواهد بود. چرا که همه رنج‌هایی که برد‌ه‌ایم از اعمالی بوده که زیر نظرمستقیم او به انجام رسیده است. پس باشد که بزودی شاهد اجرای عدالت باشیم

Saturday, January 29, 2011

فیلم صحنه‌ای دردناک، از ناامنی درروز روشن درخیابان‌های تهران


این صحنه یکی از بی‌شمار صحنه‌هایی است که همه روزه در شهر‌های بزرگ کشورمان ایران دارد اتفاق می‌افتد. این‌دسته از رخدادهای حیرت‌انگیز در جوامع عقب‌افتاده و فقیر، نکته شگفت‌برانگیزی نیست اما در کشوری که بوق و کرنای داعیه مدیریت جهانی توسط حکومت گران آن، گوش همه را کر کرده است، چیزی نیست جز ضعف مدیریت در اداره یک کشور ثروتمند که باعث شده است فقر و تنگدستی و سایر ناهنجاری‌های اجتماعی مملکت را فرا گیرد و تامین امنیت اجتماعی را برای مردم به صورت یک معضل درجه یک مطرح نماید.  البته از حق نباید گذشت که در کشور ما نیزامنیت وجود دارد، اما فقط برای چپاولگران و رانت‌خواران اقتصادی و شکنجه‌گران و تجاوزگران حکومتی

آدرس در یوتیوب
http://www.youtube.com/watch?v=K8gE5KGAgk0
 

Friday, January 28, 2011

فیلم واقعی: اتحاد ‌هوشمندانه با یکدیگر و اختلاف افکنی زیرکانه بین دشمنان، سرانجام سبب پیروزی می شود


این صحنه‌ها در طبیعت می‌تواند برای انسان آموزنده باشد، بیاییم از طبیعت درس بگیریم

آدرس در یوتیوب
http://www.youtube.com/watch?v=WQd9kuXpUYU


Thursday, January 27, 2011

قبر برادر اعدام شده من کجاست؟


در پی قطعی شدن تقلب در انتخابات ۱۳۸۸ در واپسین ساعت‌های پس از آن، ملت در شرکت گسترده در تظاهرات متمدنانه و مسالمت‌آمیزی که جهانیان را به شگفتی وا‌داشت، حکومت را اینگونه مورد باز‌خواست قرار داد : رای من کو؟

با عنایت به چپاول ملت توسط حکومت‌گران، و عدم موفقیت دولت در اجرای برنامه‌های اقتصادی، بیکاری‌ها روند صعودی خود را حفظ کرد، نرخ رشد اقتصادی کاهش بیشتری پیدا کرد و رکود تولید و گردش پول از یک سو و تورم سرسام آور از سوی دیگر همه دست بدست هم داد که ملت روزبروز فقیر‌تر گردد و سفره‌های خالی با نزدیکتر شدن نوروز خود را بیشتر به‌رخ ‌کشد: نان من کو؟

طی یکسال گذشته کم‌کم ماهیت خواست‌های ملت رنجدیده از حکومت ستمگر تغییر کرد تا آنجا که با افزایش شتاب بگیر و ببند‌ها، تجاوز، شکنجه، تبعید و ... توسط حکومت، تغییر ماهیت خواست ملت نیز شتاب گرفت وبه باور من در این لحظه، به کمتر از تغییر رژیم رضایت نخواهد داد. دراین عرصه حکومت برای ایجاد رعب و وحشت بیشتر از ترس از دست دادن صندلی قدرت، فشار بر زندانیان و خانواده آنها را افزایش داد و نهایتا بدون داشتن مستندات کافی، برای زندانیان سیاسی احکامی صادر کرد که در تاریخ هیچ دیکتاتوری سابقه نداشته است: عزیز زندانی من در کدام بند امنیتی و تحت چه شرایطی بسر می‌برد؟

اما هم اینک سیر جنایات رژیم از صدور احکام و شکنجه فرا تر رفته و زندانیان را بدون محاکمه و بدون اطلاع وکیل و خانواده ها اعدام فله‌ای و حتا قبر عزیز اعدام شده را پنهان می‌کند و از برگزاری مراسم ترحیم توسط بازماندگان، سوگواران و سوخته‌دلان جلوگیری به عمل می‌آورد، اعمالی که تنها جنایات سالهای دهه ۶۰ همین رژیم را تداعی می‌کند: قبر برادر اعدام شده من کجاست؟

***

بی‌عملی جامعه بین المللی طرفدار حقوق بشر و سکوت مردم در برابر ستمگری‌ها و جنایات این حکومت دو روی یک سکه‌اند، که در صورت ادامه، تبهکاران تشویق به تکراراعمال ددمنشانه خود خواهند شد: دارد یک نسل‌کشی دیگر در تاریخ جنایت‌های بشری تکرار می‌شود، بپا خیزیم تا دیر نشده و یاران دیگری را از ما نگرفته‌اند 

  

Tuesday, January 25, 2011

ترانه زیبای "خداحافظ" تقدیم به تمام سوته‌دلانی که درپی آرامش هستند

از بعد از اعدام های اخیرزندانیان سیاسی، در زندان‌های رژیم ستمگر جمهوری اسلامی ازجمله صارمی، خضری، حاج‌آقایی، لطیفی، کاظمی و ...  از یکسو و مرگ ناگهانی علیرضا پهلوی و سالروز تولد ندا‌آقا‌سلطان از سوی دیگر، چنان آشفته وغمگین بودم که براستی دستم به هیچ‌کاری نمی‌رفت ومثل مرغ سرکنده، زندگی‌ام عجیب تلخ شده بود. بگونه‌ای بودم که اطرافیان نیز کم کم از رفتار و اخلاقم کلافه بودند، تا اینکه بالاخره دیشب به ترانه زیبای "خداحافظ" احسان خواجه امیری در میان سی‌دی هایم برخوردم، که با یکبار شنیدنش و با جاری شدن اشک از چشمانم، حالت خاصی درم بوجود آمد، اما احساس کردم نیازمند شنیدن چند‌باره‌اش هستم. صدای زیبای احسان که با این ترانه بگونه‌ای شگفت‌آور به‌دلم چنگ می‌زد، بالاخره توانست آرامش را به وجودم برگرداند. در نهایت به این باور رسیدم که با توجه به خبر‌های بد ماه‌های اخیر، به یقین خیلی کسان دیگر در گوشه و کنار این دنیا هستند که با شنیدن این ترانه شاید تا حدی غم و غصه‌هایشان از جان بدر رود! گشتم و آنرا به شکلی که می‌بینید، در یوتیوپ یافتم و آنرا که تصویری مناسب حال و روز این روزگار به‌همراهش است را، در اینجا تقدیم می‌کنم به تمام سوته‌دلان وسوگواران ایرانی. باشد که با شنیدن آن، آرامشی - هر چند موقت - یابند 


 سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن

خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه

خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته

تو را می سپارم به مینای مهتاب
تو را می سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می سپارم به رویای فردا

به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشم واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد

خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه


شاعر و آهنگساز این اثر، فضل الله توکل است و تنظیم توسط بهنام خدا‌رحمی انجام شده است
آدرس ترانه "خدا‌حافظ" با صدای احسان خواجه‌امیری، در یوتیوب

Wednesday, January 19, 2011

ای حکومت ستمگر! به چه چیزت، باید دلمان خوش باشد؟


با نگاهی به عملکرد دیکتاتور‌ها در جهان می‌توان به سهولت دریافت که آنها اگر دارای نقاط تاریک درعملکرد سیاسی باشند،  در سایر موارد از جمله آن بخش‌هایی که به زندگی خصوصی، آزادی فردی و اجتماعی ملت‌هایشان مربوط است، دخالت نمی‌کنند. در کشور ما ایران به چه چیز حکومت جمهوری اسلامی باید دلخوش بود و از آن طرفداری کرد؟ به عملکرد اجتماعی آن یا به عملکرد سیاسی آن؟ به رفتاری که با خصوصی‌ترین گوشه‌های مسائل خانوادگی می‌شود؟ یا به دخالت‌هایی که در عرصه فرهنگ و هنر کرده و مردم را ازدستیابی به محصولات این عرصه محروم می‌کنند؟ به امکانات مالی و اقتصادی پر رونقی که برای مردم فراهم می‌کنند؟ یا به ثروتی که ازملت به چپاول می‌برند یا برباد می‌دهند؟

***

سوالات زیر در فرصت کوتاهی در ذهن نگارنده بوجود آمد که روشن است پاسخ به آنها، ما را به این یقین می‌رساند که دلایل عمیق عدم دلبستگی ملت به این حکومت کدامین موارد است. به باور من این لیست خیلی طولانی‌تر از این می‌تواند باشد، اگرازسرحوصله به خدمات ارائه نشده این حکومت و رویکرد حاکمان به مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی درطی سی سال گذشته اندیشیده شود


آیا فضای آزاد سیاسی وجود دارد؟
آیا جریان آزاد اطلاع‌رسانی مسقر است؟
آیا زنان دارای حقوق اساسی در جامعه هستند؟
آیا انتخاب نوع حجاب و نوع آرایش چه برای مردان و چه برای زنان اختیاری است؟
آیا جوانان در انتخاب تفریح و شرکت در میهمانی‌های خصوصی، بدون دغدغه آزاد هستند؟
آیا دانشجویان پس ازبیان انتقاد‌های خود از نظام، تنبیه نمی‌شوند؟
آیا کارگران، دارای سندیکاهای واقعی هستند؟
آیا حقوق و مزایای کارمندان، بر اساس نظام شایسته سالاری تعیین می‌شود؟
آیا مردم در رفاه نسبی بسر می‌برند و از رنج تنگدستی در امان هستند؟
آیا استادان دانشگاه‌ها در به بحث گذاشتن مسائل اجتماعی و سیاسی، از آزادی عمل برخوردارند؟
آیا هنرمندان در ارائه آثار خود بگونه‌ای که خود آنرا درست تشخیص می‌دهند، آزاد هستند؟
آیا نویسندگان ما از واهمه بازخواست های حکومتی، و اخذ مجوز آثار خود، تن به خودسانسوری و حکومت سانسوری نمی‌دهند؟
آیا مسکن برای اقشار کم‌درآمد و حقوق‌بگیر، دغدغه اصلی زندگی نیست؟
آیا بازنشستگی بگونه‌ای است که نیاز‌های اولیه فرد را پس ازامر بازنشستگی، به‌آسانی تامین می‌کند؟
آیا بیمه‌های درمانی و دارویی به‌شکلی است که بیماران کم‌درآمد، مشکلات عدیده‌ای ندارند؟
آیا مراکز بیمارستانی مجهز دولتی وجود دارد که همپایه خصوصی آن، به نیازمندان خدمات‌رسانی کند؟
آیا جوانان ما برای رفع نیاز‌های عاطفی بدون دردسر، می‌توانند با جنس مخالف، ارتباط سالم داشته باشند؟
آیا آزادی اجتماعی بگونه‌ای ای است که ان.جی.او. ها بتوانند فعالیت های بشر‌دوستانه ارائه بدهند؟
آیا بی‌قانونی و زورگویی از سوی نورچشمان دستگاه حکومتی، وجود ندارد؟
آیا نظام اداری روان و سالمی در سازمان‌های دولتی، برای انجام امور مردم وجود دارد؟
آیا ایمن‌سازی جاده‌ها به‌گونه‌ای صورت پذیرفته که سالانه کشته‌های جاده‌ای برابرکشته‌های یک جنگ خانمان‌سوزنباشد؟
آیا احزاب اجازه فعالیت دارند و مردم در آزادی کامل، می‌توانند به آنها بپیوندند؟
آیا فرهنگ دروغگویی و دغل‌بازی توسط مسولان اجرایی در جامعه تبلیغ نمی‌شود؟
آیا پیروان اقلیت های مذهبی آزادانه می‌توانند به امور مذهبی و دینی خود بپردازند و بسهولت به استخدام مراکز دولتی درآید؟
آیا همه مردم اعم از مذهبی وغیرمذهبی در استخدام شدن برابرهستند؟
آیا در انتخاباتی که مردم با شور و شوق در آن شرکت کرده‌اند تقلب نمی‌شود و بابت اعتراض متمدنانه به آن، مورد تجاوز و شکنجه قرار نمی‌گیرند و بقتل نمی‌رسند؟
آیا ثروت مردم مورد چپاول و دزدی رانت‌خواران و دست‌اندر‌کاران حکومتی و آقازاده‌ها قرار نمی‌گیرد و دلار‌ها به حسابهای شخصی در خارج از کشور منتقل نمی‌شود؟
آیا رفتار‌های خشن و غیر قانونی با کسانی که به خیال حکومت، خلافی مرتکب شده‌اند - قبل از اثبات عمل خلاف‌کارانه - صورت نمی‌گیرد؟
آیا بودجه و امکانات مناسبی برای اجرای تحقیقات غیرنظامی-علمی به نخبگان تخصیص می‌یابد تا آنها از کشور نگریزند؟
آیا صنعت هوانوردی و به تبع آن اهمیت جان مسافران هوایی آنقدر مورد توجه قرار گرفته که مردم بدون دل‌نگرانی از سانحه سقوط به مسافرت با هواپیما بپردازند؟
آیا در صادرات صنایع غیر نفتی آنقدر تدبیر شده که در صورت خاتمه ذخایر نفتی درآینده، ملت فقیر‌تراز اینکه هستند، نشوند؟
آیا تمامی شعار‌های خودکفایی در کشاورزی آنقدر عملی شده است که محتاج نیاز‌های ابتدایی مردم از خارج نباشیم؟
آیا روابط خارجی و بین‌المللی کشور به‌گونه‌ای تنظیم شده که که احترام و منزلت ایرانیان در خارج از کشور حفظ شود؟
آیا منافع ملی دررابطه با دریای خزر وخلیج فارس طوری مورد دفاع دولت و حکومت قرارگرفته که غرورملی ما ارضا شود؟
آیا محتوای درسی دانش‌آموزان به‌گونه‌ای تدوین شده که تاریخ ایران بدون سانسورو شستشوی مغز نوجوانان، ارائه شده باشد؟
آیا مردم ما اجازه دارند، بدون پروا نظر خود را نسبت به عملکرد حاکمان و نسبت به دین و مذهب درسطح جامعه ابراز کنند؟

   

Tuesday, January 18, 2011

نگذاریم بچه های بیگناه ما را بکشند: بیاییم احساس مسولیت را در خودمان بیدار کنیم


در گزارشی جامع از فرشته قاضی در "روزآنلاین" سه‌شنبه ۲۸ دیماه ۱۳۸۹آمده است: " خانواده های 5 زندانی سیاسی محکوم به اعدام در مصاحبه با "روز" نسبت به وضعیت آنان ابراز نگرانی کردند و از مردم ایران و سازمان های بین المللی خواستند نسبت به اعدام زندانیان سیاسی بی تفاوت نباشند. خانواده های زینب جلالیان، حبیب الله گلپری پور، زانیار مرادی، محسن و احمد دانش پورمقدم به روز گفتند "فرزندان آنها نه با خدا دشمنی کرده اند که محارب باشند و نه اسلحه به دست گرفته اند". آنها از مسئولان خواستند که با نقض احکام اعدام این زندانیان سیاسی، آنها را به زندگی بازگردانند. همزمان خانواده حسین خضری به "روز" گفتند که همچنان از سرنوشت او بی خبر هستند و با اینکه در رسانه ها خبر اعدام او منتشر شده اما پی گیری های آنها تاکنون هیچ پاسخی به همراه نداشته است. با شتاب گرفتن اعدام زندانیان سیاسی طی هفته های اخیر در ایران، افکار عمومی و خانواده های زندانیان به شدت نگران سرنوشت زندانیانی هستند که با حکم اعدام در زندان ها به سر می برند. علی صارمی و علی اکبر سیادت، دو زندانی سیاسی بودند که دو هفته پیش و در بی خبری مطلق اعدام شدند. حکم اعدام آنها به خانواده ها و وکلایشان ابلاغ نشده بود. سه روز پیش نیز رسانه های حکومتی از اعدام یک زندانی سیاسی در ارومیه خبر دادند. هرچند آنها نامی از این زندانی نبردند اما برخی رسانه ها از "حسین خضری" زندانی سیاسی کرد در این زمینه نام بردند. اما با گذشت سه روز، خانواده آقای خضری همچنان در بی خبری از وضعیت و سرنوشت او به سر می برند و عثمان خضری به "روز" می گوید: هیچ جوابی به ما نمیدهند، نه میدانیم حسین کجاست و نه میدانیم کسی که اعدام شد حسین هست؛ مثل شما می شنویم و در رسانه ها میخوانیم اما هیچ کسی جوابگو نیست. آقای مجتوی، وکیل حسین خضری نیز در تماس خبرنگار روز از سرنوشت موکلش ابراز بی اطلاعی می کندو می گوید هیچ خبری را نمی تواند تایید کند. او سپس از خبرنگار "روز" میخواهد که برای مصاحبه در دفتر کارش حضور یابد و می گوید در غیر این صورت هیچ خبری نمی تواند بدهد. حسین خضری، دهم مرداد ماه سال ۱۳۸۷ در کرمانشاه توسط نیروهای سپاه نبی اکرم بازداشت و از سوی شعبه یکم دادگاه انقلاب ارومیه به اتهام "تبلیغ علیه نظام و همکاری با یکی از احزاب مخالف نظام" به اعدام محکوم شد. او در نامه ای خطاب به افکار عمومی تمامی اتهامات منتسب به خود را رد و اعلام کرده بود که تحت شکنجه و فشار وادار به اعتراف شده بود. روند فعلی اعدام زندانیان سیاسی در بی خبری خانواده ها و وکلای آنها و تحویل ندادن پیکر زندانیان اعدام شده به خانواده هایشان موجی از نگرانی ها را برانگیخته تا جایی که برخی وضعیت فعلی را با دهه شصت مقایسه کرده و هشدار داده اند که دهه شصت دیگری در حال رخ دادن است. در دهه شصت و بخصوص در تابستان ۶۷، هزاران زندانی سیاسی در بیخبری خانواده ها اعدام شدند و پیکرهای بسیاری از آنها به خانواده هایشان تحویل داده نشده و در گورستان خاوران به صورت دسته جمعی دفن شدند..." واما

***

بیاییم احساس مسولیت را در خودمان بیدار کنیم
روی صحبت خانواده های زندانیان سیاسی و طرف درخواست آنها، در درجه اول نیروهای سیاسی خارج از کشور است که دسترسی به مراجع بین‌المللی حقوق بشر دارند و در درجه دوم نیرو‌های فعال سیاسی داخل. بیاییم احساس مسولیت مردم را در این رابطه تقویت و تحریک کنیم. تا کی می خواهیم سکوتمان را در برابر این حکومت جبار و خونخوار ادامه دهیم. سال میلادی تازه با حرکت‌های مردمی در چند نقطه جهان آغاز شده و تا کنون نتایج مثبت و قابل توجهی داشته است. با عنایت به گستردگی ارتباطات و دسترسی به اطلاعات در زمینه های مختلف از طریق راهیابی به دنیای مجازی سبب شده است تا ملت‌های زیر ستم به خود آمده و به دیکتاتورهای خود "نه" بگویند. ملت ایران که در یکصد سال اخیر همواره ثابت کرده است در راه‌اندازی جنبش های ضد دیکتاتوری پیش‌گام بوده، و در دو سال اخیر نیز نشان داده است با متمدنانه ترین شکل ممکنه در دنیای توسعه یافته، خودکامه و خودکامگی را بر نمی‌تابد، هم اینک باید همدل و یک‌صدا عدم شکیبایی خود را در ستمی که به ملت می‌رود، به دنیا بقبولاند وبا صدای رسا بگوید حکومت اسلامی شایستگی حکومت بر این ملت را ندارد! وقبل از هر چیزتک تک ما باید خود نیز رنجی که می‌بریم را باور کنیم. آیا داستان غم‌انگیز کشتار ملت در سال ۱۳۶۷ دارد تکرار می‌شود؟ آیا وقت آن نرسیده تا قبل از اینکه به امر حاکمان مستبد و بدست مزدورانشان، جنایت‌های دیگری رخ نماید، از خوابی که ما را در‌گرفته بیدار شویم؟ نکند خدای نکرده خود را بخواب زده‌ایم که در این صورت آدمی که در خواب است را می‌شود بیدار کرد اما آدمی که خود را به خواب زده‌است را هرگز؟
 

Saturday, January 15, 2011

باز هم اعدام یک زندانی دیگرمخالف حکومت، حسین خضری: خجالت آور است! بس نمی کنید؟


خبر دار شدیم حسین خضری دیگر زندانی مخالف حکومت به اتهام های واهی در زندان ارومیه بدار آویخته شد. حاکمان مردم ستیز و سرکوبگر، بار دیگر دست به جنایت زدند. سکوت مردم و بی عملی دولت های طرفدار حقوق بشر دو روی یک سکه اند که چنانچه ادامه پیدا کند، حکومت جنایتکار، تمامی آزادیخواهان این مرز و بوم را یک به یک بطور وقیحانه ای از میان بر خواهد داشت
عمل غیر انسانی اعدام تا کی و کجا می خواهد ادامه یابد؟ خجالت آور است! بس نمی کنید؟

مرگ بر استبداد و زنده باد آزادی 

آیا دیکتاتور بعدی ازایران است! خامنه ای به کجا پناهنده خواهد شد؟


نخست، بلوای بولیوی درآستانه ورود به سال نو میلادی با اعتراض های خیابانی و درگیری بین مردم و نیروهای نظامی آغاز گردید، که با عقب نشینی رییس جمهوربولیوی - یارغاراحمدی نژاد - تا حدی فروکش کرد اما موجب آبروریزی حکومت بولیوی شد و اینک جنبش صنفی مردم تونس برعلیه دیکتاتوری پس از دو هفته نا آرامی و درگیری های خیابانی وسرانجام دخالت ارتش و فراری شدن رییس جمهور دیکتاتور- هم پیمان دیگر جمهوری اسلامی - پس از۲۴ سال تکیه بر منصب ریاست جمهوری، از کشورهردو نشان از آن دارد که سال جدید میلادی سال مردم است و در صورت عدم رعایت حقوق ملت‌ها جایی برای دیکتاتورها در کشورهایشان باقی نخواهد ماند. انتظار می رود که نوبت بعدی ازآنِ کشوری باشد، که پرونده حقوق بشری آن قطورتراز سایر پرونده های حکومتگران به‌نظر می‌رسد. با توجه به شرایطی که در کشور ما حاکم است و وجود شواهد زیادی مبنی بر نبود آزادی، استمرار فقر و تنگدستی و چپاول ثروت مردم، آیا پرونده بعدی مربوط به ما نخواهد بود و آیا درمیان دیکتاتورهای جهان نوبت سقوط دیکتاتوری مستقر در کشورما، ایران فرا نرسیده است؟

***
دیری نیست که آتش خشم ناشی ازسرکوب مردم ایران به زیر خاکسترخزیده و در انتظار وزش بادی است تا دوباره شعله ور شود و این بار آن باد به طوفان مبدل شده و به یقین خودکامه را ازجا بر خواهد کند و در آتشِ سوزانی که از زیر خاکستر سربرون خواهدکرد خودکامگی را خواهد سوزاند. در این رهگذر باید مراقب بود که دربازی هایی که عوامل اطلاعاتی رژیم از جمله حسین شریعتمداری تدارک می بینند تا با ایجاد درگیری هایی لفظی و بیهوده مابین طرفداران جناح های سیاسی در فضای مجازی و رسانه ها، و نیز اقدام به پراکندن خبرهای بی اهمیت، افکارعمومی را به انحراف کشانند، شرکت نکرد

در شرایط حاضر، دو نکته رژیم را بیش از پیش آسیب پذیرمی نماید وخطر سقوط حاکمیت را محتمل می کند

نخست شرایط موجود بین المللی و منطقه ای: جامعه جهانی دیگر تحمل بازی های نظام اسلامی درارتباط با اتلاف وقت در موضوع هسته ای را ندارند چرا که دست حکومت و ورق هایی که با آن بازی می کند کاملا روست و شاهد این مدعا آخرین ترفند جمهوری اسلامی مبنی بر دعوت از کشورهای جهان برای بازدید از مراکز هسته ای ایران است که عدم پذیرش آن از سوی دو کشورمقتدرچین و روسیه که از همپیمانان حکومت محسوب می شوند آنرا به شکست کشاند، اگر چه حکومت آمدن چند نماینده از کشورهایی که در بحث هسته ای برای آنها نقشی خنثی دارد را بهانه تبلیغات خود برای مصرف داخلی قرارخواهد داد
دیگراینکه  قدرت های منطقه ای در برابرانگولک های نظام به نقاط بحث برانگیز ازجمله لبنان، عراق، افغانستان، سوریه و فلسطین حساسیت هایی را برانگیخته بگونه ای که دولت های منطقه، از قدرت های جهانی برای رفع این نگرانی تدبیر می جویند. ( دست داشتن در قتل های سیاسی، ارسال بمب های کنار جاده ای، سامان دادن حمله به مخالفین ایرانی، ارسال تجهیزات نظامی برای گروه های عرب مخالف صلح، تخصیص پول و امکانات برای داغ نگه داشتن اختلاف ها مابین گروه های رقیب، تجهیز امکانات برای مخالفان حکومت های منطقه ای از آن جمله است. و اما هم اینک تظاهرات مردم افغانستان در برابر سفارت ایران در آنجا و از بین بردن عکس های رهبران ایران، دلیل دیگر شکست سیاست های خارجی جمهوری اسلامی است ).  آخر اینکه به نظر می رسد محافل غربی تدابیر رژیم در ارتباط با پرورش گروه های شبه نظامی در آمریکای لاتین برای به چالش کشیدن غرب وافزایش قدرت چانه زنی در مذاکرات را بر نخواهند تافت وهر آن ممکنست شکیبایی خود را از دست داده و شرایطی فراهم آورند که چندان دورنمای خوش‌آیندی برای حاکمان اسلامی نداشته باشد. درهر سه نکته بالا در رویکرد‌های امور خارجی جمهوری اسلامی، منافع ملی لحاظ نشده وانتهای کار به دودی ختم می شود که به چشم ملت خواهد رفت


 سپس شرایط داخلی: دولت تا کنون با وعده های پوچ واریزی مبلغ اندکی از پول مردم به خود آنها، این خیال خام را در میان دست اندرکاران حکومت تقویت نموده که بحران های اقتصادی ناشی از اجرای این طرح را مدیریت کرده و پیچ تند نارضایتی ها را پشت سر گذاشته، اما آگاهان اقتصادی می دانند که دولت و طراحان طرح، سخت در اشتباه هستند، چرا که اجرای طرح های اقتصادی، دارای پیامدهای بلند مدت و میان مدت است وسرانجام صدای افتادن تشت از بام دیری نخواهد پایید که امان از حاکمان خواهد برید. اما تا همین جای کار،عقب نشینی هایی که از سوی دولت در پیوند با برنامه کارشناسی نشده هدفمندی یارانه ها در برابر اعتراضات پراکنده، صورت گرفته، ثابت می کند که این برنامه دارای ضعف های کارشناسانه ومدیریتی در تدوین و اجرا بوده واز سوی دیگر سایر بحران های اقتصادی از جمله عدم پرداخت حقوق عقب افتاده کارگران، تعطیلی بسیاری از بنگاه های اقتصادی، وضعیت نابسامان بیکاری، نبود برنامه مدون برای ایجاد اشتغال، روند صعودی نرخ تورم، روند نزولی نرخ رشد، عدم حصول تعهد های توخالی دولت در سفرهای استانی و ... همه و همه که روز به روز به فقیر تر شدن مردم کم درآمد می انجامد، نیز نشان از عدم صلاحیت دولت در مواجهه با حل مسائل جدی دارد. اما روی دیگر سکه که مربوط است به بی تدبیری کل نظام، آزار بیش از پیش آزادیخواهان اعم از روزنامه نگاران، دانشجویان، رهبران سندیکاهای کارگری، وکلای حقوق بشری، کارشناسان مخالف با طرح های دولت، هنرمندان معترض، نویسندگان دگراندیش،استادان دانشگاه، اقلیت های مذهبی و حتا اذیت بازماندگان کشته های ۸۸ و برقراری روز افزون خفقان مطبوعاتی و آخرین آن ممنوعیت ناشران از انتشارآثار بسیاری از نویسنگان خارجی و ایرانی، می باشد، و کشور را به شکل مملکتی اشغال شده توسط نیروهای بیگانه درآورده، همگی نشان از بی اعتقادی حاکمان به اجرای مفاد حقوق بشر دارد. این هردو روی سکه، باعث خواهد شد تا شاهد پیچیده ترشدن اوضاع داخلی و رفتن به سمت بحران های عمیق اجتماعی باشیم ونیز حاکمیت امید های واهی خود رااز یکسو به تطمیع و تهدید یاران قدیمی و گشودن آبرومندانه گره توسط آنها، از دست دهد و از سوی دیگر نسبت به ریزش طرفداران هم سفره که اندک می نمایند، نگران بوده واز همدلی برخی از ایشان  - بویژه از میان بدنه سپاه - نا امید تراز گذشته شود
***

نکته بسیار مهم اما این است که کیفیت خواست های ملت طی یکسال و نیم گذشته کاملا متفاوت از قبل شده است و اگر مردم دوسال پیش به لحاظ عدم موافقت با روش های حکومتی بی کیفیت توسط احمدی نژاد را نمی پسندیدند و به او "نه" می گفتند ودر اعتراض های نخستین روزهای پس از تقلب در انتخابات، بدنبال تجدید انتخابات بودند، و نهایتا چنین می نمود که حفظ وضع موجود با کمترین تغییر را دنبال می کنند، اما امروز به لحاظ عملکرد نیروهای امنیتی، لباس شخصی و بسیجی در سرکوب ملت واعمال آزار، ترور، شکنجه، تبعید، و اعدام مخالفان، زیر نظر مستقیم رهبری و یارانش در بیت و اتاق فکر کودتا، و همچنین ادامه دروغگویی و تحمیق ملت، همگی نشان از آن دارد که مردم، دیگر خود خامنه ای ونظام اسلامی را هم نمی خواهند وبه کمتراز تغییر بنیادی که شکل دیگری از حکومت را در پی داشته باشد، رضایت نمی‌دهند، که در این صورت آیا خامنه ای اندیشیده است که به کجا قرار است پناهنده شود؟

به باور من تمامی رهبران سیاسی مخالف و معترض به وضع موجود - چه در داخل و چه در خارج از کشور - که بسیاری از آنها مورد احترام و وثوق ملت هستند و حضورشان در صحنه، در بهینه سازی هزینه های تغییرنظام موجود، بی درنگ کمک خواهد کرد، چنانچه در این مسیر، خود را همراه خواست ها و انتظارات ملت نکنند، از شتاب حرکت های مردم عقب خواهند ماند که دو پیامد خواهد داشت. اول اینکه هزینه های تثبیت اوضاع پس از تغییر، افزایش خواهد یافت و دوم اینکه این دسته از رهبران در باز سازی آینده کشور قادر نخواهند بود نقش اساسی و شایسته ایفا نموده و سهم بسزایی داشته باشند  

Thursday, January 6, 2011

اقدام برعلیه امنیت ملی! کدام ملی؟


طی 30 سال گذشته بویژه یکسال و نیم اخیر جمله "اقدام بر علیه امنیت ملی" را در احکام صادره از سوی محاکم قضایی بسیار دیده ایم وهم زیاد شنیده ایم. چگونه است که سالانه هزاران فعال سیاسی اعم از دانشجو، کارگر، روزنامه نگار، کارمند، هنرمند، نویسنده، کارشناس اقتصادی، وکیل دعاوی، اقلیت دینی و ... در مظان اتهام "اقدام بر علیه امنیت ملی" و سرانجام تبدیل آن به جرم واقع می شوند؟ به واقع سوالی که مطرح است اینست که گفتگو بر سر کدام "ملی" است. آن "ملی" که با مطالعه کتابهای دانشگاهی و در قوانین اساسی به ما شناسانده اند و متفکران داخلی و خارجی بر سر تعریف آن متفق القول هستند، دارای مفهومی عمیق و مقدس بوده و آشکارا با این "ملی" که حاکمان اسلامی از آن نام می برند تفاوت فاحش داشته ودارد. آیا صادر کنندگان ایندسته ازاحکام قضایی واربابانشان اعتقادی به کلمه "ملی" دارند.  اینکه چرا کلمه "ملی" تقدس و مفهوم خود را از منظر اداره کنندگان جامعه ما از دست داده، باید آنرا در میان پاسخ به پرسش های زیر جستجوکرد

دولت ما آیا یک دولت ملی است؟

آیا حکومت درعرصه بین المللی بدنبال منافع ملی ایرانیان و درداخل کوشنده حفظ ثروت ملی است؟

 آشتی ملی که در سایر کشورها در شرایط بحران و بن بست سیاسی به گشودن قفل ها کمک می کند، آیا در کشور ما جایگاهی دارد؟

آیا حکومت نسبت به برگزاری آیین ملی باورداشته و دارد و آیا همواره تلاش نکرده است که دراین بستر بگونه ای سد راه ملت باشد؟

طی سی سال گذشته کدامیک از فرا دستان حکومتی آنطور که شایسته تاریخ و پیشینه این ملت بوده است، برای آثار ملی دل سوزانده اند؟

در کدامین برهه از زمان در سی سال گذشته، شخصیت های ملی این مرز و بوم، اگر دارای صفت اسلامی نبوده اند، محترم شمرده شده اند؟

کدام رسانه ملی در کشور منعکس کننده خواسته ها و انتظارات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ملت است؟ و اگر هست چرا فعالان سیاسی، روزنامه نگاران، وکلا و کارشناسان، دیدگاه های خود را به بهای گزاف رفتن به زندان، با رسانه های خارج از کشور در میان می گذارند؟

در طی سی سال گذشته برای افزایش سطح فرهنگ ملی چه میزان برنامه ریزی و هزینه شده است؟ و آیا بودجه سالانه ای که برای آن در نظر گرفته شده توانسته است تاثیری بر ارتقا رفتارو کردار فرهنگی جامعه داشته باشد؟ لازم است بروید واین بودجه را با بودجه گسترش امور مذهبی واشاعه خرافات مذهبی مقایسه کنید

برای کدامیک از مسولان ما هنر ملی دغدغه بوده است؟ به استثنا محمد خاتمی که در زمان تصدی او بر مناصب اجرایی  رگه های کمرنگی از توجه به هنر ملی دیده شد

ضعف مدیریت بر اقتصاد کشور نیز روشن تراز سایر مباحث ملی، چگونگی سقوط ارزش پول ملی را برای ملت ملموس کرده است، بگذریم که اگرآزاد سازی قیمتها انجام شود، آنگاه است که ارزش واقعی پول ملی، برای کشوری که گذران زندگی مردمش از صفر تا صد آن وابستگی کامل به واردات از خارج دارد، فاجعه ای جبران ناپذیر ببار خواهد آورد

موارد بالا و دیگر شواهد از جمله هویت ملی، پرچم ملی، سرود ملی و... بسیارند در این مقوله که مفهوم واقعی خود را از دست داده اند

***

از روزاسقرار حکومت خودکامه مذهبی درکشورمان ایران، حاکمان، ستیز خود را با هر آنچه که پسوند یا پیشوند ملی داشته است پنهان نکرده اند و با تمام توان همواره کوشش کرده اند، ملی گرایی را برابربا ضد دین و ضد خدا بودن قلمداد کنند 
آری برهم زنندگان اصلی امنیت ملی و اقدام کنندگان واقعی برعلیه امنیت ملی آنهایی هستند که هیچگاه به ملی و ملیت باور نداشته  و با تمام توان تلاش جدی داشته اند که آنها را در جامعه محو کنند. و آخر اینکه، درجاییکه سالهاست ملی گرایی در کشور ما جرم محسوب می شود سوال اساسی اینست که کدام "ملی" در احکام صادره، مورد نظر مسولان کشور است؟  

Wednesday, January 5, 2011

در یکی از روزهای زیر، حکومت اسلامی سقوط خواهد کرد

در طی سال، روزهایی هستند که یاد آور سفاکی های رژیم خودکامه است و نیز روزهایی که بزرگداشت آنها را به این دلیل که تاکیدی است برای اجرای آیین های ملی، یادآوری آنها رژیم را خوش نمی آید. دیگرآنکه، دسته ای از روزهاست که جنبه مبارزاتی دارد و بین المللی است و آزادیخواهان، بزرگداشت آنهارا در برنامه های خود پیش بینی می کنند اما رژیم حتا اندیشیدن به آنها را برنمی تابد. از سوی دیگر روزهایی وجود دارد که خود رژیم تمایل دارد با فراهم نمودن امکانات از جمله تدارک اتوبوس، کیک و ساندیس، با گردآوردن گماشتگان و گزمه های حکومتی بدورهم، از آنها برای تبلیغ به نفع خود بهره برداری کند، اما این روزها نیز می تواند با تمهیداتی، به روزهای ضد رژیم تبدیل شود
مجموعه زیر که ممکنست دارای نواقصی باشد و درآن مقاطعی از قلم افتاده باشد، هنگامی می تواند پربارتر گردد که کاربران نیز با اظهار نظرخود به تعداد آنها بیفزایند. باشد که با یادآوری و بزرگداشت آنها لرزه براندام و پایه های حکومت اندازیم و سقوط خودکامه را رقم زنیم. به باور من حکومت اسلامی در یکی از روزهای زیر سقوط خواهد کرد 
***

یک - ایام فروردین یادآور کشتار بیرحمانه خلق های کرد، عرب وگنبد کاووس
دو - از 10 فروردین تا 13 فروردین برگزاری جشن های باستانی سیزده بدر در کوه و دشت که سران رژیم شادمانی مردم را طی آن بر نمی تابند 
  سه - 11 اردیبهشت مطابق با اول ماه مه روز جهانی کارگرفرصتی برای زحمتکشان وطبقات زیر خط فقر که صدای خود را رساتر به گوش جهانیان برسانند 
چهار - 2 خرداد سالروز نخستین شکست خامنه ای از ملت در جریان رای ندادن به کاندیدای مورد نظر رهبر که بزرگداشت آن سرافکندگی علی خامنه ای را به رخ می کشد
پنج - 22 و 23 خرداد سالروز تقلب ننگین احمدی نژاد برای تصدی پست رییس جمهوری با پشتیبانی خامنه ای و اتاق فکر کودتا در بیت رهبری که یادآور دروغگویی، خرد گریزی و بی اهمیت دانستن رای مردم و عدم توجه به سرنوشت سیاسی جامعه است
شش - 25 تا 30 خرداد سالروز اعتراضات و تظاهرات میلیونی ملت برعلیه خامنه ای و احمدی نژاد بخاطر بی توجهی به خواست ملت و کشتار بی رحمانه ملت به دست مزدوران و اوباشان و لباس شخصی های پیوند خرده به بیت رهبری 
هفت - 30 خرداد سالروز به قتل رسیدن ندا آقا سلطان در برابر چشم ملت، توسط بسیجیان که بازگو کننده عدم پایبندی به هر گونه اصول
هشت - 30 خرداد سالروز کشتارو تیرباران بیرحمانه و بدون محاکمه دانش آموزان، دانشجویان و آغاز موج اعدام های فله ای مخالفین رژیم در سال 1360 پس از اولین کودتای آخوندی و یاد آور فاشیست بودن رژیم
نه - 18 تیر سالروز حمله لباس شخصی ها و چاقو کشان مزدور به کوی دانشگاه و کشتار و ضرب و جرح بیشماری دانشجو و وارد آوردن آسیب به اموال ملت و اموال عمومی
ده - 2 مرداد سالروز در گذشت شاعر آزادیخواه زنده یاد احمد شاملو
یازده - 14 مرداد سالروز انقلاب مشروطه و بقتل رسیدن عده ای از آزادیخواهان
دوازده - 28 مرداد سالروز کودتای ننگین آمریکایی با کمک چاقو کشان، لباس شخصی ها و طرفداران آیت الله کاشانی بر علیه حکومت قانونی دکتر محمد مصدق که با استقرار حکومت کودتایی، طی دو دهه پس از آن بسیاری از فرزندان ملت به خاک و خون کشیده شدند
سیزده - 19 شهریور سالروز مرگ آیت الله محمود طالقانی که با برقراری ولایت فقیه در راس حکومت مخالف بود، چرا که با شم سیاسی خود پیش بینی می کرد آنچه را که بر سر ملت رفت  
چهارده - 20 تا 25 شهریور سالروز کشتارهزاران زندانی که درحال گذراندن دوران محکومیت خود در زندان های جمهوری اسلامی بسر می بردند، بدست جلادان رژیم  
پانزده - 25 شهریور تا 5 مهر باز گشایی مدارس، دانشگاه ها و مراکز آموزشی که فرصتی بدست می دهد تا جوانان سلحشور سرزمینمان "نه" خود را هر چه رسا تر به گوش خودکامه برسانند
شانزده - 1 مهر ماه زاد روزاستاد موسیقی و فرهنگ و هنر کشورمان ایران بزرگمرد همراه و یار ملت استاد محمد رضا شجریان که در قلب همگان جایی بس بزرگ دارد
هفده - 10 مهر برگزاری جشن مهرگان و دهن کجی به حاکمان ضد فرهنگ و سنن ایرانی
هجده - 13 آبان روز دانش آموز که همواره رژیم تلاش می کند طی این روز با تبلیغات وسیع جوانان را طرفدار خود قلمداد کنند
نوزده - 1 آذر سالروز قتل های زنجیره ای که طی دو تا سه هفته به قتل فجیع دهها نویسنده و مبارز توسط نیروهای امنیتی رژیم انجامید. ابتدا آزادیخواهان ربوده می شدند و سپس پیکر بی جان آنها در گوشه و کنار یافت می شد
بیست - 4 آذر مطابق با 25 نوامبرروز بین المللی مبارزه با خشونت برعلیه زنان، روزی است که طی آن زنانمان که مهمترین پایگاه های ضد خودکامه و خودکامگی محسوب می شوند را باید حمایت و پشتیبانی کرد
بیست ویک - 16 آذر روز دانشجو و سالروز مبارزه دانشجویان برعلیه رژیم جمهوری اسلامی، از مهمترین روزهایی است که رژیم بر افتادن خود بر خاک را به انتظار می نشینند 
بیست و دو - 19 آذر روز جهانی حقوق بشر از فرصت هایی است که طی آن می توان عدم دستیابی ملت ایران به حقوق اولیه شهروندی را بیش از پیش به جهانیان نشان داد 
بیست و سه - 29 آذر سالروز مرگ آیت الله منتظری که تا آخرین دم از نقد حکومت واعتراض به عملکرد دیکتاتور دست بر نداشت
بیست و چهار - 30 دی سالروز مرگ مهندس بازرگان که همواره ازمخالفین ادامه جنگ و ولایت فقیه محسوب می شد
بیست و پنج - 10 بهمن جشن سده که باید با یادآوری آن آیین نیاکان ایرانی را گرامیداشت و دایناسورهای سیاسی حکومت را به سخره کشید
بیست و شش - 22 بهمن سالروز سرنگونی حکومت سلطنتی، یادآور شور و نشاندهنده خواستگاه ملت بزرگ ایران در پیوند با لستقلال و آزادی خواهی است. در این روز رژیم سعی می کند که از رغبت سیاسی مردم در استقرار دموکراسی در کشور به نفع خود بهره برداری کند  
بیست و هفت - 14 اسفند سالروز مرگ دکتر محمد مصدق، برزگ مرد تاریخ سیاسی ایران که تلاش کرد ایران را در صحنه بین المللی، مقتدر و بسیار بزرگ بنمایاند و اگر داشتیم چندتایی همانند او، آنی نبودیم که هستیم 
بیست و هشت - 29 اسفند سالروز ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق که دستا چپاولگران را تا هنگامی که بر سرکار بود کوتاه کرد
بیست و نه - هفته آخر اسفند به مناسبت فرا رسیدن نوروز باستانی و فصل بهار و از همه مهمتر برگزاری سنت چهارشنبه سوری که همه آگاه هستیم در این ایام رژیم چه زجر بزرگی را متحمل می شود، از پایکوبی ملت و پاسداشت آیین های ملی

***

به غیر از روزهای اشاره شده، ایام دیگری نیز در خاطره ملت به عنوان روزهای مبارزه با رژیم مطرح است که به لحاظ انطباق آنها با تقویم قمری در ردیف بالا قرار نگرفته اند که به شرح زیر است
    
روز قدس: آخرین جمعه ماه رمضان که رژیم همواره از آن به عنوان گرامیداشت مبارزه مردم فلسطین با وحشیگری های رژیم اسراییل نام برده است در صورتیکه دستان خودش بیش از دیگران در کشتار مردم بی دفاع ملت ایران به خون آغشته است

روزهای تاسوعا و عاشورا در ماه محرم که رژیم در سال 1388 عزاداری مردم را در سراسر کشور به خاک و خون کشاند و با این عمل، چهره خود را به عنوان منفور ترین حکومت، به افکار عمومی داخلی و بین المللی، شناساند

Monday, January 3, 2011

بازخوانی نقش خامنه ای درسرکوب اعتراضات مردمی

بدلیل مشکل فنی در سایت " روزآن لاین" متاسفانه مطلب مربوطه بطور ناگهانی از سایت " روزآن لاین" حذف شد و کپی عین مطلب به این وبلاگ انجام شد، چرا که در بالاترین به این مطلب لینک داده شده بود. با پوزش از سردبیر و مسولین سایت مذکور مجبور شدم این امر را انجام دهم تا شاید اشکال بوجود آمده که خوانندگان را از این مطلب خوب محروم می کرد، رفع شود. (جهت صدق گفتارم، عکس صفحه مربوطه در انتهای این مطلب گذاشته شده است!). چنانچه ایرادی به این رویه وجود دارد، اینجانب آماده هستم تا کل مطلب را از این وبلاگ حذف کنم و استدعا می کنم مسولین بالاترین در صورت صلاحدید لینک مرا به این مطلب، کاملا حذف نمایند
با احترام
آذرک
***
گزارش
دوشنبه ۱۳ دى ۱۳۸۹
از زبان مقامات رسمی

بازخوانی نقش خامنه ای درسرکوب اعتراضات مردمی

رهبری نیروهایی که در سالگرد۹ دی گرد هم آمدند تا "در میدان انقلاب کار را یکسره" وآن طور که صفارهرندی گفت "فتنه سال 88" را "جرياني شيطاني عليه جريان رحماني" معرفی کنند، با کیست؟ در پاسخ به این سئوال، در طول یک سال پس از برخوردهای خشونت آمیز با اعتراضات مردمی به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری نهم، انگشت نشانه به سوی افراد و نهادهای مختلفی نشانه رفته، اماوزیر اطلاعات، ابهامات راچنین برطرف کرده: "تمام فتنه ها با تدبیر و مدیریت مقام معظم رهبری نقش برآب شده است." دبير كميته پدافند غيرعامل جمهوری اسلامی موضوع را باز ترکرده:  "در اغتشاشات سال گذشته رهبري يك تنه نقش بصيرت و آگاه سازي مردم را ايفا كردند." علی اکبرولایتی "فتنه اخير را بزرگ‌ترين نمونه از موارد مشكل استمرار حاكميت جمهوري اسلامي" دانسته كه "با لطف الهي و تدبير مقام معظم رهبري خنثي شد" و یک سردارسپاه هم گفته: "مديريت ولايت فقيه در جنگ نرم و بحرانها نقش اصلي را ايفا مي کند."
این تدبیر ومدیریت را از زبان مقامات حکومتی بازخوانی کنیم: پیش از آنکه آقای خامنه ای در سالگرد گردهمایی طرفداران حکومت بگوید "نهم دی ماه سال گذشته یکی از موارد جلب رحمت الهی بود و مردم به برکت یاد حضرت سیدالشهدا علیه السلام به صحنه آمدند و بساط فتنه گران را برچیدند" رحیم پورازغدی، یار نزدیک وی و نویسنده کیهان گفته بود: "آقای خامنه ای در دوران دوم خردادی ها، بسیار پخته شد.... ایشان همین جور نشست و نشست و تماشا کردند. فقط گاه گاهی یک کلمه می گفتند که همان یک کلمه بس بود.... از اول جوانیش مدبر بود ولی در اثر این کارکشتگی که زمان دوم خرداد به دست آورده بود فهمید با سبزپوش ها چکار کند."
آقای خامنه ای که حضورمردمی را "جنگ نرم" نامیده و معترضان را "میکرب" خوانده، در سخنرانی سالگرد ۹ دی می گوید: "ملت ایران همانگونه که در هشت سال جنگ تحمیلی با ابتکار، فداکاری، شجاعت و حضور در صحنه، بر دشمن غلبه کرد، در هشت ماه جنگ نرم هم با عنایت خداوند متعال از خود مهارتی مثال زدنی نشان داد و در نهم دی سال گذشته به برکت یاد حضرت سیدالشهدا علیه السلام و با همت، بصیرت، آگاهی، و هوشیاری خود، بساط فتنه گران را جمع کرد."
ومدیریت "برچیدن بساط فتنه گران" که مصباح یزدی آن را "یک تدبیر حکیمانه" خوانده، به این صورت اتفاق افتاد که روزنامه جوان سایت نزدیک به سپاه پاسداران بازخوانی کرده است: "در انتخابات سال 88 مقام معظم رهبري دو محور گفتماني را به موازات يكديگر پيش مي برد يكي موضوع سيرت و صورت انقلاب كه بيشتر ناظر به صيانت از اصول و مبناي انقلاب بود و ديگري محور پيشرفت و عدالت توامان در دهه چهارم به عنوان گفتمان آينده ساز كشور بود. اگرچه ايشان براي اولين بار مسئله صورت و سيرت انقلاب را در ديدار مجلس خبرگان به صورت اجمالي بيان كردند اما سخنراني ايشان در دانشگاه علم و صنعت(24 آذر 1387) را بايد مبدا چنين گفتمان سازي دانست. در اين سخنراني ايشان جمهوري اسلامي را به دو بعد ساخت حقيقي و ساخت حقوقي تقسيم كردند و صيانت از ساخت حقيقي يا سيرت نظام كه جهت گيري هاي اصولي انقلاب را در بر مي گرفت را اساس كار دانستند".
این سایت نزدیک به نیروهای نظامی در بخش دیگری از این تحلیل نتیجه می گیرد: "بعد از اين سخنراني در اجتماع دانشجويان علم و صنعت (اجتماعات دانشجويي از مهمترين فضاهايي است كه ايشان مهمترين مسايل و راهبردي ترين آنها را طرح مي نمايند) روح تازه اي در فضاي عمومي كشور دميده شد و توانست در سطح جامعه جريان ساز گردد به طوري كه جريانات گوناگون حاضر در انتخابات با جهت گيري هاي گوناگون تلاش مي كردند بيش از يكديگر خود را وفادار به انقلاب و امام براي مردم معرفي نمايند."
به این ترتیب آنچه اقای خامنه ای خود آن را "دست قدرت الهی" می خواندکه "دل‌های مردم را به سمت خود جلب و به سوی راه صحیح هدایت کرد" ازآستین کسانی در می آید که خبرگزاری های وابسته به حکومت، گزارش دهی آن رابرعهده دارند.در آخرین این مراسم، به نوشته فارس یا رجانیوز یا ایسنایا...آیت الله سید احمد علم‌الهدی امام جمعه مردم مشهد، در جمع لباس شخصی های تهران، که آن هم به صورت "خودجوش" برگزار شد، می گوید: "شما امروز جمع شده‌اید تا تكلیف جبهه حزب‌الله در برابر حزب‌شیطان مشخص شود و من به سران فتنه اعلام می‌كنم كاری كه شما شروع كرده‌اید از بغی به محاربه رسیده است و كسانی كه بغی می‌كنند عذاب خدا به آنها خواهد رسید، شما حركت خود را با بغی آغاز كردید یعنی مطالبه ناحق و مقام معظم رهبری شما را به حق دعوت كردند ولی همچنان بر طبل ابطال انتخابات كه ناحق بود كوبیدید."
و بعد هم تهدید: "جمعیت میلیونی اعلام می‌كند از آنجا كه رهبری برای شما راه توبه را باز گذاشته‌اند، در یك ضرب الاجل كه باید دستگاه قضایی تعیین كند، شما باید توبه كرده و به دامن مردم و رهبری بازگردید و اگر این كار را نكنید محارب هستید و این مردم و نظام با شما به عنوان محارب برخورد می‌كنند." به وجان کلام در این جا می آید که به نوشته این سایت هاسخن به اینجا که رسید مردم یک صدا فریاد زدند: "منافق بی‌حیا اعدام باید گردد."
سپس سعید حدادیان، مداح پرکار این دوران هم می گوید: "مرگ بر كسانی كه سكوت می‌كنند و می‌بینند ظلم یزیدیان است؛ همه با همه یكپارچه یا حسین."
 لباس شخصی ها هم در همراهی با حدادیان شعار می دهند: "خامنه ای كیست علی زمان، مرگ براین خوارج نهروان" و«این فتنه گران راه عزادار تو بستند علمدار كجایی علمدار كجایی". علمدار هم آقای خامنه ای است که به نوشته همین سایت ها جماعت، سخن او را چنین صورت بندی می کند: "برخیز كه شهر را پر از شور كنیم/ از اصل نظام فتنه را دور كنیم/ما منتظریم تا علی اذن دهد/تا چشم سران فتنه را كور كنیم."
بله؛ چشم سران فتنه را کور کنیم. کاری که البته قرارست تهدیدش را آنها بکنند و تحلیلش راآقای مصباح یزدی.او در پاسخ به این سئوال که "چرا خود مقام معظم رهبری با اینکه این جریان را می شناختند، در این بیست سال این افراد را افشا نکردند؟ با اینکه ایشان در همان ایام ریاست جمهوری ضربه هایی از اینها خورده بودند ولی یا سکوت کردند یا اگر سخنی گفتند، به بیان نشانه ها و خصوصیات آن بسنده کردند؟ چرا به شکلی شفاف تر، پیش از اتفاق سال 88 این جریان را از انقلاب حذف نکردند؟ حکمت این مشی و مرام رهبران الهی که صبر می کنند تا جریان نفاق، خودش پرده از چهره بردارد چیست؟" می گوید:"اینکه چرا رهبری از همان اول جلوی این فساد را نگرفتند و مبارزه نکردند؛ اولا باید گفت که ایشان سکوت مطلق نکردند، چه کسی در برابر اصلاحات آمریکایی ایستاد؟ چه کسی اصلاحات اسلامی و حقیقی را مبارزه با فقر و فساد و تبعیض معرفی کرد؟ چه کسی عدالت و پیشرفت را به مسئله اول کشور و مطالبه عمومی تبدیل کرد؟.... قوت این است که انسان شرایط را بسنجد و در هر شرایطی آنچه مصلحت حق است و او را به هدف نزدیک تر می کند، آن را انجام دهد ولو همه با او مخالفت کنند....مقام معظم رهبری در طول این مدت با یک تدبیر حکیمانه مسائل را حل کرده اند و واقعا در کنار صدها فضیلت ایشان، متانت و تدبیر ایشان برجسته است."
کلامی که دبير كميته پدافند غيرعامل هم با آن همرای است: "در اين اغتشاشات مقام معظم رهبري به تنهايي و يك تنه نقش بصيرت و آگاه‌سازي مردم را ايفا كردند و ملت ايران نيز به خوبي اين رهنمود را با حضور پرشورشان در مقاطع مختلف به منصه ظهور رساندند و توانستند توطئه‌هاي فتنه‌گران را نقش برآب كنند."
محمدعلي آسودي، مسئول اداره تبليغات و فرهنگ سازماني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي هم همین را می گوید: "نظام جمهوري اسلامي ايران قبل و بعد از انقلاب با مديريت رهبر توانسته بر توطئه و جنگ نرم دشمن غلبه کند و نقش اصلي در اين بحرانها در حوزه مديريت رهبري است."‌
حالا تکلیف بقیه روشن می شود: "ما ملت پيرو ولايت فقيه، وظيفه داريم تك‌تك فرمايشات مقام عظماي ولايت را به منصه ظهور برسانیم."
درراستای همین "به منصه ظهور" رساندن است که ارگان سپاه "مهمترين رويكرد" مقطع بعد از انتخابات را "اتمام حجت حداكثري نظام و رهبري با جريان فتنه براي بازگشت آنها به نظام و جبران خطاها و اشتباهات گذشته "می داند، و "برجسته كردن نقش استكبار در حوادث بعد از انتخابات"، "هشدار دائمي به نخبگان و خواص براي ايفاي نقش روشنگري و شفاف‏سازي و پرهيز از سخن دوپهلو"، "برخورد قاطع با كساني كه در معارضه عملي با نظام قرار گيرند"، "بازخوانی تجربه ده ساله اول انقلاب و مشي امام در برابر جريانات و حوادث فتنه گون آن"، "برجسته كردن مسئله برائت از ضد انقلاب داخل و خارج در فضاي افكار عمومي و مردم و در انفعال قرار دادن جريان فتنه "، "تبيين آرايش و قطب‏ بندي واقعي شكل گرفته به صورت جريان انقلابي و جريان ضد انقلاب، بجاي معترض و غيرمعترض يا شكست خورده و پيروز كه با آشكار شدن برخي مواضع ضد انقلابي در روز قدس، 13 آبان، 16 آذر و حوادث عاشورا و... صورت گرفت" و "مراقبت و هشدار نسبت به حركت‏هاي ظاهرا حقي كه كه به فتنه گون‏تر شدن فضا مي‏انجاميد"
تبدیل به سیاست جاری حکومت می شودواز این مقطع به بعدنامش می شود "مقطع باز نمايش اقتدار مردمي نظام و انزواي جريان فتنه".
در این مرحله تایید بر فصل الخطاب بودن قانون هم میشود "محوري‏ترين تدابير رهبر انقلاب كه در شرايط فتنه حكم تعيين زمين و قاعده بازي را داشت". تدبیری که هدف آن "ناكام گذاشتن استراتژي فشار از پايين و چانه زني در بالا" است که با "خطبه‏هاي نماز جمعه 29 خرداد" عملی می شود.
به این ترتیب "نتايج مديريت مقام معظم رهبري در حوادث بعد از انتخابات" خود را در "حادثه عظيم 9 دي و راهپيمايي 22 بهمن پس از ماهها مظلوميت انقلاب و رهبري" نشان می دهدوبه تحلیل سایت جوان "سيماي مقتدر نظام اسلامي" به نمايش گذاشته می شود. در نتیجه فتنه 88 که برای رهبر انقلاب هم یك آزمون بود، به گفته حجت‌الاسلام علی ذوعلم شاخصی می شود برای آنکه "‌مدیران چگونه بحران‌ها را مدیریت می‌كنند و با كم‌ترین هزینه‌ها جامعه را از مشكلات بزرگ ‌‌می‌رها‌نند‌".
و: "رفتار رهبر انقلاب ‌در قبل، حین و بعد از انتخابات یك رفتار مدبرانه، اخلاقی، مبتنی بر قانون و در جهت مصالح و تعالی كشور بوده‌، به‌گونه‌ای كه هر مقداری كه بررسی می‌كنیم‌، ‌نمی‌توانیم بگو‌ییم در یك نقطه‌ای از این تصمیم‌گیری‌ها و تدابیر بهتر از آن می‌توانسته عمل بشود. البته این ‌هم امری خارج از انتظار نیست ‌كه بعضی‌ها می‌خواهند نسبت به تدابیر رهبری تردید بكنند‌، چرا كه در زمان پیغمبر اكرم (ص)، امام علی (ع) و ‌د‌یگر امامان معصوم نیز چنین وضعی وجود داشته است."
پس: "رهبری و امت در بطن كار هم‌دل و هم‌سو‌ هستند، یعنی مردم احساس می‌كنند رهبری همان را می‌خواهد كه مردم می‌خواهند. رهبری احساس می‌كند باید همان‌طور كه مردم از اجرای قوانین و ارزش‌های اسلام می‌طلبند‌، برای به سرانجام رسیدن امور در چارچوب قانون دین نظارت كند."
و گفتن حرف آخر هم سهم احمدجنتی، دبیر شورای نگهبان است که "درایت بی‌نظیر رهبر فرزانه انقلاب، نقش بسیار مهمی درخنثی کردن توطئه‌ها داشت". او این راهم باید بگوید که: "انتخابات پرشور دهمین دوره ریاست جمهوری در سال گذشته یکی از سالم‌ترین، مردمی‌ترین و آزادترین انتخابات در جهان بود که باعث حسد دشمنان به اتحاد و اعتقادات مسلمانان شد....وحدت میان اقشار مردم و مسئولان از عوامل مهم موفقیت در اجرای عدالت است و همین اتحاد مردم بود که حماسه خودجوش (9دی) را خلق کرد."
 بالاخره آن طور که علی اکبرولایتی، مشاور آقای خامنه ای گفته "این یک درگیری سیاسی است. این هم یک جبهه بود و جبهه‌ای مشکل‌تر از جبهه نظامی." جبهه ای که فرماندهی آن به عهده آقای خامنه ای است

منبع
roozonline



Sunday, January 2, 2011

جرم های ملت ایران در 100 سال گذشته و محکوم شدنش به ترور، قتل، شکنجه، اعدام، سنگسار، زندان و تبعید

ما ملت همیشه مجرم
همانگونه که رییس صدا و سیما اعتراف کرده است همواره ثابت شده است که خودکامگان، لباس شخصی ها و طرفداران چاقو کش خود را با انواع سلاح های سرد و گرم به جان ملت انداخته اند و آنها را مورد تنبیه و ضرب و شتم قرار داده اند و این بهانه ای شد تا بازخوانی تاریخ  صد ساله مبازراتی ملت بگونه ای فشرده بصورت زیر انجام شود
***

اقداماتی که ملت ایران در 100 ساله گذشته برای دستیابی به آزادی انجام داده، همواره به در بسته خورده است و اکثر آنها از دیدگاه حاکمان به خطر افتادن دین و میهن به حساب می آمده. با این رویکرد حاکمان به تک تک حرکتهای مردم، توگویی ملت، جرمی مرتکب شده است و به خاطر آنها باید دادگاهی تشکیل شود و ملت در آن دادگاه محاکمه و به سزای اعمال خود برسد. باهم نگاه می کنیم به جرم های مرتکب شده ملت که می تواند با مشارکت کاربران نازنین به آن افزوده شود
   
 مرداد 1285 : راه اندازی بلوای مشروطه و آزادی خواهی آزادیخواهان

 شهریور 1320 : عضو شدن در احزاب منحرف و ضد وطن و مطالعه روزنامه های ضد دولتی

مرداد 1332 : طرفداری ازدکتر مصدق برای مبازه با استعمار پیر. طرفداری از امر ملی شدن صنعت نفت. اقدام به درگیری باطرفداران چاقو کش آیت الله کاشانی. اقدام برای سرنگونی سلطنت

 از بهمن 1357 تا 1359: راهپیمایی بدون مجوزبرای دستیابی به آزادی و استقلال در روز های عاشورا و تاسوعا. همراهی در جهت سرنگونی سلسله  2500 ساله شاهنشاهی. خریدن روزنامه های مستقل و طرفداری از نشریاتی که مطالب آنها راامام نمی خواند. ارادت بیشتر به آیت الله طالقانی نسبت به آیت الله خمینی. رفتن به دانشگاه برای سر در آوردن از کارهای چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق. شرکت در مراسم تشییع جنازه محمود طالقانی در شهریور 1358

  خرداد 1360 : عضو بودن دراحزاب کمونیستی و ملحد. همراهی با گروه های التقاطی برای مبارزه با رژیم. بی توجهی به اصول دینی و طرفداری ازاولین رییس جمهورایران. شرکت در اعتراض به برکناری رییس جمهور. داشتن یا خواندن روزنامه گروه های مخالف

از 1360 تا 1367 : مخالفت با ادامه جنگ. اعتراض به برکناری قائم مقام رهبر. مبادرت به گسترش آداب و فرهنگ ایرانی. بر سر موضع ایستادن بر سر اصول اعتقادی در زندانها پس از صدور احکام زندان. اعتراض به اوضاع بد اقتصادی. مخالفت با چپاولگران که از طولانی تر شدن جنگ خون مردم را در شیشه می کنند. راه اندازی مراسم عروسی در باغات اطراف

سال 1368 : اعتراض به اعدام های فله ای کسانی که در حال گذراندن دوران زندان بسر می بردند. اعتراض به رهبر شدن کسی که دارای ویژگی های رهبری نیست. مخالفت با بی مهری با دست اندر کاران و بانیان اولیه انقلاب

از 1368 تا 1376 : اعتراض به اذیت و آزار آیت الله منتظری و خانواده وی. مخالفت با استمرار خفقان. اعتراض به شکاف طبقاتی ناشی از اقدامات غلط اقتصادی. خواندن روزنامه سلام. ادامه اعتراض به بی صلاحیت بودن رهبر. ارادت به پاره ای از مراجع تقلید بیش از مراجع وابسته به بیت رهبری. مخالفت بر علیه دخالت های رهبر در امور اجرایی و قانون گذاری. اعتراض به  رهبر به لحاظ مخالفت وی در به تصویب رسیدن قانون جدید مطبوعات. شرکت در مراسم مذهبی در مسجد حسینیه ارشاد. برگزاری مراسم افطار. شرکت در تشییع جنازه شاعران و هنرمندان. تلفن کردن وجویای احوال اعضای نهضت آزادی. مصاحبه مطبوعاتی با آیت الله منتظری. حضور در بزرگداشت کشته شدگان درسال 1367 در گورستان مسگر آباد. خواندن کتابهای علی شریعتی. پرس و جو در مورد برگزاری مراسم توسط کانون نویسندگان. پرسیدن حال و احوال خواهرو شوهر خواهر رهبر. گوش دادن به ترانه های مرضیه. گفتن جمله: بالای چشم حسین شریعتمداری ابروست

سال 1376 : اقدام به مشارکت همه جانبه در انتخابات. رای دادن به کسی که مورد نظر رهبر جمهوری اسلامی نبوده است. اقدام به خواندن روزنامه های زنجیره ای. مبادرت و اقدام برای گسترش آداب و فرهنگ ایرانی. خوشحالی در خیابانها. خریدن شیرینی و توزیع در بین همکاران اداری. گفتن جمله: بالای چشم حسین شریعتمداری ابروست
از 1376 تا 1384 : طرفداری از رییس جمهور. عضو شدن در احزاب و گروه های طرفدار اصلاحات. بوق زدن در خیابان. باز گذاشتن در منازل حوالی کوی دانشگاه. قدم زدن در خیابان های اطراف دانشگاه و خیابانهای امیر آباد سابق. جوک گفتن سیاسی. داشتن تلفن موبایل. عکس گرفتن با دوربین در خیابان.  گاز گرفته شدن توسط اژه ای. تماشای اعتراضات دانشجویی. شرکت در میهمانی های خانوادگی و غیر خانوادگی. عدم شرکت در امتحانات آخر ترم. خواندن نشریه دانشگاهی. داشتن کارت دانشجویی. شادی کردن بخاطر تیم های ورزشی. اقدام به آتش زدن بته در ایام چهارشنبه سوری. اعتراض به حمله به کوی دانشگاه. دلسوزی برای زخمی ها و کشته شدگان حادثه 18 تیر. درخواست برای مجازات مسببان حمله به دانشجویان. نوشتن نامه سرگشاده به رهبر. انتشار خبرهای مربوط به قتل های زنجیره ای. گوش دادن به شایعات مربوط به خوردن واجبی در زندانها. گفتگو در مورد سقوط دادن اتوبوس نویسندگان به ته دره. پی گیری دادگاه عبدالله نوری. خواستار دیدار با گنجی در بیمارستان که به سبب اعتراض به شکنجه در زندان دست به اعتصاب غذای طولانی زده و بستری شده است.مسافرت به کربلا. روشن کردن شمع برای کشته شدگان 11 سپتامبر. گفتن جمله: بالای چشم حسین شریعتمداری ابروست
    
از 1384 تا 1388 : اعتراض به برگزاری نماز جماعت توسط فرمانده نیروی انتظامی برای زنان لخت. اعتراض به عملکرد اقتصادی دولت توسط اقتصاد دانان. اعتراض به عدم رسیدگی به شکایت از اژه ای بدلیل گاز گرفته شدن توسط اژه ای. جوک ساختن در مورد دروغ های رییس جمهور. سفر به قم و رد شدن از در خانه آقای منتظری. توجه به اخبار مربوط به جلسات صبحانه خوری اصلاح طلبان. اعتراض به اخذ دکترای قلابی توسط اعضای هیات دولت. مخالفت با نظر رییس جمهور با تعیین غیر کاشناسانه نرخ بهره. داشتن اینترنت. خواستن نفت بر سر سفره. داشتن دیش ماهواره. مخالفت با تعطیلی های بی مورد مملکت بدستور رییس جمهور. مخالفت با عدم تغییر ساعت به لحاظ صرفه جویی در مصرف انرژی. نوشتن مقاله در نکوهش دولت برای اصرار در غنی سازی اورانیوم. سوال از رییس جمهور برای اصرار رییس جمهور در مساله هولوکاست. اعتراض به عملکرد وزرا. ارسال اس. ام. اس. خواندن خبرهای مربوط به هاله نور. پیگیری پیامدهای سفرهای استانی از جمله استان نیویورک. گوش نکردن به تذکرات مرتضوی برای درج خبر وتیتر دلخواه او در نشریات.مسافرت به عراق. خبرنگار ایرانی کانادایی بودن و سفر به ایران و کشمکش بر سر عکس های گرفته شده. سوال در مورد زهرا کاظمی . گفتن جمله: بالای چشم حسین شریعتمداری ابروست
  
سال 1388 به بعد : داشتن مچ بند سبز. رای دادن به کسی غیر از احمدی نژاد. شرکت در نماز جمعه با کفش. تبعیت نکردن از رهبر برای همدلی با احمدی نژاد. دادن شعار مرگ بر چین و روسیه. خطاب کردن احمدی نژاد به عنوان دروغگو. شرکت در راهپیمایی سکوت. شرکت در تظاهرات رای من کو. اعتراض به تقلب در انتخابات.  رهبر را دوست نداشتن. سر در آوردن از پولهای رهبر و بیت وی در حساب های خارج از کشور. سلام کردن به هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه. اعتراض به عدم رسیدگی به شکایت علیه جنتی. بی توجهی به نشان دادن دادگاه های نمایشی معترضان به انتخابات ریاست جمهوری. دوست نداشتن حسین شریعتمداری. شرکت در مراسم عزاداری وعاشورا. شرکت درسخنرانی محمد خاتمی در شب تاسوعا. عرض ارادت کردن به بازماندگان خمینی. شرکت در نماز جمعه به امامت رفسنجانی. خود را خس و خاشاک شمردن. دوست داشتن صدای شجریان. دادن شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران". داشتن جایزه صلح نوبل. قبول وکالت زندانیان، قبل از تشکیل دادگاه. منفور دانستن عمل اعدام و سنگسار در نزد مردم دنیا. سوال در مورد محلی به نام کهریزک. دانستن دلایل کشته شدن عده ای بیشمار از مردم طی سال 88. سوال از احمدی نژاد در مورد انتصاب سعید مرتضوی توسط رییس جمهورو پس از برکناری وی از دادستانی بدلیل آمر بودن قتل ها در بازداشتگاه ها. نوشتن کلمه حقوق بشر در دفترچه خاطرات. مادر دانشجو بودن. مادر و پدر بودن کسانی که در تظاهرات اعتراضی شرکت می کردند. اخم کردن به مشایی. سفر به کربلا، نجف وزیارت عتبات عالیات. سوال در مورد نحوه برکناری وزرا. الله اکبر گفتن.گوش دادن به ترانه "مرا ببوس". شرکت درامرنماز بصورت جماعت در منزل. افطاری دادن و افطاری خوردن. لباس سبز پوشیدن. سوال در مورد نورانی بودن خامنه ای در داخل ماشین. رفتن به استادیوم ورزشی بصورت گروهی با دوستان و رفقا. چکمه پوشیدن خانمها بر روی شلوار درزمستان. بهایی بودن. دانشمند هسته ای بودن. درخت سبز در منزل کاشتن. درخواست مجوز برای برگزاری کنسرت. زمزمه سرود "یار دبستانی". اقدام به یاری رساندن به سیل زدگان و زلزله زده گان. اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت آلودگی هوا. سفر نکردن به شمال در روزهایی که خامنه ای و احمدی نژاد دوست دارند مردم به شمال سفر کنند. خریدن ارز بیش از حد. مسافرت رفتن وکلا وروزنامه نگاران به خارج از کشورونماندن و بازگشتن. تحلیل کردن پیامد های منفی حذف سوبسید ها یا هدفمندی یارانه ها. همسایه کروبی و موسوی بودن. دانشمند هسته ای بودن. شرکت هموطنان سنی در مراسم مذهبی خاص خودشان. فامیل بودن با زندانی سیاسی. فکر کردن در مورد فیلمی که ممکنست یک روز بخواهیم بسازیم. راجع به مصباح و مدرسه حقانی گفتگو کردن. کوتاه بودن موی دور سر مردان. رنگی بودن موی سر خانمها. جلف بودن لباس عروس درون اتوموبیل عروس و داماد. گیتار زدن درزیر زمین. شرکت در کنسرت برگزار شده برای خانمها. بدنبال بلیط کنسرت شجریان گشتن. گفتن جمله "چی فکر می کردیم چی شد!". بحث کردن در مورد سفرهای وقت و بی وقت رهبر به قم. از مجتبی خامنه ای نام بردن در محل کار و در خیابان. دور هم گرد آمدن در پارک لاله اگر خانوم باشی. سوال کردن بی مورد از سخنگوی دولت یا سخنگوی وزارت خارجه به عنوان خبرنگار. داشتن عکسهای قدیمی رضا شاه در صندوقخانه منزل. دوست داشتن موسوی و زهرا رهنورد. دست تکان دادن به کروبی اگر او را در خیابان ببینی. عکس یادگاری گرفتن با دوربین تلفن دستی در خیابان. با نامزدت در پاک قدم زدن. با همکلاسی جنس مخالف در دانشگاه درس خواندن. دادن گل به نیرو های انتظامی در روز های مهم سال. در خارج از کشور مشروب خوردن و بی حجاب گشتن. تشکیل صف طولانی برای پر کردن باک بنزین.اشتباه گفتن "خیابان پهلوی" بجای "خیابان ولیعصر" به تاکسی. مقاومت در برابر چوب، باتوم، زنجیر، شلاق، گاز اشک آور، تیر و فشنگ. داشتن پرچم شیر و خورشید نشان در صندوق عقب خودرو. اعتراف به مورد تجاوز قرارگرفتن در بازداشتگاه کهریزک. درخواست گرفتن جنازه فرزند کشته شده در بازداشتگاه کهریزک. داشتن بیماری مننژیت قبل از شرکت در تظاهرات اعتراضی به انتخابات. نخریدن ساندیس و منع اندکی از بسیجیان در نوشیدن ساندیس. اعلام بدمزه بودن کیک همراه ساندیس. دیدن شبکه های ماهواره ای خارج از کشور. گفتن جمله: بالای چشم حسین شریعتمداری ابروست و ... اگر بخواهم ادامه دهم در این رابطه چند ده جلد کتاب باید نوشته شود
***
طی این سالها ملت به جرم انجام امور بالا، بارها به شکنجه در بازداشتگاه های غیر قانونی، اعدام بدون اعلام قبلی به خانواده متهم و ابلاغ حکم به وکلا و اعدام روزانه چند تن بی گناه و با گناه با اطلاع قبلی، سنگسار با حفظ و رعایت تمامی شئونات اسلامی، تعطیل همه روزنامه ها ی مستقل، بستن تمام دفاتر احزاب، عدم صدور مجوز برای نشر کتاب و ساختن فیلم به همه کسانی که حداقل یکبار به خارج سفر کرده باشند، ترور و قتل وهمچنین ممنوع الخروجی ملت از کشور و ممنوع الورود شدن باقی ملت که در خارج بسرمی برند، محکوم و متحمل زیانهای حاصل از احکام صادره شده اند   

Saturday, January 1, 2011

روشهای مبارزه منفی با رژیم جمهوری اسلامی که می تواند در ساقط شدن آن نقش داشته باشد

نخست آنکه فرا رسیدن سال  ۲۰۱۱  میلادی بر مردم ایران در سراسردنیا  بویژه مسیحیان همزبان مبارک باد، با آرزوی نیکبختی برای همه آنهایی که راه مبارزه با خودکامه و خودکامگی را سرلوحه قرار داده اند
 سپس اینکه برای آندسته از مردم عزیزمان که مخالف رژیم هستند، اما دل آن ندارند که مبارزه خود را آشکارا به انجام رسانند وخود را بگونه ای مستقیم در مسیر رخدادهای مبارزاتی قرار دهند، و بشدت در جستجوی روش هایی هستند که با به اجرا گذاشتن آنها به نحوی در حرکت های ضد رژیم سهیم شده و نقش خود را به شکل شایسته و درحد توان به انجام رسانند، فهرست راه های مبارزه منفی که به احتمال زیاد قبلا آنها جداگانه دیده یا شنیده شده است، بصورت مجموعه زیر تهیه شده که ممکنست کامل ودر پاره ای موارد گویا نباشد، اما امید است با همیاری کاربران نازنین ومخاطبان، تکمیل شود
 تقریبا روشن است که در پشت هر کدام از اجزای فهرست زیریک منطق و یک تحلیل علمی استواربوده و امید است که در مبارزه ملت بر علیه زور گویان بکار آید

 ***

اگر در گردهمایی ها و مهمانی های خانوادگی که یکی ازبستگان که مطمئن هستیم از طرفداران حکومت می باشد و در آنجا حضور دارد، اعم از کاسب، بسیجی، کارمند، نیروی انتظامی و... بشدت عملکرد حکومت را زیر سوال برده و از رهبران رژیم انتقاد کنیم

پولهایمان را در بانکها نگهداری نکنیم و تا حد ممکن اگر پس اندازی وجود دارد از بانکها بیرون بیاوریم

از پرداخت قبض های آب، برق و گاز تا حد ممکن خودداری کنیم

به پشت نویسی اسکناس ها ادامه دهیم

به برنامه های تلویزیون جمهوری اسلامی نگاه نکنیم

در ساعاتی که کمبود برق وجود دارد، از کلیه وسایل برقی استفاده کنیم

در روزهای مهم بر سر قبرعزیزانمان درگورستانها حضور بهمرسانیم و خبرهای مهم را با دیگران به اشتراک بگذاریم

در شبهای مهم تاریخی برای پشتیبانی از رهبران معترض به عملکرد حکومت، گفتن الله اکبر را با صدای بلند انجام دهیم

از خرید اجناسی که مطمئن هستیم از تولیدات سرسپردگان و نوکران حکومت است، خودداری کنیم

تا آنجا که امکان دارد خبر، عکس و فیلم های مهم جنبش مردم و خلافکاری های رژیم را از راههای مختلف از جمله فرستادن ایمیل و گذاشتن بر روی یوتیوب اطلاع رسانی کنیم

خبرهای مربوط به آزار خانواده های زندانیان سیاسی و محاصره خانه رهبران معترض به رژیم را رسانه ای کنیم

گزارش گرانی ارزاق عمومی و مواد مورد نیازی که خانواده ها توانایی مالی خرید آنها را ندارند، را در جامعه منعکس کنیم

از تحصن و اعتصاب طبقات مختلف در جامعه آنگونه که شایسته است پشتیبانی کنیم

به خانواده زندانیان که در جلوی در زندانها تحصن می کنند، به هر نحو، یاری رسانیم

از دیوار نویسی که از مهمترین راه های مبارزه است غافل نشویم

در تهیه و تکثیر اعلامیه، ویدیو و پوستر مخالفان و معترضان به حکومت به هرشکل ممکن کمک کنیم
همین راه های مبارزه بی خطر را برای دیگران توضیح دهیم و از آنها بخواهیم که دراین امر مشارکت نمایند